تصویر بدنی بیانگر نگرش فرد از خود همراه با احساسات وافکاری است که می‌توانند تغییر دهنده رفتار او در شرایط گوناگون و در جهات مثبت یا منفی باشد. این تصویر ذهنی می‌تواند تحت تأثیر عواملی چون رشد جسمانی، تعاملات فرد با محیط اجتماعی، سوانح، آسیب جراحات بدنی قرار گیرد و نگرانی از تصویر بدنی را در فرد ایجاد کند (سوگار[۷۰]، ۲۰۰۰).

ظاهر یکی از بخش های مهم خودپنداره و از این رو تصویر بدنی است. مدیریت ظاهر نه فقط شامل تفکر دربارۀ چگونگی قیافۀ شخصی، بلکه شامل فعالیت هایی برای نمایش قیافه نیز می شود. کیسر[۷۱](۱۹۹۷)، معتقد است هر نوع تفکر و فعالیتی که به خریداری و پوشیدن لباس و نیز فرایند های تغییر بدن، مانند رژیم غذایی، جراحی منجر شود به عنوان بخش های مدیریت ظاهر در نظر گرفته می شود. رود و لنون (۱۹۹۴) اعتقاد دارند که رفتارهای مرتبط با مدیریت ظاهر شامل رژیم غذایی، ورزش پرورش اندام، جراحی، استفاده از وسایل آرایشی و زیبایی و انتخاب لباس هایی برای بالا بردن ظاهر فردی می‌باشند.

از نظر سندز[۷۲](۲۰۰۱)، تصویر بدنی بر اساس یک ساختار چند وجهی مفهوم سازی می شود در واقع تصویر بدنی مفهوم پیچیده ای است که در بردارنده عوامل بیولوژیکی روانشناسی درونی و عوامل اجتماعی خارجی است. نتایج پژوهش های چند دهۀ گذشته نشان می‌دهد که عده زیادی از افراد جامعه به خصوص جمعیت مونث در پی تغییر در تصویر بدنی خود هستند (مکابی و ریکاردلی[۷۳]، ۲۰۰۱).

مفهوم تصور بدنی برای اولین بار توسط شیلدر[۷۴] در سال (۱۹۵۰) مطرح شده وی تصور بدنی را با یک چشم انداز روانشناسانه این گونه تعریف نموده است « تصویری از بدنمان که در ذهنمان شکل می‌دهیم و شیوه ای که بدن برایمان آشکار می شود، تصویر بدنی یک فرایند شناختی صرف نیست بلکه خواسته ها، نگرش های عاطفی و کنش متقابل با دیگران را منعکس می‌کند.» این اشتغال ذهنی باعث می شود که افراد زمان و هزینه زیادی را صرف تغییر در ظاهر خود کنند.

این مفهوم یک سازه بسیار پیچیده است که دارای دو بُعد سرمایه گذاری تصور بدنی[۷۵] و ارزیابی تصور بدنی[۷۶] است. سرمایه گذاری تصور بدنی، درجه اهمیت رفتاری و شناختی مردم به بدن و ظاهرشان را منعکس می‌کند. از طرف دیگر ارزیابی تصور بدنی به درجه رضایت و عدم رضایت بدن و ظاهرشان مربوط می شود (کش و پروژنسکی[۷۷]، ۲۰۰۲).

تصویر بدنی به صورت تجسم های درونی از جنبه‌های ظاهری بدن تعریف شده است. مفهوم تصویر بدنی ثابت نیست و جوهره ای پویا دارد تصویر بدنی آرمانی فرد در اثر متغیرهایی مانند بازنمایی رسانه ها، رسوم فرهنگی و نگرش های دوستان تغییر می‌کند. این تغییر دیدگاه ها به طور معمول با تغییر احساس و افکار همراه است و حتی در موقعیت های مشخص به تغییر رفتار می‌ انجامد (گارزورم[۷۸]، گارماگالیک[۷۹]، ۲۰۱۰). پروژنسکی و کش و ادگرتون[۸۰] بر این باورند که در واقع جراحی زیبایی، جراحی زیبایی تصویر بدنی است وبا بهبود بخشیدن به بدن توسط جراحی بهبود روانشناختی صورت می پذیرد (ساورر، وادن، پرتشوک، ویتاکر[۸۱] ؛ ۱۹۹۸).

بدن افراد از تجربه های اجتماعی، به خصوص از هنجارها و ارزش های گروه هایی که به آن ها تعلق دارند، تأثیر می پذیرد. یکی از جنبه‌های روانشناختی مورد بررسی در جراحی زیبایی، تصویر منفی فرد از خود[۸۲] است که این نقص ممکن است خیالی باشد و یا با نوعی نابهنجاری جسمی جزیی مرتبط باشد و دلواپسی های بیمار ‌در مورد آن افراطی و عذاب آور است (DSM-IV TR 2010). افراد برای بهبود تصویر ذهنی از ظاهر خود در جستجوی تغییراتی از طریق رژیم غذایی، ورزش و یا جراحی زیبایی هستند و بیشترین اشتغال ذهنی مربوط به پوست، مو، بینی، چشم ها، دهان، لب ها، فک و چانه است اما اشتغال ذهنی ممکن است به طور همزمان مربوط به چندین قسمت بدن باشد (فیلیپز[۸۳]، ۲۰۰۹).

