کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 خطرات فروش ابزارهای دیجیتال
 بازاریابی موثر در توییتر
 معرفی نژادهای محبوب سگ
 کسب درآمد از تبلیغات گوگل
 نشانه‌های عشق ماندگار
 درآمد از فروشگاه آنلاین
 ملاک‌های ازدواج از دید روانشناسی
 درآمد از طریق وبسایت
 رازهای درآمدزایی از بلاگ‌نویسی
 افزایش فروش عکس آنلاین
 احساس گناه در رابطه عاشقانه
 راه‌های ساده درآمد خانگی
 درمان جوش سگ در خانه
 تولید محتوای تعاملی موفق
 آموزش دستشویی سگ ژرمن شپرد
 درآمد از ترجمه هوش مصنوعی
 اشتباهات پرهزینه در پادکست‌نویسی
 کسب درآمد بدون سرمایه اولیه
 خطرات درآمد طراحی با هوش مصنوعی
 درآمد از عکاسی آنلاین
 کسب درآمد از آموزش هوش مصنوعی
 شناخت نژاد سگ کن کورسو
 احساس تنهایی در روابط عاشقانه
 معیارهای انتخاب همسر برای مردان
 نگهداری سگ ساموید پشمالو
 اقدامات ضروری نگهداری گربه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید



جستجو


 



در حقیقت مردمی‌که ثروتمندتر از دیگران هستند از بهزیستی روانشناختی بالاتری برخوردارند ولی وقتی سطح درآمد افزایش می‌یابد، بهزیستی روانشناختی به همراه آن لزوماًً بالا نمی‌رود. البته در این میان عامل موقعیت وقدرت که همگام با درآمد تغییر می‌کنند، می‌توانند علت تأثیر بر روی بهزیستی روانشناختی باشند و نکته آخر اینکه تأثیر درآمد بر بهزیستی روانشناختی به مقایسه ی اجتماعی بستگی دارد.از عوامل مؤثر بر بهزیستی روانشناختی سن، جنس ونژاد نیز مطرح وچنین نتیجه گیری شده است که اشخاص جوان سطح‌های بالاتری از لذت را تجربه می‌کنند اما اشخاص پیر تر میل دارند که درباره زندگیشان به شیوه های مثبت تری قضاوت کنند وزنان جوان بهزیستی روانشناختی بیشتری نسبت به مردان جوان دارند وزنان پیر کمتر از مردان پیر از بهزیستی روانشناختی برخوردارند و در زمینه ی نژاد سیاه پوستان نسبت به سفید پوستان با کنترل همه ی عوامل، از بهزیستی روانشناختی کمتری بر خور دارند(اید ولارسن،۲۰۰۸).

در ارتباط با استخدام وشغل، افراد بیکار، بهزیستی پایین تری نسبت به تمامی‌گروه ها حتی وقتی که تفاوت درآمد کنترل شده بود، داشتند. لذا بیکاری بر روی روی بهزیستی روانشناختی تأثیر ویرانگری دارد. در ارتباط با تحصیلات[۱۵۴] وقتی عوامل دیگر کنترل می‌شوند تحصیلات تأثیر قابل ملاحظه ای بر بهزیستی روانشناختی ندارند. البته چنین نتیجه ای ‌در مورد زنان صدق نمی‌کند(اید ولارسن،۲۰۰۸).

تحقیقات کیگانگاس وکینونن[۱۵۵] (۲۰۰۳)نشان دادکه عزت نفس وخوش بینی به عنوان متغیر تعدیل کننده بر روی هیجانات واسترس‌های روانی در مردان شاغل مؤثر است وعزت نفس به عنوان یک متغیر تعدیل کننده بین وضعیت سازمانی وامنیت شغلی عمل می‌کند. این مطالعه پیشنهاد می‌کند که عزت نفس وخوش بینی منابع مهمی‌هستند که بر روی بهزیستی روان شناختی اثر گذارند.

مذهب ومشارکت نیز به طور مثبت بر بهزیستی روانشناختی تأثیر گذار است. از میان تمام عوامل ازدواج ورضایت خانوادگی قوی ترین عامل پیش‌بینی بهزیستی روانشناختی است. همچنین تماس اجتماعی به عنوان راهی برای بهبوداست وافزایش یا کاهش بهزیستی روانشناختی در تماس اجتماعی با تغییرات همزمان بهزیستی روانشناختی همراه است(لوکاس، کلارک، جورجلیس ودینر،[۱۵۶]۲۰۰۳).

رویدادهای زندگی نیز یک رابطه قوی با بهزیستی روانشناختی رانشان می‌دهد اما نسبت به عوامل دیگر رابطه نسبتاً کمتری دارند، رویدادهای خوب با عواطف مثبت ‌و رویدادهای بد با عاطفه منفی در ارتباط می‌باشند.فعالیت نیز پیش‌بینی‌های خوبی برای بهزیستی روانشناختی هستند در واقع ارتباط بین فعالیت ‌و بهزیستی روانشناختی بستگی به شخصیت فرد دارد. اشخاص برونگرای فعال، بهزیستی روانشناختی بالاتری دارند. در میان تمام مؤلفه‌های شخصیتی عزت نفس یکی از قوی ترین پیش‌بینی‌های بهزیستی روانشناختی است.هوش نیز از دیگر از مؤلفه‌هایی است که با بهزیستی روانشناختی ارتباط داردهمچنین تحقیقات نشان می‌دهند که رابطه ی نسبتاً بالایی بین تندرستی خود ارزیابی شده ‌و بهزیستی روانشناختی وجود دارد واین رابطه به خصمص در زنان قوی تر وپایدار تر است(دینر وسلیگمن،۲۰۰۲).

