این تکنیک هجوم برای سوار شدن به واگن نیز نامیده می­ شود، جوهر اصلی این تکنیک جمله «عجله کنید تا به واگن برسید» بیانگر این نکته است که همه ما قصد سوار شدن به واگن را داریم، پس عجله کنیم تا زودتر به آن برسیم، به عبارت دیگر سعی بر این است که دیگران را متقاعد سازد که همگان – که ما هم جزو آن ها هستیم برنامه ­های او را پذیرفته­اند، لذا ما هم باید هر چه سریع­تر به آن ها بپیوندیم و خود را به واگن برسانیم. تکنیک هجوم سوار شدن به واگن، غالباً در تبلیغات جنگی مورد استفاده قرار ‌می‌گیرد. هدف معمولاً این است که مردم را متقاعد کنند که همه در جنگ مشغول فعالیت و ایثار هستند، حتی حاضرند جان خود را نیز فدا کنند. مللی که درگیر جنگ هستند. برای بالا بردن روحیه جنگی و افزایش اعتماد به نفس جنگجویان نیاز به قهرمان دارند. اگر فاقد چنین قهرمانانی باشند، ناگزیر فردی را برای این منظور در نظر می­ گیرند و درباره قهرمان بودن او مبالغه ‌می‌کنند، همچنین دولت­ها نیز از این تکنیک پروپاگاندا، به ویژه در داخل کشور بهره برداری ‌می‌کنند. مخصوصاً بعضی از کشورها به منظور بالا بردن سطح محصولات کشاورزی خود در کشور به دنبال مدلی می­گردند تا دیگران را تشویق به پیروی از آن نمایند[۱۴۸].



تکنیک دیگری که معمولاً خطیبان و نویسندگان از آن بهره می­ گیرند اصرار به مخاطب بر انتخاب یکی از دو تاست:

یا به ما بپیوندید یا به دشمن ملحق شوید

شما یا با ما هستید یا علیه ما

شما یا بخشی از راه حل هستید یا بخشی از مشکل

شما یا مخالف تروریست هستید یا حامی آن

این دو قطبی­سازی­ها معمولاً به وسیله متعصبان مذهبی یا سیاستمداران افراطی به کار می رود.

در این قسمت به نمونه هایی از استفاده از پروپاگاندا در طی قرن های نوزده و بیست اشاره می­ شود.

انقلاب روسیه:

پروپاگذار به معنای انتشار ایده­های انقلابی بود. آموزهای مارکسیسم، دانش تئوریکی و عملی اقتصاد مارکسیستی، شکل گیری افکار عمومی مساعد و همچنین افزایش بی­نظمی جزو اولویت­های برنامه پروپاگاندایی به حساب می­آمد.

آلمان نازی:

برنامه ­های تبلیغی از طرف وزارت پروپاگاندا و ‌روشن‌فکری عمومی به ریاست جوز گوپلز اداره می­شد. در سال ۱۹۳۳ این وزارتخانه از همه روزنامه­نگاران، نویسندگان و هنرمندان دعوت کرد تا در یکی از مراکز این وزارتخانه ثبت نام کنند و در بخش­های مختلفی مانند مطبوعات، هنرهای زیبا، موسیقی، تئاتر، فیلم، ادبیات یا رادیو مشغول به فعالیت شوند. گوپلز به عنوان یک ابزار حیاتی به پروپاگاندا نگاه می­کرد. به طوری که گوپلز و هیتلر تقریباً هر روز با هم ملاقات داشتند.

جنگ سرد:

ایالات متحده آمریکا و اتحادیه جماهیر شوروی به طور گسترده از شیوه ­های مختلف تبلیغی در طول جنگ سرد استفاده می­کردند. هر دو طرف از برنامه ­های مختلف تلویزیونی و رادیویی همچنین فیلم برای تحت تأثیر قرار دادن شهروندان خود با دیگری و با ملت­های اروپایی و ملت­های جهان سوم بهره می­گرفتند. برای نمونه ‌می‌توان به رادیو آزاد اروپا با رادیو آزادی که توسط سیا حمایت می­شد اشاره کرد که به عنوان پروپاگاندای خاکستری ‌می‌توان از آن نام برد و همچنین رادیو مسکو به عنوان یک پروپاگاندای سفید و رادیو صلح و آزادی به عنوان پروپاگاندای خاکستری که آن نیز از طرف مسکو حمایت می­شد.

