نگرش ها ، عباراتی ارزیابی کننده – مطلوب یا نامطلوب – درباره اشیاء ، مردم و یا رویدادها هستند که احساس ما نسبت به آن ها را بیان می‌کنند و فرض محققین بر این بوده که نگرش ها از سه عنصر اصلی تشکیل شده اند : عنصر شناختی[۱۲] ، عنصر عاطفی[۱۳] و عنصر رفتاری[۱۴]. (رابینز ،۲۰۰۹ ،۸۴و۸۵)

بُعدی از نگرش که توصیف فرد یا اعتقاد او به چگونگی اوضاع را نشان می‌دهد ، عنصر شناختی نام دارد که زمینه را برای حضور بُعد با اهمیت تر نگرش یعنی عنصر عاطفی – که بخش هیجانی یا احساسی نگرش است – فراهم می‌کند. همچنین جزء رفتاری نگرش ، به قصد فرد در خصوص رفتار به شیوه ای خاص در قبال فرد یا چیزی مشخص اشاره دارد. (رابینز ،۲۰۰۹ ،۸۴و۸۵)

وجود عنصر رفتاری در نگرش ، باعث مرتبط شدن مباحث نگرشی با مباحث رفتار سازمانی می شود.به عبارت دیگر ، انسان این توانایی را دارد که کسی یا چیزی یا پدیده ای را با توجه به مطلوب بودن یا نبودنش ارزیابی کند و نسبت به آن احساسی پیدا کند که این احساس مبنای تصمیم فرد برای انجام عمل یا بروز رفتاری خاص شود.هر انسانی ممکن است هزاران نگرش متفاوت داشته باشد ، ولی در رفتار سازمانی فقط بر تعداد بسیار محدودی از نگرش های مرتبط با کار متمرکز می‌شویم. این نگرش ها ، ارزیابی های مثبت و منفی است که کارمندان درباره ابعاد مختلف محیط کارشان دارند. تحقیقات رفتار سازمانی[۱۵] بیشتر بر سه نگرش اصلی متمرکز بوده است : رضایت شغلی ، وابستگی شغلی[۱۶] و تعهد سازمانی. (رابینز،۲۰۰۹، ۸۸)

مطابق نظر میچل[۱۷](۱۹۷۷) ، روانشناسان صنعتی و سازمانی و مدیران منابع انسانی به دلایل متعددی به نگرش های شغلی توجه داشته اند. از جمله دلایل عمده آن ها نیاز به شناخت متغیرها و عواملی بوده است که بر رفتارهای کار مثل عملکرد شغلی ، ترک شغل ، حضور ، دیر آمدن ، غیبت و غیره اثر می‌گذارند. (امامی، ۱۳۸۷)

ماتیو و زاجاک[۱۸] (۱۹۸۰) معتقدند که از جمله متغیرهای متقدم و مؤثر بر نگرش های شغلی می توان از خصوصیات شخصی هم چون سن ، جنسیت ، وضعیت تاهل ، تحصیلات ، سابقه استخدام ، سطح مهارت ،اخلاق کار و تعداد فرزندان ؛ از ویژگی های شغلی مانند تنوع مهارت ، هویت وظیفه واستقلال وظیفه ؛ از خصوصیات سازمانی مانند اندازه سازمانی و تمرکز سازمانی و از حالات نقش مانند ابهام نقش ، تعارض نقش ، گرانباری نقش و ده ها متغیر دیگر نام برد.(امامی، ۱۳۸۷)

۲-۲- رضایت شغلی

رضایت شغلی نیز مانند تعهد سازمانی یکی از نگرش های شغلی مهم است که توجه بسیاری از محققان را به خود جلب ‌کرده‌است به گونه ای که تحقیقات صورت گرفته در زمینه رضایت شغلی بیش از دیگر نگرش های شغلی است.

مروری بر تحقیقات انجام شده در خصوص رضایت شغلی ، نشان می‌دهد که تعریف واحد و یکسانی از رضایت شغلی وجود ندارد.

فلدمن و آرنولد[۱۹] (۱۹۹۵) ، رضایت شغلی را چنین تعریف کرده‌اند : رضایت شغلی به مجموعه تمایلات مثبت یا احساسات مثبت که افراد نسبت به شغل خود دارند ، گفته می شود . زمانی که می گوییم فرد رضایت شغلی زیادی دارد ، منظورمان این است که وی به طور کلی تا حد زیادی شغل خود را دوست دارد و توانسته است به کمک آن ، نیازهای خود را ارضا کند و در نتیجه احساسات مثبتی نسبت به آن دارد .