شواهد زیادی وجود دارد که شرایط محیط زندگی وعوامل جمعیت شناختی برای تغییرات در شاخص بهزیستی مهم به حساب می‌آید، اکنون یکی از مسائل مورد علاقه روانشناسان مثبت گرا توجه به فاکتورهای شخصیتی ونقش مؤثر آن در بهزیستی روانشناختی است. پژوهش‌های گسترده ‌و متقاعد کننده نشان داده‌اند که شخصیت در شاخص بهزیستی روانشناختی نقش اساسی دارد(مایرز ودینر،۱۹۹۵).

درپژوهشها پژوهشگران ‌به این ئنتیجه رسیدند که هیچ یک از عوامل عمده جمعیت شناختی ازقبیل سن، جنس، پایگاه اقتصادی اجتماعی وتاحدی میزان در آمد اصلاً رابطه قوی با میزان بهزیستی روان شناختی ندارند. اندر یوزو ویتی (۱۹۷۶) با تخمین احتساب تمام متغییرهای جمعیت شناختی رقمی‌کمتر از ده درصددر بهزیستی روان شناختی ارائه دادند(کمپل،۱۹۸۱؛رایان و دسی،۲۰۰۱).

۲-۴-۷-۱- شخصیت و بهزیستی روانشناختی

می‌توان گفت تغییر در شاخص بهزیستی روانشناختی به وسیله ویژگی‌های شخصیت نوروز گرایی [۱۵۷]و برون گرایی[۱۵۸] تبیین می‌شود وبه طور اساسی شخصیت می‌تواند شاخص بهزیستی روانشناختی در بیست سال آینده را پیش‌بینی کند. تحقیقات نشان داده‌اند که بهزیستی با تحصیلات بالاتر و همچنین با باز بودن[۱۵۹] نسبت به تجربیات جدید ارتباط قوی دارد. بسیاری از تحقیقات بر روی رابطه نوروز گرایی وبرون گرایی وشاخص بهزیستی روانشناختی متمرکز شده است که نشان می‌دهد بین نوروز گرایی وشاخص بهزیستی روانشناختی یک رابطه قوی وجود دارد(چیکو-لیبران[۱۶۰]،۲۰۰۶).

تحقیق گومز وکرینگزر وبانگرتر وگروب[۱۶۱](۲۰۰۹) نیز نشان داد که بین ابعاد پنج گانه شخصیت با وقایع مثبت ومنفی زندگی، کیفیت زندگی وشادکامی‌به عنوان ‌متغیرهای بهزیستی روانشناختی رابطه وجود دارد. استیل، اشمیت وشولتز[۱۶۲] (۲۰۰۸) نیز در یک مطالعه فرا تحلیل نشان دادکه بین عوامل مختلف شخصیتی نشان داد که بین عوامل مختلف شخصیتی وشاخص‌های بهزیستی روانشناختی ارتباط وجود دارد.در واقع بیشتر از ۳۹ درصد از واریانس در شاخص بهزیستی روانشناختی با عوامل شخصیتی تبیین می‌شود(استیل،اشمیت و شولتز،۲۰۰۸؛دینر وسلیگمن،۲۰۰۳).که بسیار بالا تر از میزانی است که به دینو وکوپر[۱۶۳] (۱۹۹۸) گزارش شده بود. دینر ولوکاس (۱۹۹۹) نشان دادند که مسائلی مانند برون گرایی بالا وروان رنجور خویی پایین رابطه قوی با بهزیستی روانشناختی دارد.

نتایج پژوهش‌های طولی نشان داد که بهزیستی روانشناختی مبانی ژنتیکی و وراثتی دارد.بر اساس نتایج به دست آمده مواردی مانند برون گرایی،روانجور خویی رابطه قوی با بهزیستی روانشناختی دارد اما عوامل بیرونی[۱۶۴] که اکتسابی است مانند سطح درآمد، تعداد دوستان ویا سلامتی رابطه ضعیفی با بهزیستی روانشناختی دارد(لوکاس ودیرنفورت[۱۶۵]،۲۰۰۶)

در پرسشنامه پنج عاملی بزرگ شخصیتی، شش وجه برون گرایی که شامل خون گرمی[۱۶۶]،معاشرتی بودن[۱۶۷]، جسارت[۱۶۸]، فعالیت[۱۶۹]،هیجان خواهی [۱۷۰]وهیجانات مثبت[۱۷۱] است،با بهزیستی روانشناختی رابطه دارد. همچنین ریف (۱۹۸۹) نشان دادکه ابعاد پذیرش خود وداشتن هدف در زندگی ‌و تسلط بر محیط از پرسشنامۀ بهزیستی روانشناختی وی با ثبات هیجانی،برون گرایی وبا وجدان بودن رابطه دارد(کار،۲۰۰۴).

از مجموع تحقیقات انجام شده در زمینه شخصیت ‌و بهزیستی روانشناختی می‌توان گفت که بین بعضی از فاکتورهای شخصیتی مانند برون گرایی وباز بودن وثبات هیجانی با بهزیستی روانشناختی رابطه وجود دارد اما در کار اثرات قوی شخصیت بر روی بهزیستی روانشناختی،تحقیقات اخیر تأثیرات مهم وقایع زندگی بر روی بهزیستی روانشناختی را نیز نشان می‌دهد(استیل، اشمیت وشوولتز،۲۰۰۸).

