شکل ۲-۱- دیدگاه­ های روان­پویشی افسردگی را به عنوان واکنشی علیه فقدان در نظر ‌می‌گیرد.

فقدان مهر ومحبت والدین؛ بر اثر شیوه ­های غلط فرزند پروری یا فقدان والدین

– احساس بی ارزش بودن

– نیاز به تأیید دیگران

– ترس از درماندگی

– واپس­راندن خشم به سوی دیگران

– وابستگی و اتّکا شدید به دیگران

در مواجهه با فقدان تازه:

– برگرداندن خشم به سوی خویش

– احساس درماندگی کامل

افسردگی

۲-۳-۳-۲- نظریه­ ‌شناختی

در این نظریه طرحواره­ها به­عنوان واحدهای تشکیل‌دهنده شناخت، بررسی می­شوند، لذا افسردگی نتیجه تحریف­های شناختی افراد است؛ این تحریف­ها شامل موارد زیر هستند:

نتیجه ­گیری دلبخواهی: رسیدن به یک نتیجه خاص بدون این­که مدارک کافی برای آن وجود داشته باشد؛

انتزاع اختصاصی: تمرکز و تأکید بر بخشی از جزئیات و نادیده گرفتن سایر جنبه‌های مهم­تر یک تجربه؛

تعمیم افراطی: رسیدن به نتیجه ­گیری­هایی ‌بر اساس تجارب بسیار اندک و بسیار محدود؛

بزرگ­نمایی و دست‌ کم گرفتن: بیشتر یا کمتر از حدّ واقع، بهادادن و اهمیّت دادن به یک رویداد خاص؛

شخصی‌سازی: تمایل به منتسب کردن و ربط دادن رویدادهای خارجی به خود، بدون اساس و پایه کافی؛ مطلق­گرایی تفکر: تمایل به قرار دادن تجارب در دو مقوله همه یا هیچ.

تحریف­ها، طرحواره­های افسردگی­زا[۶۲] هستند. الگوهای شناختی باعث می­شوند که فرد، داده ­های درونی و بیرونی را تحت تأثیر تجارب اوّلیه، به گونه ­ای تغییر یافته درک کند (کاپلان و سادوک، ؛ ۱۳۸۷). رویکرد شناختی افسردگی را نتیجه­ تفسیر منفی از واقعیّت می­داند. «از دیدگاه بک پدیدآیی افسردگی مشروط به ساخت­ها (روان­بنه­های شناختی) و فرایند­هایی (شیوه ­های تفکر) است، که به ایجاد تغییرات کم و بیش مهمی در واقعیّت منجر می­شوند. بررسی روان­بنه­های شناختی افراد افسرده زمینه ­های سه­ گانه شناختی را آشکار می­سازد:

    1. دیدگاه منفی نسبت به خود: فرد خود را مملو از عیوب، نارسایی­ها و فاقد ارزش می­پندارد و نتیجه می‌گیرد که رویدادهای منفی فقط به فقدان ارزش شخصی وی نسبت دادنی هستند.

    1. افکار منفی درباره محیط پیرامون: یک چنین افکاری بر اثر تفسیر منفی رویدادهای خنثی و یا مثبت آشکار می‌شوند و این گرایش را در فرد ایجاد می‌کنند که در بین امکانات متعدد همواره بدترین احتمال را در نظر بگیرد.

  1. در دیدگاه منفی نسبت به آینده: کفه‌ی بدبینی می‌چربد و جایی برای تصور آینده‌ای بهتر باقی نمی‌گذارد، چراکه همواره در بین همه‌ امکانات، نامساعدترین آن­ها را در نظر ‌می‌گیرد (دادستان، ۱۳۹۱).

