1. همزمان با گروه یاد شده که قابل به وجود مسئولیت های سازمان در قبال جامعه بودند، برخی دیگر از پژوهشگران جایگاه نقیض مسئولیت اجتماعی سازمان را به رسمیت شناختند. برای مثال، فریدمن[۲۰]، ‌در سال‌ ۱۹۷۰ بیان می‌کند: تنها وظیفه مؤسسه‌ کسب و کار است» این جمله به معنای آن است که تنها مسئولیت قانونی و مشروع سازمان، مسئولیت اقتصادی است. از آنجا که برهه زمانی این گروه با الگوی مدرنیسم متقارن است، اظهارات این گروه، حکایت از تاثیر پذیرفتن از الگوی مدرنیسم دارد.

    1. در مرحله سوم، پژوهشگران تمرکز بیشتری بر مفهوم سازی[۲۱] و ادراک مسئولیت اجتماعی سازمان داشتند. آنان در این مرحله، برای ‌پاسخ‌گویی‌ به گروه قبل که منکر مسئولیت های اجتماعی برای سازمان بودند، تلاش می‌کردند ضرورت این موضوع را تبیین کنند اما از آنجا که در این زمان، با فقدان تحلیل های عمیق در مفهوم مسئولیت اجتماعی سازمان مواجه هستیم، تمرکز پژوهشگران بر پاسخ ‌به این پرسش سوق پیدا می‌کند که «مسئولیت اجتماعی سازمان چیست؟» کارول[۲۲] (۱۹۷۹) اولین مدل مفهومی را ارائه داد که به طور جامع، ابعاد بنیادی مفهومی را که او عملکرد اجتماعی سازمان نامید، تشریح کرد. او مدلی از عملکرد اجتماعی سازمان از طریق: ۱٫ ارائه یک تعریف مبنایی از مسئولیت اجتماعی سازمان ۲٫ بررسی موضوعات برای آن دسته از شرکت هایی که دارای مسئولیت اجتماعی هستند. و ۳٫ ذکر خصوصیات فلسفه ‌پاسخ‌گویی‌ و مسئولیت پذیری، پیشنهاد داد.

    1. در مرحله چهارم نیز پژوهشگران برای ‌پاسخ‌گویی‌ به گروهی که اعتقاد به نادرست و غیر قانونی بودن مسئولیت اجتماعی سازمان داشتند، بویژه فریدمن، بر این پرسش که «چه ضرورتی در پایبندی سازمان به مسئولیت اجتماعی وجود دارد؟» متمرکز شدند (گاردبرگ[۲۳] و فومبرون[۲۴]، ۲۰۰۶). البته در این زمان، علاوه بر رویکرد هنجاری از رویکرد اقتصادی نیز استفاده شد.

  1. مرحله پنجم با اثر فریمن با عنوان« مدیریت استراتژیک: رویکرد ذی نفعان» در اسل ۱۹۸۴ آغاز شد. در این رویکرد جدید که به رویکرد ذی نفعان شهرت یافت، پرسش مبنایی عبارت است از« سازمان نسبت به چه افرادی مسئولیت اجتماعی دارد؟» فریمن در سال ۱۹۴۸ نظریه ذی نفعان را به منظور ایجاد سیر جدیدی از تفکر درباره ماهست یک سازمان معرفی و این پرسش مبنایی را مطرح کرد که در «قبال چه دی نفعانی و با چه تحلیل هزینه – فایده ای سازمان باید مدیریت شود؟»

۲-۱-۳ تعریف مسئولیت اجتماعی:

طرح بحث مسئولیت اجتماعی به طور ملموس به زمان آدام اسمیت یعین اواخر قرن هجدهم بر می‌گردد. وی به موضوع ارتقاء رفاه عمومی پرداخت و معتقد بود کوشش کارآفرینان رقیب طبعاً در جهت حمایت از منافع عموم خواهد بود. در دهه ۱۸۹۰ آندریو کارنگی مسئولیت اجتماعی شرکت ها را مشخص نمود. دیدگاه کارنگی بر پایه دو اصل، اصل خیرخواهی و اصل قیمومیت یا سرپرستی، گزارده شده بود. اصل خیرخواهی به عنوان یکی از مسئولیت های افراد، و نه یک سازمان، به حساب می‌آید اما به موجب اصل قیمومیت سازمان ها و افراد ثروتمند باید خود را قیم و سرپرست افراد فقیر بدانند. در مقابل این دیدگاه، در دهه ۱۹۷۰ و ۸۰ میلادی مجموعه مسائل محیطی منجر به طرح مجدد موضوع مسئولیت اجتماعی شد. میلتون فریدمن، اقصاددانان مشهور، از پیشگامانی است که مسئولیت سازمان های تجاری را به حداکثر رساندن سود در محدوده قانون بدون هر گونه دیسیه یا نیرنگی عنوان می‌کند و معتقد است مسئله های اجتماعی را باید به افراد و نهادهای دولتی واگذار کرد، چرا که تعیین نیازهای نسبی و میزان آن ها، در حد مدیران شرکت ها نبوده و در صورت انجام، بر درآمد شرکت ها تاثیرگذار است. (براتلو، ۱۳۸۶).