۲-۴-۷-۲- مسائل فرهنگی ‌و بهزیستی روانشناختی

خلق وخوی افراد اساس بهزیستی روانشناختی است اما این مقوله از تأثیرات فرهنگی مجزا نیست.تحقیقات نشان می‌دهد که شاخص بهزیستی بسته به فرهنگ ملت متفاوت می‌شود(اویشی،۲۰۰۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-29] [ 03:39:00 ق.ظ ]




سطح معناداری t
ضریب تعیین
۱

اجتناب

۴۹/۰

۲۴/۰

۱۴/۰

۰۳/۲

۰۴/۰

۰۲/۰

۰۵/۰>P

ابعاد سبک دلبستگی وارد معادله رگرسیون شدند. مدل رگرسیون معنادار بود. مقدار به دست آمده (۰۲/۰) بود یعنی ۲ درصد از واریانس متغیر تاب آوری توسط سبک‌های دلبستگی تبیین گردید. مقدار R مشاهده شده (۱۴/۰) نیز نشان دهنده آن است که مدل رگرسیون خطی حاضر می‌تواند برای پیش‌بینی استفاده شود. علاوه بر این، نسبت F محاسبه شده (۰۴۳/۰P=،۱۳/۴F(1,207)=) در سطح اطمینان حداقل ۹۵ درصد معنادار است. ‌بنابرین‏، می توان نتیجه گرفت که بین تاب آوری و سبک‌های دلبستگی همبستگی معنادار وجود دارد. نتایج جدول ۴-۷ نیز نشان داد که اثر سبک اجتنابی (۰۴۳/۰P=،۰۳/۲t=،۴۹۷/۰b=) مثبت و معنادار است یعنی با یک واحد افزایش در سبک اجتنابی ۴۹/۰ افزایش در تاب آوری به وجود می‌آید اما سایر سبک‌های دلبستگی اثر معناداری بر تاب آوری نداشتند.

فصل پنجم

بحث و نتیجه گیری

۵-۱ بحث و بررسی فرضیه های پژوهش

فرضیه اول: بین تاب آوری و صفات شخصیتی رابطه وجود دارد.

نتایج بررسی این فرضیه نشان داد که بین تاب آوری و روان رنجورخویی، ساختاری که دربرگیرنده هیجان های منفی و ضعف در سازگاری است (بشارت،۱۳۸۶)، رابطه منفی و معناداری وجود دارد. این یافته با یافته های بشارت (۱۳۸۶)، کمپل-سیلیس، کوهن و استین (۲۰۰۶) و کلیمر، کاون و ویمان (۲۰۰۰)، (به نقل از شفیع زاده، ۱۳۹۱) هماهنگ است. کلیمر، کاون و ویمان (۲۰۰۰) گزارش کرده‌اند که روان رنجورخویی دربرگیرنده عاطفه منفی از جمله احساس غمگینی، خشم و ناراحتی است و کودکانی که از نظر عاطفه منفی پایین ارزیابی می‌شوند به احتمال کمتری در رویارویی با موقعیت های سخت و مصیبت بار، ناسازگاری نشان نمی دهند. همچنین کمپل-سیلیس، کوهن و استین (۲۰۰۶) خاطر نشان کرده‌اند که آسیب پذیری به تنش یکی از صفات افراد روان رنجور است، ‌بنابرین‏ تعجبی ندارد که افراد با نمرات بالای روان رنجور خویی در مقیاس تاب آوری نمره پایینی کسب کنند.

همچنین تاب آوری رابطه مثبت قوی با برون گرایی نشان داد، موضوعی که دربرگیرنده سبک عاطفی مثبت و هیجان های مثبت، روابط بین فردی صمیمی و سطوح بالای تعامل و فعالیت اجتماعی است (توگید و فردریکسون، ۲۰۰۴). این یافته با یافته های بشارت (۱۳۸۶) لنگوا (۲۰۰۲) و همینوور (۲۰۰۳) هماهنگ است. در تبیین این رابطه می توان گفت که هیجان های مثبت، تلاش های فعالانه را برای رویارویی با تنش افزایش می‌دهد و می‌تواند این اعتقاد که تلاش ها موفقیت آمیز هستند را ارتقا بخشد (بشارت، ۱۳۸۶).

فردریکسون (۲۰۰۱) این فرضیه را مطرح می‌کند که هیجانات مثبت با تاب آوری ارتباط دارند، زیرا آن ها مجموعه های تفکر- عمل را که با وضعیت تنش زا در دسترس افراد قرار می گیرند، گسترش می‌دهند، در نتیجه داشتن تفکر انعطاف پذیری بیشتر و گزینه های رفتاری وسیعتر به عنوان پیامد عاطفه مثبت، مقابله افراد برون گرا را در طول رویارویی با تنش افزایش می‌دهد.

همچنین سطوح بالای برون گرایی در رویارویی با مصیبت ها سازگارانه است، زیرا افراد برون گرا به احتمال بیشتری حمایت دیگران را جست و جو می‌کنند و در این امر موفق هستند. ثابت شده کودکانی که از درگیر شدن در تعاملات اجتماعی لذت می‌برند، بیشتر قادرند مراقب و توجه دیگران را جلب کنند. عاملی که می‌تواند در سازگاری با موقعیت های تنش زا کمک کننده باشد؛ در مقابل کودکانی که تحریک پذیر و کج خلق هستند، به راحتی با تغییرات محیطی آشفته می‌شوند و حواس آنان به راحتی پرت می شود، کمتر قادرند با مصیبت و سختی مقابله کنند وبه احتمال بیشتری خشم و طرد والدین را جلب یا استنباط می‌کنند، به خصوص اگر والدین هم آشفته باشند (دیاتر-دیکارد، آیوی و اسمیت، ۲۰۰۵).

