احساس همدردی کردن با نوجوانان و جوانان نیز از یک سو باعث ایجاد احساس اخلاقی مثبت در آنان می شود و از سوی دیگر به آنان می آموزد که نسبت به دیگران با همنوایی و همدردی و انگیزش مثبت و کمک کننده برخورد کنند. همنوایی و همدردی با دیگران، اگر چه یک حالت عاطفی است، اما دارای یک بخش شناختی نیز هست، یعنی استعداد تشخیص وضعیت روانی و درونی طرف مقابل که آن را برداشت درست از وضع دیگران می‌نامند.

معمولا افراد در سنین ۱۰ تا ۱۲ سالگی و در آستانه نوجوانی است که نسبت به دیگران خاصه افراد بیمار ‌و معلول و محروم و نیازمند، احساس همدردی پیدا می‌کنند و مایلند به آنان کمک کنند. این احساس، اگر توسط دیگران مورد تقویت قرارا گیرد، در اواخر نوجوانی و در جوانی کاملا تشدید می شود و زمینه ساز اندیشه‌های انسان دوستانه اجتماعی و اقتصادی در آنان می‌گردد.

رفتار همدردی شکل های گوناگون به خود می‌گیرد و در مراحل مختلف نوجوانی به صورت های گوناگونی بروز می‌کند. مثلا در اوائل نوجوانی این رفتار کمتر مشاهده می شود ولی در اواسط این دوره همدردی نوجوانان با همسالان خود به جایی می‌رسد که حتی ممکن است او را در مسیرهای ضد اجتماعی نیز سوق دهد. در اواخر این دوره و در جوانی است که فرد قادر است رفتار همدلانه با دیگران داشته باشد و احساس همدلی را در دوستان خود نیز به وجود آورد (دامون ۱۹۸۸؛ مارشال و همکاران ۱۹۹۴).

اهمیت احساس همنوایی و همدردی در رشد اخلاقی به قدری است که برخی از تئوری های جدید روان شناسی این احساس را مرکز عواطف آدمی و پایه طبیعی یادگیری هنجارهای اخلاقی می دانند. از این دیدگاه عواطف اخلاقی به صورتی نزدیک با جنبه‌های شناختی و اجتماعی رشد نوجوانی نیز مرتبط است (دامون ۱۹۸۸؛ آیزنبرگ ۱۹۷۷).

رشد ارزش ها در نوجوانی و جوانی

از خود بپرسیم چه ارزش هایی برای نوجوانان و جوانان حائز اهمیت است؟ چرا تحقق آن ارزش ها با عث ایجاد احساس اهمیت و رشد در آنان می شود؟ و باور کردن چه ارزشهایی در آنان می‌تواند به رشد و کمال فردی و اجتماعی آنان کمک کند؟

همه نوجوانان و جوانان، صاحب ارزش های معینی در زندگی خود هستند و این ارزش ها بر افکار و احساسات و رفتار شان تاثیر می‌گذارد (فلاناگان[۸۴]۱ ۱۹۹۷) شما نیز می توانید از خود بپرسید اهمیت ارزش ها در زندگی آدمی چیست؟ چه ارزش هایی در دوره نوجوانی و جوانی برای شما اهمیت داشت؟ دوستان و همسالان شما در آن دوره عموما چه ارزش هایی در سر داشتند؟ و تفاوت ارزش های نوجوانان و جوانان در جوامع مختلف و در گذشته و حال چیست؟

ارزش های نوجوانان و جوانان کشور در سه دهه اخیر همراه با تغییرات وسیعی بوده است. در دهه ۱۳۵۰ و در آستانه و اوائل انقلاب جوش و خروش انقلابی برای آزاد کردن و تحول کشور در رأس امور نوجوانان وجوانان قرار داشت و عموم نوجوانان و جوانان با آرمان گرایی افراطی امیدهای بسیاربزرگی که داشتند تصور می‌کردند در مدتی کوتاه شاهد پیشرفت های عظیم کشور خویش خواهند بود و با همین تصور بود که از جان فشانی در راه تحقق آرمان های خویش نیز مضایقه نداشتند. در دهه ۱۳۶۰ مهم ترین مسئله آنان به پیروزی رساندن جنگ تحمیلی بود و درصد نسبتا کمی از آنان در پی رفاه و منافع شخصی خویش بودند. اما از اوائل دهه ۱۳۷۰ تاکنون وضعیت عوض شده است و نوجوانان و جوانان دریافته اند که به جای امید بستن به وعده های گوناگونی که به آنان داده می شود، باید شخصا با اتکای به خود و با به کارگیری هوشمندی و انرژی شخصی راهی برای تامین معاش و پیشرفت خویش در شرایط بسیار دشوار اجتماعی و اقتصادی کنونی پیدا کنند تا بیش از این از قافله عقب نمانند. بی تردید احساس عقب ماندن از قافله توانسته است تاثیرات نامطلوبی را بر روح پاک و شخصیت شریف نوجوانان و جوانان به جای گذارد و اههمیت تعلق قلبی به ارزش های معنوی را که از جمله خصال برجسته تاریخی جوانان ایرانی است، در آنان کاهش دهد.

