۱-۱-مؤلفه های فراشناخت[۱۶]

فراشناخت مؤلفه‌ های متعددی را شامل می شود . با توجه به تعاریفی که از فراشناخت ارائه شد ، می توان دو مؤلفه‌ مهم را از همدیگر متمایز کرد. مؤلفه‌ نخست ، دانش فراشناختی فرد از خودش به عنوان یک پردازشگر اطلاعات و مؤلفه‌ دوم فرایندها و راهبردهای نظم دهنده ، کنترل کننده و نظارت کننده است . صاحب نظران به گونه های مختلفی به تفکیک این موضوع پرداختند . برای مثال ، فراشناخت دارای دو طبقه از کنش های ذهنی است . خود ارزیابی ‌در مورد شناخت و خود مدیریتی در فکر کردن ( کراس و پارسیس[۱۷] ، ۱۹۸۸) ، دانش و کنترل خود و فرایند ( وینو گراد[۱۸] و پارسیس ، ۱۹۸۸ ) . دو نوع فراشناخت به هم پیوسته است ، دانش درباره شناخت و نظارت بر آن ( بیکر[۱۹] و برون ، ۱۹۸۵ ) . دو طبقه دانش فراشناختی و تجربه فراشناختی ( فلاول ، ۱۹۸۸ ) . فرادانش[۲۰] ، فرانظارت[۲۱] و استفاده مناسب و بجا از راهبرد است ، ( رفوث و همکاران ، ۱۹۹۳ ، ترجمه خرازی ، ۱۳۷۵ ) .

۱-۱-۱-دانش فراشناختی

با توجه ‌به این تعاریف می توان گفت اکثر محققان فراشناخت را به دو مؤلفه‌ تقسیم کرده‌اند . مؤلفه‌ نخست دانش فراشناختی است که همه بر آن توافق دارند و در همه نظریات وجود دارد . مؤلفه‌ دوم که از آن تحت عنوان تجربه فراشناختی ، نظارت و حتی راهبرد فراشناختی یاد می شود . مؤلفه‌ اول دانش فراشناختی است و زمانی حاصل می شود که فرد از توانایی‌های شناختی خود و نیز ناتوانایی های شناختی خود آگاه گردد. برای مثال ، که باید از بیرون بکند را یادداشت می‌کند تا در موقع تعیین شده و مناسب آن ها را انجام دهد. این آگاهی فرد از ضعف حافظه خود نوعی دانش فراشناختی است که به او اخطار می‌دهد اقدام مناسب را برای جبران این نقص انجام دهد ، ( رفوث و همکاران ، ۱۹۹۳ ، ترجمه خرازی ، ۱۳۷۵ ) .

فلاول ( ۱۹۹۸ ) معتقد است دانش فراشناختی به بخشی از دانش به دست آمده ما مربوط می شود ، که در ارتباط با امور شناختی به اعتقاد فراشناختی دانش و باورهایی است که به مرور از طریق تجربه در حافظه بلند مدت اندوخته می شود و ارتباطی به سیاست ، فوتبال ، الکترونیک و یا دیگر حیطه ها ندارد ، بلکه به ذهن و عمل آن مربوط می شود. اسکراو[۲۲] و همکاران ( ۱۹۸۴ ) دانش فراشناختی را به سه طبقه : خبری [۲۳] ، فرایند[۲۴] و شرطی[۲۵] تقسیم می‌کنند که از بعضی جهات با طبقات دانش فراشناختی فلاول (۱۹۸۸) هم پوشی دارد ، ( رفوث و همکاران ، ۱۹۹۳ ، ترجمه خرازی ، ۱۳۷۵ ) .

طبقه دانش ‌در مورد شخص در نظر فلاول (۱۹۸۸) شامل دانش و باورهایی است که شخص ‌در مورد خود به ‌عنوان یک پردازشگر اطلاعات و دارای توانایی پردازشگری می‌داند. این طبقه دارای سه طبقه فرعی است : دانش بین فردی ، دانش درون فردی و دانش درباره شباهت های شناختی انسان ها . دانش بین فردی[۲۶] : به دانش و باورهای فرد درباره ی تفاوت های شناختی بین انسان‌ها و دانش او درباره تفاوت عملکرد شناختی افراد مختلف اطلاق می‌گردد فرد خاصی ممکن است از جهت عملکردهای مختل یا عملکرد خاص شناختی با افراد دیگر تفاوت داشته باشد آگاهی فرد بر این تفاوت ها باعث می شود خود را با موقعیت یا تکلیف خاصی هماهنگ کند. دانش درون فردی[۲۷] به دانش و باورهای فرد در باره ی تفاوت های شناختی درون انسان ها اطلاق می شود ؛ مانند تفاوت در عملکرد حل مسئله و درک مطلب . فرد خاصی ممکن است تکالیف حل مسئله را به خوبی انجام دهد ولی در تکالیف مرتبط با درک مطلب مشکل داشته باشد . و در نهایت ، دانش درباره توانایی‌های شناختی مشترک بین انسان‌ها به ‌عنوان سومین طبقه فرعی از دانش ‌در مورد شخص است . دانش و باورهایی درباره شباهت های شناختی انسان ها ‌به این معنا است که ذهن تمام مردم مثل یک پردازشگر شناختی عمل می‌کند و یا به ظرفیت حافظه کوتاه مدت انسان محدود است . علاوه بر موارد ذکر شده می توان گفت باورهای انگیزشی[۲۸] یا اسنادهای علی[۲۹] که فرد به آن معتقد است و آن را به کار می‌برد می‌توانند در طبقه دانش فراشناختی شخص قرار گیرند و عملکرد شناختی فرد را تحت تاثیر قرار دهند ، ( رفوث و همکاران ، ۱۹۹۳ ، ترجمه خرازی ، ۱۳۷۵ ) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...