همچنین تاب آوری ارتباط مثبتی با وجدان گرایی نشان داد. این یافته با یافته های بشارت (۱۳۸۶)، کمپل-سیلس، کووهن و استین (۲۰۰۶)، پانلی، توماکو و ویپ (۲۰۰۳) هماهنگ است. در تبیین این رابطه می توان گفت که افراد با وجدان گرایی بالا خود کارآمدی قوی دارند و بیشتر احتمال دارد که یک رویکرد حل مسأله فعال را برای غلبه بر تنش در پیش گیرند (بشارت، ۱۳۸۶).

تمایل به استفاده از راهبرد مقابله مسأله مدار، ارتباط وجدان گرایی و تب آوری را روشن می‌کند (کمپل- سیلیس کوهن و استین، ۲۰۰۶). پانلی، توماکو و ویب[۹۸] (۲۰۰۳) ثابت کرده‌اند که مقابله مسأله مدار، بهبودی مؤثر از موقعیت تنش زا را ارتقاء می‌دهد. سبک کار کردن سخت افراد وجدان گرا احتمالا آن ها را به سمت این سبک مقابله سوق می‌دهد و به آن ها اجازه می‌دهد از پس عوامل تنش زا برآیند و در نتیجه احساس خودکارآمدی را تجربه کنند. در واقع به نظر می‌رسد گرایش کلی پاسخ به مصایب با رویکرد حل مسأله فعال، تاب آوری را در افراد وجدان گرا بهبود می بخشد.

این نتایج با مطالعاتی که رابطه ویژگی های شخصیت و سبک های مقابله را بررسی کرده‌اند (واتسون و هوبارد[۹۹]، ۱۹۹۶) هماهنگ است. از آنجا که افراد با نمره بالای روان رنجور خویی به دلیل ارزیابی های شناختی غلط به خود فرصت فکر کردن و مرور مسأله را نمی دهند و موقعیت را درست درک نمی کنند، در نتیجه از سبک مقابله ای ناکارآمد مثل هیجان مداری استفاده می‌کنند (واتسون و کلارک، ۱۹۹۲). همچنین وجدان گرایی همبستگی بالایی با سبک مقابله ای مسأله مدار دارد. افراد با وجدان گرایی و ویژگی های وسواس (دقت در کارها) در حل مسأله فعالانه شرکت می جویند و از سبک مقابله ای نا مناسب و منفعلانه دوری می‌کنند (واتسون و هوبارد، ۱۹۹۶).

فرضیه دوم: بین تاب آوری و سبک دلبستگی رابطه وجود دارد.

بر اساس یافته های این پژوهش بین سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و میزان تاب آوری رابطه منفی معنادار وجود دارد. نتیجه این تحقیق می‌تواند با یافته های هی، کائو، فنگ[۱۰۰] و همکاران (۲۰۱۰)، الی، کلونینگر، والترز و همکاران[۱۰۱] (۲۰۱۳) و بارتلی (۲۰۰۷)، اکبری (۱۳۸۹)، همخوان می‌باشد.

مطالعه ای که در میان همسران اسرای جنگ و همسران سربازان مصدوم در جنگ و همسران سربازان مصدوم در جنگ مبتلا به PTSD با ‌پیش‌آیندی دلبستگی در یک نمونه ۱۶۰ نفری صورت پذیرفت، نتایج خاطر نشان کردند که همسران اسرای جنگی سطح بالاتری از استرس را نسبت به گروه دوم نشان دادند و زوجینی که دارای سطح بالاتری از سبک دلبستگی اجتنابی و اضطرابی بودند استرس بیشتری را گزارش کردند (اسکولاس، آراتا، هیلدبرانت[۱۰۲] و همکاران، ۲۰۱۰).

نتایج پژوهش بر روی یک گروه ۱۰۷ نفری مصدومین جنگ با عنوان سبک دلبستگی و PTSD آشکار کرد، کسانی که دارای سبک دلبستگی ایمن بودند، علائم کمتری را نسبت به گروه نا ایمن نشان می‌دادند، این پژوهش نشان داد که سبک دلبستگی می‌تواند پیش‌بینی کننده قوی در شدت علائم، توسعه و تداوم اختلال PTSD محسوب گردد (دیپرینگ، لسکلا، توراس و همکاران[۱۰۳]، ۲۰۱۰).

نتایج پژوهشی حاکی از آن است که افراد اجتنابی گرایش دارند فعالیت هایی را گزارش کنند که گویای صمیمیت روان شناختی پایین است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:39:00 ق.ظ ]




یکی از مسائلی که در سال‌های اخیر از مهمترین حوزه های تحقیق در روانشناسی تربیتی بوده و هست، حوزه ی هوش هیجانی و نقش مهمی است که این نوع از هوش در چگونگی سازگاری و موفقیت افراد ایفا می‌کند. نظریه هوش هیجانی بر حسب نظر سالووی و مایر ۱۹۹۰، حوزه ی وسیعی از توانایی‌های مرتبط با شناخت و به کارگیری هیجانات را در بر می‌گیرد، اساساً در ارتباط با جوانب مختلف هوش و رفتار افراد مورد مطاعه قرار گرفته است. این سازه ی روانی، که بیش از همه توسط بار- آن،۱۹۹۷ و گلمن،۱۹۹۵ مطالعه شده است، از جهات انگیزشی،مناسبات درون فردی و مناسبات بین فرد مورد تحقیق قرار گرفته و برخی از روانشناسان از جمله بار- آن و پارکر (۲۰۰۰)، رابطه ی هوش هیجانی با پنج مؤلفه شخصیتی (روان نژندی[۲۹]، برون گرایی[۳۰]، گشادگی رویی[۳۱]، سازگاری[۳۲] و وظیفه شناسی[۳۳]) را نیز بررسی کرده‌اند.