به نظر می‌رسد که بزرگترین عامل این تغییر وضعیت ارزشی نوجوانان و جوانان، از جهت گیری عمومی فرهنگی اجتماعی به جهت گیری شخصی اقتصادی فردی، شکاف عظیم حرف و عمل و فاصله عظیم تر ادعا و توانایی درمیان بسیاری از کسانی بوده است که از سر رشته امور اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را در اختیار داشته اند و حاضر نبوده و نیستند که در جایگاهی متناسب با توانایی‌های خویش قرار گیرند.

به عنوان مثال می توانید امور آموزش و پرورش متوسطه را که سرنوشت رشد ارزش های اکثریت نوجوانان کشور را در دست دارد، در نظر بگیرید و ببینید چه تفاوت قابل ملاحظه ای بین سخنان و ادعاهای گروهی از مسئولان این نهاد عظیم فرهنگی در سطح کشور و استان ها و شهرستان ها با واقعیت های مربوط به نگرش های ارزشی و اخلاقی و شخصیتی دانش آموزان دوره های راهنمایی و دبیرستانی و فارغ التحصیلان مدارس وجود دارد.

در یک موضوع مشخص تر، نظیر انگیزه برای تحقق ظرفیت های خویش که یک ارزش اساسی در رشد نوجوانان و جوانان است، اگر دقت کنید خواهید دید که نه آموزش و پرورش دارای برنامه و کارکرد مناسبی برای تحقق این هدف بزرگ تعلیم و تربیت است و نه بسیاری از نوجوانان و جوانان نگرش و برنامه و عملکردهای مناسبی برای شکوفا کردن قابلیت های عظیم خدادادی خویش را دارند. آن دسته از نوجوانان و جوانان هم که تلاش کافی به عمل می آورند بیشترین سعی شان این است که شاید بتوانند جل و پلاس خویش را از آب بکشند و راهی برای آینده و رفاه زندگی خود پیدا کنند. مفاهیم ارزشی سطح بالاتر نظیر رفاه و سعادت دیگران، آبادانی کشور و سعادت عمومی انسانی نیز جایگاه مهمی در ذهن و احساسات آنان ندارد.

مسئله بی توجهی نوجوانان و جوانان به مصالح عمومی و سعادت و رفاه دیگران در کشورهای دیگر، از جمله در کشورهای پیشرفته صنعتی، نیز فراگیر است و به وسعت مشاهده می شود. تحقیقات علمی نیز مؤید این نظر است (مثلا نگاه کنید به: آستین[۸۵]۱ و گرین[۸۶]۲ و کورن[۸۷]۳ ۱۹۸۷؛ کانگر[۸۸]۴ ۱۹۸۸ و استین و همکاران ۱۹۹۷).

به نظر ما و تا آنجا که تحول ارزش ها در نوجوانان و جوانان جنبه بین‌المللی دارد و ناشی از مشکلات عصر الکترونیک و ارتباطات و نتیجه استثمارگری های بی سابقه اقتصادی و فرهنگ زدایی های عصر تسلط و تهاجم سبک زندگی غربی است، نگرش ها و ارزش های مادی گرایانه فرهنگی اجتماعی آنگلوساکسون (انگلیسی آمریکایی) که در بخش بزرگی از جهان رایج شده و روز به روز در حال گسترش و تهاجم بیشتر نیز هست، دامان اندیشه و اخلاق نوجوانان و جوانان بسیاری از ملت های دیگر رانیز آلوده کرده و بلکه تمام نوع انسان را در معرض خطر خودخواهی و منفعت گرایی شخصی و بی اعتنایی به سرنوشت انسانی دیگران و پشت کردن به ارزش های کلاسیک مبتنی بر جاودانگی خیر قرار داده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...