لاک[۲۰] (۱۹۶۹) نیز رضایت شغلی را احساسی تعریف می‌کند که از ارزیابی شغل به عنوان عامل تسهیل کننده در رسیدن به ارزش های شغلی حاصل می شود . وی رضایت شغلی را در بر گیرنده چهار عامل توصیف می‌کند . این عوامل عبارتند از : ۱- پاداش به معنای حقوق و شرایط ارتقا ؛ ۲- زمینه شغلی به معنی شرایط و مزایای شغلی ؛ ۳- عوامل و روابط انسانی با همکاران و سرپرستان ؛ ۴- ویژگی های شغل . (خدایاری فرد و همکاران، ۱۳۸۸)

به تعبیر دیگر ، رضایت شغلی بیانگر احساسی مثبت درباره شغل است که در نتیجه ارزیابی ویژگی های مختلف آن ایجاد می شود . فردی که رضایت شغلی بالایی دارد ، احساسات مثبتی درباره شغل خود نشان می‌دهد ، در حالی که احساسات فرد ناراضی منفی است . وقتی مردم درباره نگرش های کارمندان صحبت می‌کنند ، معمولاً منظورشان رضایت شغلی است . در واقع این دو عبارت خیلی اوقات به جای هم مورد استفاده قرار می گیرند . (رابینز، ۲۰۰۹، ۸۹)

البته باید به خاطر داشته باشیم که شغل افراد فراتر از فعالیت های آشکاری نظیر کاغذبازی ، نوشتن کدهای برنامه ، خدمات دادن به مشتری یا رانندن کامیون است . تعامل با همکاران و رؤسا ، پیروی از قوانین و سیاست های سازمانی ، دستیابی به استانداردهای عملکرد ، قبول کردن شرایط محیط کاری – که اغلب ایده آل نیستند – و مسائل بسیار دیگر جزو الزامات شغلی هستند . به عبارت دیگر ارزیابی که فرد از میزان رضایت شغلی خود دارد ، جمع بندی مرکبی می‌باشد از امتیازاتی که برای عناصر گسسته شغلی قائل شده است . (رابینز، ۲۰۰۹، ۹۳)

هاپلین[۲۱]می‌گوید ، رضایت شغلی یک پدیده احساسی است که یک کارمند درباره شغل خود می‌تواند به دست‌ آورد . ‌بنابرین‏ رضایت شغلی زمانی حاصل می‌شود که کارکنان از طبیعت کار خود رضایت داشته باشند، از حقوق و مزایای خود راضی باشند ، فرصت های مناسبی برای ارتقا و ترفیع داشته باشند و از همکاران و سرپرستان خود نیز راضی باشند. (قدرت آبادی، ۱۳۸۴)

به نظر دیویس و نیو استروم[۲۲] (۱۳۷۰) ، رضایت شغلی ، مجموعه ای از احساس های سازگار و ناسازگار است که کارکنان با آن به کار خود می نگرند . وقتی که کارکنان به سازمان می پیوندند ، مجموعه ای از خواست ها ، نیازها ، آرزوها و تجربه های گذشته را که بر روی هم ، انتظارات شغلی را می‌سازند ، با خود به همراه دارتد که نشانی از ارتباط توقعات نوخاسته کارکنان با پاداش هایی است که کار فراهم می آورد . (خدایاری فر و همکاران، ۱۳۸۸)

بنا بر نظر شفیع آبادی (۱۳۷۶) نیز ، رضایت شغلی که نوعی احساس مثبت به شغل است ، زائیده عواملی مانند شرایط محیط کار ، نظام سازمانی شغل ، روابط حاکم بر محیط کار و تأثیر عوامل فرهنگی است . از این رو ، می توان گفت که رضایت شغلی احساس روانی است که از عوامل اجتماعی تأثیر می پذیرد . (خدایاری فر و همکاران، ۱۳۸۸)

۲-۲-۱- ارتباط بین رضایت شغلی و انگیزش[۲۳]

در ادبیات رفتار سازمانی به ندرت مبحثی یافت می شود که از رضایت شغلی صحبت شده باشد ولی سخنی از انگیزش به میان نیامده باشد یا بالعکس. در بسیاری از تحقیقات انجام گرفته خارجی و داخلی ، بدون اشاره به تفاوت و تمایز بین این دو مفهوم ، به اشتباه آن ها را مترادف یکدیگر دانسته و به جای هم به کار برده اند. حتی نظریه های موجود را نیز گاهی در زمره نظریه های انگیزش مطرح می‌کنند و گاهی جزو نظریه های رضایت شغلی قلمداد می‌کنند. در حالی که در بسیاری دیگر از تحقیقات این دو مفهوم به صورت دو متغیر متمایز بررسی شده اند که در مواردی ، اولی متغیر مستقل بوده است و دومی متغیر وابسته و در موارد دیگر ، بر عکس.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...