جدول ۲-۱) ظهور مفهوم هوش عاطفی (مایر، ۲۰۰۱)

۱- سال‌های ۱۹۶۹- ۱۹۰۰ هوش و عواطف به عنوان حوزه های جداگانه و محدود

مطالعه هوش: طی این دوره قلمرو روان آزمایی هوش توسعه یافت و فناوری پیچیده و پیشرفته آزمون های هوش به وجود آمد.

مطالعه عواطف: در حوزه ی عواطف، مباحث پیرامون مسئله مرغ و تخم مرغ بود که کدام ابتدا به وجود آمده است، اول واکنش های فیزیولوژیکی به وجود می‌آیند بعد هیجان یا بالعکس. در حیطه های دیگر داروین روی موضوع وراثت و تکامل و پاسخ های هیجانی بحث می کرد، اما طی این دوره، اغلب عاطفه به عنوان موضوعی که تحت تأثیر عوامل فرهنگی قرار می‌گیرد، مورد توجه بود. مطالعه های مربوط به هوش اجتماعی، در همان زمان که ارزیابی هوش مطرح شد و فعالیت های علمی ‌در مورد هوش کلامی و استدلالی در جریان بود، تعدادی از روانشناسان جهت شناسایی هوش اجتماعی تلاش می‌کردند. اما در کل می توان گفت تلاش ها در این مسیر تا حد زیادی دلسرد کننده و مفاهیم هوش محدود به شناخت بود.

۲- سال‌های ۱۹۸۹- ۱۹۷۰ مطالعات اولیه پیرامون هوش عاطفی

مطالعه های اولیه ‌در مورد هوش عاطفی طی این دو دهه صورت پذیرفت. در این دوره حوزه های شناخت و عاطفه مورد بررسی قرار گرفتند تا مشخص شود که عواطف و شناخت چگونه روی یکدیگر تأثیر متقابل دارند. اعتقاد بر این بود که افراد افسرده نسبت به سایرین ممکن است واقع بین تر و دقیق تر باشند و نوسان های خلقی ممکن است خلاقیت را افزایش دهند همچنین در این دوره حوزه ی ارتباطات غیر کلامی توسعه یافت و مقیاس هایی برای دریافت اطلاعات غیر کلامی (که گاهی عاطفی هستند) از چهره و قیافه ی افراد، اختصاص یافت. در حوزه ی هوش مصنوعی بررسی ها و آزمایش ها ‌در مورد این موضوع بود که رایانه ها چگونه می‌توانند حالت های عاطفی را درک نمایند.

نظریه جدید گاردنر ‌در مورد هوش چندگانه، از هوش درون فردی نام می‌برد که به توانایی دریافت و نمادپردازی عواطف اشاره داشت. کار آزمایش ‌در مورد هوش اجتماعی به درک این موضوع منجر شد که هوش اجتماعی شامل مهارت های اجتماعی، مهارت همدلی، نگش های جامعه پسند، اضطراب اجتماعی و عاطفی بودن می‌باشد.

۳- سال‌های ۱۹۹۳- ۱۹۹۰ ظهور هوش عاطفی

در این دوره ی چهار ساله که از ابتدای دهه ی ۱۹۹۰ شروع می شد مایر و سالووی چند مقاله در زمینه هوش عاطفی منتشر کردند. مقاله ها زمینه ی مناسبی را برای مطرح شدن مفهوم هوش عاطفی فراهم نمودند. در همین زمان نتیجه مطالعه ای که شامل معرفی اولین مقیاس ارزیابی توانایی هوش عاطفی بود با همین نام منتشر شد. همچنین در این دوره زیربناها و مفاهیم بنیادی هوش عاطفی به ویژه در زمینه علوم عصبی، توسعه پیدا کرد.

۴- سال‌های ۱۹۹۷- ۱۹۹۴ رواج و گسترش مفهوم هوش عاطفی

با انتشار کتاب هوش عاطفی توسط گلمن (روزنامه نگار) آثار و نوشته های علمی در این حوزه گسترش پیدا کرد. این کتاب پر فروش در سطح دنیا در تیراژ بالا انتشار یافت. مجله ی تایمز برای نامیدن مفهوم هوش عاطفی از EQ استفاده کرد. تعدادی از مقیاس های شخصیت تحت عنوان هوش عاطفی منتشر شدند.

۵- از سال ۱۹۹۸ تاکنون. تحقیق بر روی هوش عاطفی و نهادینه شدن آن در محافل علمی

به موازات ابداع آزمون های جدید برای سنجش هوش عاطفی و چاپ مقاله های پژوهشی در این زمینه، چندین تحقیق جهت شفاف ساختن مفهوم هوش عاطفی در حال انجام می‌باشند.