کوبا:

در این کشور رادیوهایی با حمایت سیا و گروه ­های تبعیدی کوبایی فعالیت می­کردند که ‌می‌توان آنان را در زمره پروپاگاندای سفید و سیاه قرار داد و همچنین در مقابل رادیویی با حمایت مسکو علیه گروه ­های تبعیدی فعالیت می­کردند.

افغانستان:

تاکتیک­های عملیاتی روانشناختی برای بی­اخلاق جلوه دادن طالبان و جلب حمایت مردم افغانستان در سال ۲۰۰۱ به شدت به کار می­رفت. حداقل شش هواپیمای کماندویی EEL30 هر روزه برای جذب پیام­های بومی و ارسال پیام­های پروپاگذاری جایگزین، آسمان افغانستان را پوشش می­دادند، همچنین پخش بیانیه­های که در آن ها برای زنده یا مرده اسامه بن لادن جایزه تعیین شده بود، بخشی از این برنامه ­های تبلیغی را تشکیل می­داد.

عراق:

وزارت اطلاعات عراق تا آخرین روز سقوط، از طریق تلویزیون، رادیو و مطبوعات اعلام می­کرد که آمریکا به زودی شکست می­خورد.

تفاوت اقناع و تبلیغ

واضح است که بین تبلیغات و اقناع تفاوت وجود دارد. هر چند که در تبلیغات نیز تلاش اصلی برای اقناع گیرندگان پیام به پذیرش موضوعی است که پروپاگاندی است دنبال می‌کند.

بینگر، اتولر (۱۳۷۶) درباره تفاوت اقناع و تبلیغ می­گوید: هنگامی که در یک رابطه اقناعی، اقناع کننده امتیازات چندان مشخصی به دست نیاورده باشد و انگیزه­ های او با علایق شخص یا گروه دیگر مناسب و همخوانی ندارد، معمولاً از واژه تبلیغ استفاده می­ شود، اما تفاوت بین آن ها ناچیز است، زیرا هر دوی آن ها برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده به ابزارهای ارتباطی تکیه دارند.

راجر براون با ایجاد تمایز بین تبلیغات و اقناع کوشید تا مشکلی را که بر سر تمایز بین تبلیغات سیاسی و اقناع وجود داشت، حل کند؛ او اقناع را تحت عنوان دستکاری نماد به منظور ایجاد عمل در دیگران تعریف کرده و گفت: هنگامی که قضاوت شخصی این باشد که عملی که هدف آن تلاش اقناعی است؛ به نفع اقناع­گر است ولی کاملاً به نفع اقناع شونده نیست، این گونه تلاش­ های اقناعی تبلیغات نامیده می­ شود. از نظر او اقناع و تبلیغات یکی هستند، تنها زمانی که شخص احساس کند منبع اقناع منتفع نمی­ شود ولی گیرنده پیام سود می­برد. می توان عمل یا پیامی را تبلیغات نامید.ارسطو یکی از نخستین کسانی بود که آثار کلاسیک خود راجع به فن خطابه، اقناع را تجزیه و تحلیل نمود[۱۴۹].

در تئوری جامعی که توسط ارسطو برای اقناع وضع شده، اقناع دارای سه جنبه است: منبع، پیام و احساس مخاطب. او یک عامل مؤثر دیگر بر اقناع مشخص می‌کند و آن را آتکنوی به معنی حقایق و وقایع خارج از کنترل فوری گوینده می نامد[۱۵۰].

مطالعات زیادی برای ارزیابی نظریه­ های اقناع صورت گرفته است. بر اساس مطالعه­ ای که توسط هاولند بر روی ارتش آمریکا برای آزمایش پیام­های یک سویه و دو سویه انجام شد. نتایج نشان دهنده این موضوع بود که پیام­های یک طرفه در افرادی که در ابتدا موافق پیام بودند، بیشترین تأثیر را دارد. اما پیام­های دو طرفه در اشخاصی تأثیر زیادی دارد که در ابتدا مخالف پیام بودند، همچنین نتایج این تحقیق نشان دهنده این موضوع بود که پیام­های یک‌طرفه در افرادی که تحصیلات کمتری دارند، تأثیر گذار است و پیام­های دو طرفه در افرادی که تحصیلات بالاتری دارند، دارای بیشترین میزان تأثیر گذاری است[۱۵۱].

بوهر (۲۰۰۳) معتقد است طبق نظر ارسطو که پدر افکار اقناعی مدرن محسوب می­ شود، احساسات، منطق و شخصیت نه تنها سنگ بنای اقناع مؤثر محسوب می­شوند بلکه اصولی بنیادین در تفسیر پیام­های دیگران و همچنین جلب دیگران به اندیشیدن طبق میل و خواسته ما هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...