به درک و اجرای سیاست های سازمان یاری می‌دهد.

به تهیه دستور العمل های عملی کاری کمک می‌کند.

به توسعه سازمان کمک می‌کند.

در سازمان ثبات ایجاد می‌کند.

به کاهش تضادها و فشارهای عصبی کمک می‌کند.

کارکنان را در تطابق خود با تغییرات یاری می‌دهد.

فضای مناسب برای رشد و ارتباطات به وجود می آورد.

رفتارهای ناسالم را کاهش می‌دهد.

ماتیس و جکسون[۱۵] (۲۰۰۸) در کتاب «مدیریت منابع انسانی[۱۶]» موارد زیر را به عنوان فواید آموزش کارکنان بر می شمارند:

به افراد در حل مشکل و اخذ تصمیم به گونه ای اثربخش کمک می‌کند.

توسط آموزش و توسعه، انگیزه، رشد، احساس مسئولیت و حس تشخیص افراد ارتقاء می‌یابد.

اعتماد به نفس و دستاوردهای فردی را ارتقاء می‌دهد.

به افراد در کاهش تضادها و فشارهای عصبی کمک می‌کند.

در ارتقای مهارت های رهبری، ارتباطات و سلوک، اطلاعات لازم را فراهم می‌کند.

رضایت حرفه ای را افزایش می‌دهد.

حس یادگیری را ارتقاء می‌دهد.

مسیر رشد آتی کارآموز را فراهم می‌کند.

نیازهای شخصی کارآموزان و آموزش دهندگان را ارضاء می‌کند.

با افزایش مهارت ها، افراد را به سوی دستیابی به اهداف شخصی شان سوق می‌دهد.

۲-۳-۲- ویژگی ها و اصول آموزش در سازمان

آموزش یکی از خرده سیستم های سازمان و در تعامل با سایر خرده سیستم ها است. جایگاه این خرده سیستم می‌تواند در موقعیت های مختلف متفاوت باشد (عباس زادگان و ترک زاده، ۱۳۸۶). در آموزش سازمانی چند اصل باید مورد توجه قرار گیرد:

کارکنان به طور مداوم و در طول دوران شغلی نیاز به گذراندن دوره های آموزشی جدید و بازآموزی دارند (فتحی واجارگاه، ۱۳۸۵).

نتایج دوره های آموزشی باید سرعت عمل، دقت و قدرت فکری کارکنان را بالا ببرد. (سوآرز، ۱۹۹۹).

تفاوت های فردی و فرهنگی خصوصاًً در سازمان های چند ملیتی مورد توجه قرار گیرد (ماتیس و جکسون، ۲۰۰۸).

آموزش کارکنان از نظر هدف، طراحی، برنامه ریزی، اجرا و ارزشیابی با آموزش عمومی متفاوت است (فتحی واجارگاه، ۱۳۸۵).

۱- آموزش مستمر کارکنان

مهم­ترین رکن هر نظامی را نیروی انسانی تشکیل می‌دهد که می‌تواند کشور را به سوی اهداف توسعه هدایت کند. استفاده صحیح از نیروی انسانی به مثابه ارزشمند­ترین و بزرگترین ثروت هر جامعه به صورت مسئله­ای حائز اهمیت همواره مورد توجه دولت­ها بوده است، به عبارت دیگر ‌می‌توان گفت که انسان هم هدف توسعه و هم عامل آن محسوب می­ شود و تحقق اهداف توسعه تا حد قابل توجهی به نحوه­ اداره و مدیریت این ثروت و منبع حیاتی بستگی یافته است (بابایی و همکاران، ۱۳۸۱).

در مفهوم توسعه منابع انسانی در سازمان، هدف ایجاد مهارتهایی است که فرد بتواند خود را برای احراز مشاغل بالاتر و یا مسئولیت سنگین تر آماده کند، ‌بنابرین‏ برنامه ­های آموزشی توسعه منابع انسانی به منظور رشد افراد بدون ارتباط با مشاغل جاری یا آتی سازمان است؛ این بدان معنا نیست که نتیجه حاصل از برنامه های آموزشی توسعه در مسائل جاری یا آتی افراد سازمان بدون استفاده باشد بلکه برنامه­ هایی طراحی می­شوند و در یک کلام هدف برنامه آموزشی توسعه این است که سازمان را همیشه زنده و پا بر جا نگهدارد تا روند انطباق و تغییر روش­ها وسیاست­ها در سازمان به سهولت انجام پذیرد (صالحی زاده، ۱۳۸۵). توسعه منابع انسانی دارای فرآیندی مشتمل بر معاینه وتشخیص و پیشگیری و درمان است برای اینکه این فرایند به طور کامل منجر به توسعه منابع انسانی شود، ارزیابی عملکرد بایستی رابطه تنگاتنگی با آموزش نیروی انسانی داشته باشد. در فرایند توسعه منابع انسانی کار معاینه و تشخیص را ارزیابی عملکرد و کار پیشگیری و درمان را آموزش از طریق برقراری آموزش­های مورد نیاز و جهت دار انجام می‌دهد (ابطحی، ۱۳۷۸).