۲-۱-۴- تعاریف هوش هیجانی

هوش هیجانی به وسیله مایر و سالووی ‌به این صورت تعریف شده است: «هوش هیجانی عبارت است از توانایی ادراک عواطف، جهت دستیابی به عواطفی سازنده که به کمک آن ها بتوان به ارزیابی افکار، فهم عواطف و دانش عاطفی خود پرداخت و با بهره گرفتن از آن بتوان موجبات پرورش احساسات و رشد هوشی خود را فراهم ساخت(مایر و سالووی،۱۹۹۷). به نظر مارتینز(۱۹۹۷)، هوش هیجانی یک سری مهارت‌های غیر شناختی، توانایی ها و ظرفیت هایی است که توانایی فرد را در مقابل مطالبات و فشارهای بیرنی مقاوم می‌سازند. ویسینگر،هوش هیجانی را هوش به کارگیری عاطفه و احساس در جهت هدایت رفتار، افکار، ارتباط مؤثر با همکاران، سرپرستان، مشتریان و استفاده از زمان در چگونگی انجام دادن کار برای ارتقاء نتایج تعریف می‌کند (ویسینگر، ۱۹۹۸).

هوش هیجانی طبق نظر گاروی (۱۹۹۷) شامل چندین توانایی است که عبارتند از: توانایی پیگیری و با انگیزه بودن، توانایی کنترل تکانه ها، توانایی کنترل هیجانات و همدلی کردن. بار- آن نیز معتقد است که هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی ها و قابلیت‌ها و مهارتهایی است که فرد را برای سازگاری با محیط و کسب موفقیت در زندگی تجهیز می‌کند و صفت هیجانی در این نوع هوش رکن اساسی است که آن را از هوش شناختی متمایز می‌کند (بار- آن، ۱۹۹۹).

۲-۱-۵- دیدگاه های موجود در باب هوش هیجانی

نگاهی به تعاریف متعدد هوش هیجانی دو خط نظری کلی را در این زمینه نشان می‌دهد: یکی دیدگاه اولیه از هوش هیجانی است که آن را به ‌عنوان نوعی از هوش تعریف می‌کند که هیجان و عاطفه را نیز در بر می‌گیرد. دوم دیدگاه ترکیبی که هوش هیجانی را با سایر توانایی ها و ویژگی‌های شخصیتی نظیر انگیزش ترکیب می‌کند.

۲-۱-۵-۱- دیدگاه توانایی (پردازش اطلاعات)

اصطلاح هوش هیجانی، اولین بار از سوی سالووی و مایر(۱۹۹۰)، به ‌عنوان شکلی از هوش اجتماعی مطرح شد. الگوی اولیه آن ها از هوش هیجانی سه حیطه از توانایی ها را شامل می شود:

    1. ارزیابی و ابراز هیجان: ارزیابی و ابراز هیجان در خود با دو مؤلفه کلامی و غیرکلامی،همچنین ارزیابی هیجان در دیگران با مؤلفه های فرعی ادراک غیر کلامی و همدلی مشخص می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:39:00 ق.ظ ]




در این روایات کاملاً نشان می‌دهند که موضوع دیه پیش از اسلام به همین اندازه تعیین شده بود و پیامبر و یا امیر مؤمنان مناسب با شرایط و تحولات صورت گرفته، تفاوتهایی را تعیین می فرمودند، چنان که در متن روایت ذکر شده: بَلْ هِیَ أَفْضَلُ مِنَ الْوَرِقِ فِی الدِّیَه.

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ، قَالَ دِیَهُ الْمَرْأَهِ نِصْفُ دِیَهِ الرَّجُلِ[۳۷].

در صحیحه، دیه زن نصف دیه مرد تعیین شده است. اما این حدیث به جهت سند با مشکل مواجه است، زیرا از یک سو، در سند، محمد بن عیسی از یونس است و محمد بن الحسن الولید روایت او را در جایی که به تنهایی نقل کرده باشد، مردود شمرده و از سوی دیگر وثاقت محمد بن عیسی از سوی جمعی از علما انکار شده و حداکثر در صورت تعارض محل اختلاف و تردید است[۳۸].

مبحث دوم: تحولات تاریخی دیه و قصاص

دیه در قانون مجازات اسلامى، که پیش از اسلام وجود داشته، پیشینه تاریخی دارد و مناسب با احوال و عقلانیت آن منطقه و فلسفه حقوقی مشخص وضع شده است. از این لحاظ فلسفه وضع آن، ناشناخته نبوده و جنبه ماورایی نداشته است. برای این وضع شده تا کسی که اقدام به جنایت خطایی کرده، ضرر و زیان ناشی از فقدان فرد را جبران گردد، و به عنوان جریمه بر مجرم اعمال مى‏شود تا بر شخص مرتکب قتل یا جرح بار ‏شود. البته میزان و مقدار آن در روایات نبوی و اهل بیت (ع) با اقرار و تأیید از روش گذشته مشخص شده، اما روشن است که این قانون کیفری، همه آن چیزی نبوده که در جزیره العرب و پیش از اسلام جریان داشته است؛ زیرا احکام کیفری اسلام هر چند از متن واقعیات و نیازهای آن عصر برخاسته، و مسائل و مشکلات آن منطقه را در نظر گرفته، اما این گونه نبوده که همه قوانینی بوده که پیش از آن عمل می شده است. برای نمونه در آنجا دیه رئیس قبیله بیش از سایر افراد بود. دیه فرد عادى از قبیله اى که قوى تر بود، بیش تر از دیه قبیله ضعیف بود; دیه مرد دو برابر زن بود; دیه فرد آزاد بیش تر از دیه بنده بود; اگر کسى امکان پرداخت بدهى خود را نداشت، بنده طلب کار خود مى شد; خانواده در تحویل جانى به حاکم و رئیس قبیله مسئول بود و چنان چه مجرم فرارى می شد و او را تحویل نمی دادند، اموال آن ها ضبط و تا زمان تحویل جانى، مصادره مى شد، اما قرآن همه آن ها را نپذیرفت و تنها یک دسته از این احکام را امضا کرد و برخی دیگر را رد کرد، و برخی دیگر را به سکوت گذراند