زنانی که اعتماد به نفس بالایی دارند، کمتر تمایل به جراحی زیبایی دارند و از سوی دیگر زنانی که تصویر منفی از بدن خود دارند، اعتماد به نفس کمتری دارند (توسلی و مدیری، ۱۳۹۱). فشار های هنجاری که از سوی جامعه به ویژه جوامع غربی، افراد بسیار نزدیک و رسانه ها به خصوص به زنان تحمیل می شود بر تصویر آنان از بدن خودشان تأثیر می‌گذارد و این تصویر نامطلوب موجب اقدام به جراحی زیبایی می شود ‌به این ترتیب اگراز بدن خود احساس منفی نداشته باشند و از بدن و ظاهر خود راضی باشند به احتمال کمتری دست به جراحی زیبایی می‌زنند (نوغانی، مظلوم خراسانی، ۱۳۹۰).

دلواپسی و دل مشغولی نسبت به بدن با مفهوم سرمایه گذاری روانی بر بدن قابل توجیه است، سرمایه گذاری روانی بدن اغلب با چگونگی دقت فرد به اندازه بدن کنونی اش با مقایسۀ اندازه بدن ایده آل مرتبط است. رضایت زمانی به دست می‌آید که فرد قسمت هایی از بدن خود را که با معیارهای ایده آل جامعه برای زیبایی ناهمسان است تغییر می‌دهد و سپس بدن خویش را با ایده آل مقایسه می‌کند وقتی تفاوت بین بدن ایده آل و بدن واقعی فرد زیاد باشد، احساس رضایت از بدن کمتر می شود (رابینسون[۸۴]، ۲۰۰۳).

تصویر بدنی یک جنبه از خودپنداره است. خودپنداره ادراک کلی است از چیزی که هستیم (کیسر، ۱۹۹۷). کلیش، (۱۹۷۵) خودپنداره را به عنوان تصویر کلی فرد درباره خودش تعریف می‌کند که شامل تجربیات واقعی و تفسیر این تجربیات است. در تصویر کلی، خودپنداره چند بُعدی است و دارای چند سطح از خود است. تصویر بدنی و عزت نفس به عنوان جنبه‌های بسیار مهم خودپنداره بررسی می‌شوند (به نقل از رابینسون، ۲۰۰۳).

نگرانی شدید از ارزیابی منفی توسط دیگران، منجر به نارضایتی از تصویر بدن شده و شخص را با دو سوال اصلی به چالش می کشد ۱- آیا ارزش من و جهان زیر تأثیر ظاهر جسمانی من است؟۲- آیا ظاهر من غیر قابل قبول است؟ (کش و همکاران، ۲۰۰۴، گیلبرت و می یر[۸۵]، ۲۰۰۵) تداوم این نارضایتی نیز منجر به افسردگی (آراماتس [۸۶]و همکاران، ۲۰۰۳)، اضطراب اجتماعی (فردا و جیمز[۸۷]، ۲۰۰۴، کش و همکاران، ۲۰۰۴) و پایین آمدن عزت نفس (وبستر[۸۸] و همکاران،۲۰۰۳،میرزا[۸۹] و همکاران، ۲۰۰۵، مارخام[۹۰] و همکاران، ۲۰۰۵) می‌گردد و پایین آمدن عزت نفس سبب تشدید اضطراب می شود.

متخصصان بهداشت روانی به دلیل اهمیت تصویر بدنی در ارتباطات اجتماعی و روابط بین فردی تحقیقات متعددی را در این زمینه انجام داده‌اند و نتایج یافته های آنان نشان می‌دهد که برخی از افراد اشتغال ذهنی مداومی درباره ی ظاهر جسمانی خود دارند و علی‌رغم طبیعی یا تقریباً طبیعی بودن ظاهر جسمانی، ترس مفرط و نگران کننده ای را از زشت یا غیر جذاب بودن خود گزارش می‌کنند (فیلیپز، دی دی و منراد[۹۱]، ۲۰۰۷). این ویژگی را «اختلال بد ریختی بدنی» نامیده و یافته های تحقیقی نشان می‌دهد که مبتلایان به ترس از بدریختی بدن، دارای دو مجموعه علائم وسواسی وابسته به ظاهر بدنی” برای مثال تصور بزرگ بودن جثه، اندازه صورت، کم پشتی موها و موی صورت” و علائم جبری وابسته به ظاهر بدنی” برای مثال اجتناب از آینه، وارسی بخش های مختلف جسمانی در آینه، رفتارهای تکراری جبری آرایشی و پوشاندن صورت) هستند (بلینو، زیزا، پارادایز، ریواروسا، فالچری و بوگتو، ۲۰۰۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...