آموزش یکی از پیچیده­ترین وظایف در اداره امور هر سازمان و به­ ویژه در مدیریت نیروی انسانی است. پس از نظام جذب، نظام بهسازی و به­ کارگیری مناسب منابع انسانی قرار دارد. در حقیقت آموزش از مهم­ترین اقدامات و برنامه ­های هر سازمانی بوده و نظام آموزشی تکمیل کننده نظام استخدامی به­شمار می­رود باعث توانمندی نیروی انسانی موجود شده و موفقیت های آتی را تضمین می­ کند آموزش مستمر و بهسازی باعث بینش و بصیرت عمیق تر دانش و معرفت بالاتر و توانایی و مهارت بیشتر انسان­های شاغل در سازمان برای اجرای وظایف محول شده و در نتیجه موجب نیل به توسعه منابع انسانی و هدف­های سازمانی با کار­آیی و ثمربخشی بهتر و بیشتر است (عبدالهی و نوه ابراهیم، ۱۳۸۲).

به طور کلی هدف از آموزش مستمر کارکنان در سازمان را ‌می‌توان در موارد زیر خلاصه نمود:

۱- تسهیل در راه نیل به اهداف سازمانی.

۲- ایجاد هماهنگی در نحوه انجام کارها و جلو گیری از تداخل وظایف و مسئولیت ها و دوباره کاری ها در سازمان.

۳- شکوفا کردن استعدادهای نهفته کارکنان و تقویت روحیه و ایجاد ثبات در سازمان

۴- کاهش در نظارت های مستقیم و غیر مستقیم.

۵- ایجاد رضایت شغلی و کاهش میزان تمرد و کشمکش و غیبت و سایر رفتارهای ناهنجار و تقلیل سطح هزینه ها و حوادث.

۶- تقلیل میزان هزینه های عمومی و بهبود کمی و کیفی محصولات و یا خدمات ارائه شده توسط سازمان.

۷ – تقویت حس وفاداری و ایجاد حس انعطاف پذیری لازم و همبستگی کارکنان نسبت به سازمان.

۸- ایجاد اعتبار و ارزش کارکنان و ارتقای سطح زندگی کارکنان از طریق ارتقای شغلی و تامین آتیه آن ها.

۹- ایجاد زمینه رشد و موفقیت در امور شغلی ، اجتماعی، انفرادی، خصوصی.

۱۰- کمک به افزایش کارایی فردی و اثربخشی سازمانی (سلطانی، ۱۳۸۲).

۲-۳-۳- بهره گیری از مشارکت کارکنان

بهره­ گیری از مشارکت کارکنان در مدیریت و اجرای برنامه در سازمان امروزه یکی از اصول اساسی در مدیریت کیفیت بشمار می­رود. کارکنان جوهره سازمان بوده و مشارکت آن ها باعث خواهد گردید تا توانایی­هایشان مزیت سازمان محسوب گردد. ایجاد انگیزه،‌ تعهد و مشارکت کارکنان نسبت به سازمان، نوآوری و خلاقیت در پیشبرد اهداف سازمان را به ارمغان خواهد آورد. ایجاد مسئولیت ‌پاسخ‌گویی‌ کارکنان در رابطه با عملکردشان و همچنین ایجاد اشتیاق در مشارکت و همکاری ایشان زمینه ساز توسعه هرچه بهتر منابع انسانی سازمان و در نتیجه بهبود مستمر در سازمان خواهد بود (وارث، ۱۳۷۷).

به کارگیری اصل مشارکت کارکنان در سازمان عموماً باعث می‌گردد که:

کارکنان اهمیت همکاری و نقش خود را در سازمان درک کنند.

کارکنان محدودیت های عملکردشان را شناسایی کنند.

کارکنان مالکیت مسایل را پذیرفته و مسئولیت حل آن ها را عهده دار شوند.

کارکنان عملکرد خود را در راستای مقاصد و اهداف شخصی ارزیابی نمایند.

کارکنان فعالانه فرصت های افزایش صلاحیت،‌ دانش و تجربه خود را جستجو نمایند.

کارکنان آزادانه دانش و تجربیات خود را به اشتراک گذارند.

کارکنان آشکارا در خصوص مسایل و عواقب آن بحث کنند (بافورد و آرتور[۱۷]، ۱۳۷۵؛ ترجمه چیذری).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...