گفتار نخست : تحولات تاریخی قصاص

قصاص در دوران قبل از اسلام:

قبل از اسلام اعرابی که در شبه جزیره عربستان زندگی می‌کردند قانون و نظام واحدی نداشتند و پیرو اصول،رسوم و عادت خاصی بودند و زور و قدرت راه و رسمشان بود که حدو مرز معینی نداشت [۳۹].یعنی اگر فردی از قبیله ای توسط فرد دیگری از قبیله دیگر به قتل می رسید مجنی علیه قصاص را محدود به جانی نمی دانستند و همه را مستوجب کیفر دانسته و ‌از تمامی آنان انتقام شخصی می گرفتند .

در نزد اعراب قبل از اسلام خون خواهی و انتقام فردی وسیله ای برای ریشه کن کردن ظلم و بیشتر برای ارضاء غریزه انتقام جوئی نزد اعراب بوده است آنان معتقد بودند «یقتل انفی للقتل – کشتن جانی بیشتر جلوی ارتکاب قتل را می‌گیرد[۴۰]»

در مذهب روم قدیم اگر شخصی مرتکب قتل می شد در صورتی که آن قتل ، قتل عمدی می بود مجازات آن را اعدام و در صورتی که قتل ،قتل خطایی بود مجازات آن را کفاره می‌دانستند . بعد از این دوره در روم قدیم قانون جدیدی به تصویب رسید که در این قانون مجازات گوناگونی برای قتل پیش‌بینی شده بود که عبارت بودند از :نفی ولد برای افرادی که از طبقه متوسط بودند و دیگر به دار آویختن که مختص به طبقه پایین جامعه بود .

یکى از حوادث مهم در تاریخ روم قدیم، نوشته شدن قوانین، مقرّرات و آداب سلوک فردى و اجتماعى بر روى الواح دوازده‏گانه بود که در تاریخ نیز به همین نام شناخته مى‏شوند[۴۱]. این کار که توسط یک مجموعه ده نفرى از خواص که «قضات عشره» یا «دسمویر» نامیده مى‏شدند انجام شد، در واقع آغاز پیدایش قانون مکتوب در تاریخ روم مى‏باشد و قبل از آن، قانون، چیزى جز مخلوطى از عادات قبیله‏اى، رسوم و اوامر کشیشان نبود، به همین دلیل جزئى از دین به حساب آمده و داراى صبغه دینى ‌بود به گونه‏اى که گاهى به تغییر قوانین به نفع بعضى از اقشار جامعه متهم مى‏شدند و در واقع به دل‏خواه خود قوانین را که فقط در اختیار خود آن‏ها بود تغییر مى‏دادند.
با پدید آمدن الواح دوازده‏گانه، در واقع یک انقلاب در تاریخ تمدن و فرهنگ روم به وجود آمد که دو نتیجه مهم در پى داشت: اول این که قانون در روم براى همه شناخته شده و در میان مردم منتشر گردید و آن‏ها مى‏دانستند که چگونه باید روابط خود را با یک‏دیگر تنظیم نمایند و نیازى به مراجعه به کشیشان نداشتند و در واقع حق تشریع و قانون‏گذارى از آن‏ها سلب گردید. به دنبال این تحول، قوانین مدوّن در الواح دوازده‏گانه با تغییرات و تمهیدهایى که در آن به وجود آمد، در طول نه قرن، اساس قانون در روم محسوب مى‏شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:39:00 ق.ظ ]




۱۰)قتل به انگیزه از دست دادن دارایی توسط یقه سفیدان:

کلاهبرداران وجاعلین که به مجرمین یقه سفید[۱۸] اشتهار دارند از لحاظ اجتماعی سازگار و به راحتی خود را با محیط تطبیق می‌دهند وجزو طبقه مرفه اجتماع هستند ولی قوانین مربوط به فعالیت شغلی خود را نقض ویا با تقلب، جعل اسناد ودفاتر تجارتی برای تقلیل میزان مالیات، عوارض گمرکی وغیره جرایم مختلفی را مرتکب می‌شوند اینگونه بزهکاران با مهارتی که در ارتکاب جرایم مذکور دارند کمتر دستگیر شده وتعداد آنان در بین جمعیت کیفری (زندانیان) خیلی کم است، یقه سفیدها با بهره گرفتن از ضعف نفس، ساده لوحی وعدم تجربه دیگران،برایهوی وهوس وسود جویی خود، با توسل به حیله وتقلب، آنان را به وجود شرکت ها، تجارتخانه ها وکارخانه ها، مؤسسات موهوم، داشتن اختیارات واهی، اسم وسمت مجعول وامور غیر واقع امید وارکرده واموال یا وجوه، اسناد، حوالجات، قبوض یا مفاصاحساب وامثال آن ها را به دست می آور ند وبدین وصف کلیه دارایی ‌و ثروت دیگران را که محصول یک عمر دسترنج شان می باشدتاراج وبه یغما می‌برند(دانش،۱۳۷۷،ص۳۲۴). وفرد زیان دیده چون تلاش خود را در دستیابی به دارایی از دست رفته مأیوس می بیند این احتمال را متصور است که در صورت ربایش فرد کلاهبردار، دارایی خود را باز یابد. در جامعه ای که انضباط اقتصادی کمتری بهرمند باشد دستیازی به شیوه های متقلبانه به دارایی مردم بیشتر می‌گردد تجربه موید آن است مالباختگانی که به انگیزه مذبور، سوژه ای را ربایش می نمایند با تحصیل طلب خود فرد ربوده شده را رهامی سازند. این دسته از افراد که عملاً گرایش در بزهکاری ندارند وهمچنین به جهت تنگناهای اقتصادی، توان صبر وتأمل در پیگیری امور از مجرای قانونی را از دست می‌دهند ذاتاً علاقه ای به ایراد صدمه وآزار واذیت طمعه خود را ندارند، لیکن برای تحصیل نتیجه آنی، به اسباب قهری متوسل می‌گردند. آنچه که در وقوع این جرم حائز اهمیت می باشداین است آدم ربایان در حالت غیر عادی روانی ویا در حالت کاملاً عادی وبا طرح نقشه وتهیه وسایل جرم زا، مرتکب بزه می‌گردند وهمچنین به تصور اجرای عدالت اجتماعی مرتکب جرم می‌شوند وچنانچه فاعل وفاعلین در حالت غیر عادی روانی، شخصی را بربایند، قناعت وجدانی خود را با حس انتقام جویی تسکین می‌دهند وسوژه را به قتل می رسانند.(خلعتبری،۱۳۸۸،ص۸۵).