۲-۳-۴- نشانگان افسردگی

«عوامل فرهنگی بر شیوه دریافت و بیان نشانه­ های افسردگی مؤثرند و برای اجتناب از تشخیص اشتباه‌آمیز باید نسبت به تأثیر خصیصه­ های مردم­شناختی و فرهنگی درباب چگونگی بیان شکایت­های مرتبط با گستره­ی افسردگی توجه شود؛ چه در پاره­ای از فرهنگ­ها، افسردگی به مراتب بیش از آن­که ‌بر اساس غمگینی یا احساس گناهکاری نشان داده شود، در چهارچوب شکایت‌های جسمانی نمایان می­ شود» (دادستان، ۱۳۹۱).

در شکل (۲-۲) نشانه­ های افسردگی در چهار گروه؛ نشانه­ های شناختی، هیجانی/ خلقی، جسمانی و انگیزشی نشان‌داده شده است. این نشانگان طبق جدید­ترین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی[۶۳] (DSM) شامل: خلق افسرده در طی روز؛ احساس غمگینی و احساس پوچی، کاهش شدید علایق یا فقدان لذّت در همه یا اغلب فعالیت­ها، وزن به صورت معنی‌داری بیشتر از ۵% کاهش یا افزایش داشته است، بی­خوابی یا پرخوابی، بی­قراری روانی حرکتی یا کندی روانی ـ حرکتی، احساس خستگی یا از دست دادن انرژی، احساس بی­ارزشی یا احساس گناهِ مفرط، افت تمرکز و تردید و دو دلی، افکار عودکننده راجع به مرگ، اقدام به خودکشی یا داشتن طرحی خاص برای خودکشی. این علائم در کنار رنج و عذاب شدیدی که برای بیمار به وجود می ­آورند، در کارکردهای فرد در حوزه ­های اجتماعی و شغلی نیز اختلال ایجاد ‌می‌کنند. برای دوره ­های افسردگی اساسی باید پنج علامت در طول دو هفته گذشته وجود داشته باشد، یکی از نشانه­ها باید خلقِ افسرده یا کاهش علاقه باشد (DSM-V, 2013). همه علائم فوق و یا برخی از آن‌ ها در اختلال‌های زیر وجود دارند:

۱٫ اختلال افسردگی اساسی، دوره­ منفرد: تجربه­ اوّلین دوره­ اختلال افسردگی اساسی.

۲٫ اختلال افسردگی اساسی، عودکننده: تجربه­ لااقل دوّمین دوره­ اختلال افسردگی اساسی.

۳٫ اختلال افسردگی دوقطبیI: تجربه­ دوره­ عودکننده و مانیا.

۴٫ اختلال دوقطبیII: تجربه­ حداقل یک دوره­ افسردگی و هیپومانیا.

۵٫ اختلال دیس‌تایمی (افسرده­خویی): تجربه­ دراز مدت علائم افسردگی.

۶٫ اختلال سیکلوتایمی (خلق ادواری): تجربه­ دوره ­های هیپومانیا و دوره ­های خفیف افسردگی.

۷٫ اختلال افسردگی نامعیّن (NOS): علائم افسردگی با ملاک­های هیچ­یک از سایر اختلالات خلقی منطبق نیست (کاپلان و سادوک؛ ۱۳۸۷).

نشانه­ های شناختی

    • نگرش منفی نسبت به خویش

    • یاس و ناامیدی

  • اختلال حافظه و تمرکز، گم­گشتگی

بیماری افسردگی

نشانه­ های هیجانی / خلقی

    • اندوه و غم

  • ناشاد بودن

نشانه­ های جسمانی

    • تغییر اشتها

    • خستگی

  • افزایش رنجوری و دردمندی

نشانه­ های انگیزشی

    • فعل پذیری

  • بی­ابتکاری و عدم پیگیری و استمرار در کار

شکل ۲-۲- نشانه­ های افسردگی. در افسردگی چهار دسته نشانه­ های هیجانی، شناختی، انگیزشی، و جسمانی مطرح است (اتکینسون و همکاران ؛ ۱۳۸۵)

۲-۳-۵- نظریه­ های دیدگاه رفتاری:

۲-۳-۵-۱-نظریه افسردگی لوینسون:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...