در حال حاضر نیز محققان برای مسئولیت اجتماعی سازمان ها تعاریف مختلفی ارائه کرده‌اند که در زیر به بعضی از این تعاریف اشاره می شود:

مسئولیت اجتماعی سازمان ها در بر گیرنده اقتصاد، قانون، اخلاقیات، و انتظارات بشر دوستانه واحدهای تجاری است که به کلیه ذینفعان تعمیم می‌یابد. در اینجا ذینفعان به عنوان هر فرد یا گروهی که می‌توانند بر فعالیت ها، تصمیمات، سیاست ها، رویه ها، یا اهداف سازمان اثر گذارند، تعریف شده است. (دانکو و همکاران[۲۵]، ۲۰۰۸، ۴۱).

برخی از محققان مسئولیت اجتماعی شرکت را به عنوان فعالیت هایی تعریف می‌کنند که به منظور پیشرفت بعضی از اهداف اجتماعی که فراتر از اهداف مالی هستند، انجام می‌گردد (به عنوان مثال ام سی ویلیام، ۲۰۰۱؛ هارجوتو، ۲۰۱۱).

گروه دیگری از نویسندگان مسئولیت اجتماعی شرکت را بدین صورت تعریف می‌کنند: مسئولیت اجتماعی شرکت بدین مفهوم است که شرکت ها نسبت به ‌گروه‌های سازنده در جامعه غیر از سهام‌داران و فراتر از آن چیزی که از طق قانون و قرارداد اتحادیه توصیف شده، وظیفه دارند” (به عنوان مثال جونز، ۱۹۸۰؛ حانسون و هم پژوهان، ۲۰۱۰).

همچنین، هولم و واتز[۲۶] (۲۰۰۰) مسئولیت اجتماعی شرکت را به عنوان “تعهد مستمر واحد تجاری، که به طور اخلاقی رفتار کند و در جهت پیشرفت اقتصادی همکاری نماید، تعریف می‌کنند، به طوری که کیفیت عمر نیروی کار و خانواده آن ها و همچنین نهادهای محلی و جامعه را در سطح وسیع بهبود بخشد” نگاهی مختصر به تعاریف نشان دهنده این موضوع که نویسندگان هنوز بر سر یک تعریف واحد توافق نظر دارند ولی از جهات زیادی شباهت هایی بین تعاریف مختلف مشاهده می‌شوند. ولی در مجموع می توان گفت تمامی تعاریف بر این اصل استوارند که مسئولیت اجتماعی، نشان دهنده وظایف سازمان ها نسبت به کلیه ذی نفعان شان می‌باشد.

مسئولیت اجتماعی، مجموعه‌ وظایف و تعهداتی است که سازمان بایستی در جهت حفظ و مراقبت و کمک به جامعه‌ای که در آن فعالیت می‌کند انجام دهد (گریفین و بارنی[۲۷])، همچنین درک فرنچ و هینر ساورد در کتاب فرهنگ مدیریت درخصوص مسئولیت اجتماعی و محیطی که شرکت‌ها و سازمان‌ها درآن کار می‌کنند بیان می‌دارند که میزان این وظیفه عموماً مشتمل بر وظایفی چون: آلوده نکردن، تبعیض قائل نشدن در استخدام، نپرداختن به فعالیت‌های غیراخلاقی و مطلع کردن مصرف‌کننده از کیفیت محصولات، همچنین وظیفه‌ای مبتنی بر مشارکت مثبت در زندگی افراد جامعه می‌باشد.(کارول، ۱۹۹۱، ۴-۸)

و در بیانی دیگر می‌توان گفت که مسئولیت اجتماعی، تعهد تصمیم‌گیران برای اقداماتی است که به طور کلی علاوه بر تأمین منافع خودشان موجبات بهبود رفاه جامعه را نیز فراهم می‌آورد. در این تعریف عناصر مختلفی وجود دارد که بشرح زیر بدان می‌پردازیم:

اولاً: مسئولیت اجتماعی یک تعهد است که مؤسسات باید در قبال آن به جامعه پاسخگو باشند.

ثانیاًً: مؤسسات و سازمان‌ها مسئول هستند که از آلوده کردن محیط زیست، اعمال رفتارهای تبعیض‌آمیز درخصوص امور استخدامی، بی‌توجهی به تأمین نیازهای کارکنان خود، تولید کردن محصولات زیان‌آور و نظایر آن که به سلامت جامعه لطمه می‌زنند بپرهیزند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...