۲-۶-۷- طبقه بندی انواع قتل در تحقیقات پلیسی:

طبقه بندی قتل از لحاظ تحقیقات پلیسی به شرح ذیل مورد بررسی قرار می‌گیرد:(سیستم ارتقاء توان مقابله با مجرمین:ناجا ،۱۳۷۹،ص۲۵).

۲-۶-۷-۱- قتل سیاسی:به قتل هایی اطلاق می شود که به انگیزه خاص سیاسی واقع می‌گردد.ترور های سیاسی در این گروه قرار دارد.

۲-۶-۷-۲- قتل سریالی:قتل هایی هستند که بیش از دو فقره ودردو زمان ‌و مکان مختلف واقع وقاتل یا قاتلین مشترک دارد.

۲-۶-۷-۳- قتل فجیع:به قتل هایی گفته می شود که در آن اولاً در ابتدای رسیدگی مقتول مجهول الهویه،قاتل نا مشخص وانگیزه معلوم نیست، ثانیاًً جسد به علت اقدامات قاتل «مثله شده، قطعه قطعه شده، سوخته شده» و در تحقیقات فنی مقتول شناسایی وقاتل دستگیر می شود.

۲-۶-۷-۴- قتل مرموز:به قتل هایی گفته می شود که اولاً مقتول مجهول الهویه ،قاتل نامشخص وانگیزه نیز نامعلوم بوده ثانیاًً در ابتدای رسیدگی به علت فقد آثارضرب، جرح،صدمه در جسم احتمال قتل ضعیف بوده وپس از رسیدگی مشخص می شود قتل به وسیله مواد سمی، شیمیایی وغیره واقع شده است. خودکشی هایی که در خلال رسیدگی منجر به قتل می‌گردد در این گروه قرار دارد.

۲-۶-۷-۵- قتل پیچیده درجه یک:به قتل هایی اطلاق می شود که در آن هویت مقتول مشخص ولی قاتل وانگیزه نامعلوم است و در خلال رسیدگی انگیزه مشخص وقاتل شناسایی ودستگیر می شود،مرگ های مشکوک نیز که پس از رسیدگی منجر به قتل وکشف می شود در این دسته قرار دارند.

۲-۶-۷-۶- قتل پیچیده درجه دو:به قتل هایی اطلاق می شود که در آن مقتول دارای هویت معلوم وانگیزه قتل در بررسی صحنه جرم مشخص و در ادامه تحقیقات قاتل یا قاتلین شناسایی ودستگیر می‌شوند.

۲-۶-۷-۷- قتل پیچیده درجه سه:به قتل هایی اطلاق می شود که مقتول دارای هویت معلوم، انگیزه مشخص وقاتل نیز در بین مظنونین در مظان اتهام قرار دارد.

۲-۶-۷-۸- قتل اتفاقی ‌و قبیله ای:در گیر هایی که بین دو نفر رخ می‌دهد وقصد قتل وجود ندارد ویکی از طرفین به قتل می‌رسد. که در این نوع پرونده ها قاتل ومقتول مشخص هستند یا در نزاع های دسته جمعی منجر به قتل که منازعین مشخص وقاتل در بین آنان قرار دارد.

۲-۶-۷-۹- قتل غیرعمد:تصادف منجر به فوت و در مواردی که قاتل قصد قتل نداشته در این دسته قرار دارد.

۲-۶-۷-۱۰- مرگ دراثرحادثه:مرگ هایی که در کار گاه ها یا اماکن عمومی از قبیل استخر یا غیره رخ می‌دهد، سقوط از ارتفاعات حین کوهنوردی یا کار وغیره که مورد رسیدگی واقع ورخ دادن مرگ در اثر سانحه به اثبات می‌رسد در این دسته قرار دارد.

۲-۶-۷-۱۱- خودکشی:انواع خودکشی با وسایل گوناگون طناب، تیغ، قرص، سم، پرتاب از ارتفاع و… در این گروه قرار دارد.

۲-۶-۷-۱۲- قتل هایی دسته جمعی:در مواردی که قاتل یا قاتلین به طور دسته جمعی اقدام به قتل بیش از یک نفر، از اعضای یک خانواده یا چند نفر دیگر نمایند بنا به وضعیت (مقتولین انگیزه قاتل)در دسته بندی های مربوطه قرار می‌گیرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:39:00 ق.ظ ]