دانلود منابع پایان نامه ها | قسمت 9 – 8 |
همدلی توجه فراوانی را از حوزه های متفاوت تحقیقات، چون روان شناسی، کردارشناسی[۱۲۴] ، علوم عصب شناختی[۱۲۵] و روان پزشکی[۱۲۶] به خود جلب کردهاست( پرستون و دی وال ، ۲۰۰۲ و بلایر، ۲۰۰۵ ، دکتی و جکسون[۱۲۷] ، ۲۰۰۴). همدلی نقشی اساسی در زندگی زناشویی و اجتماعی دارد(ریف، کتلر و ویفرینگ[۱۲۸] ، ۲۰۱۰) ، عنصری ضروری برای عملکردهای موفقیت آمیز بین فردی(سوسا، مک دونالد، راش بی، لی، دیموسکا و جیمز[۱۲۹] ، ۲۰۱۰) و پاسخ عاطفی فرد به واکنش های عاطفی دیگران است(علی، آموریم و چامورو-پریموزیک[۱۳۰] ، ۲۰۰۹). افراد از طریق سهیم شدن در حالات هیجانی دیگری، دریافت پسخوراند منظم از روابط بین شخصی(پرانیس[۱۳۱] ،۲۰۰۰) ؛ و آگاهی از احساسات فرد دیگر (لپن، مک کین، کاربونل و هاگن[۱۳۲] ، ۱۹۸۵ ).
اگر چه همدلی مبتنی بر توانایی فهم تجربیات درونی بیمار است، اما همدلی به وسیله ی پاسخ های عاطفی مشخص می شود که ریشههای آن به روابط و تجربیات گذشته باز میگردد( شچمن[۱۳۳] ، ۲۰۰۲) .همدلی موضوع مهمی در فلسفه ی اخلاقی مدرن محسوب می شود(ریف، کتلیر و ویفرینک[۱۳۴] ، ۲۰۱۰). در واقع، همدلی در رشد اخلاقی و اجتماعی نقش بسیار برجسته ای دارد( کارنیول، گابای، اوچیون و هاراری[۱۳۵] ، ۱۹۹۸). فرهنگ لغت آکسفورد همدلی را به عنوان قدرت فرافکندن شخصیت خود در موضوع مورد تفکر تعریف میکند(لندسبورگ[۱۳۶] ، ۲۰۰۹).
فرهنگ لغت بریتانیکا[۱۳۷] همدلی را توانایی تصویر سازی خود به جای دیگری و فهم احساسات، تمایلات[۱۳۸] و ایده های فرد دیگر تعریف میکند؛ حتی این تعاریف مختصر نیز بیان میکنند که همدلی مفهومی چند بعدی است(کرامر، محمدی، دونامایور، سمیعی و مانت[۱۳۹] ، ۲۰۱۰).
کارل راجرز ؛ نه تنها مفهوم همدلی را در نظریات خود وارد کرد(ویلیامز و استیکلی[۱۴۰] ، ۲۰۱۰) ، بلکه معتقد بود، همدلی یک فرایند[۱۴۱] مؤثر زیر بنایی برای تغییرات روان شناختی در رابطه ی پزشک ـ بیمار است(راجرز، ۱۹۵۹). همدلی در نظریه شخصیتی او باعث ایجاد یک رویکرد تحولی نسبت به درمان، تحت عنوان “رویکرد مرُاجع محور”[۱۴۲] راجرز همدلی را به عنوان توانایی نفوذ[۱۴۳] درمانگر ، تمایل به فهم افکار، احساسات و کشمکش ها[۱۴۴] از دیدگاه بیمار تعریف میکند(شونر و مونتگومری[۱۴۵]، ۲۰۱۰ ).
راجرز معتقد است همدلی باید به عنوان فرآیندی نگریسته شود که شامل ورود به دنیای ادراکی شخصی دیگران و درگیری با دنیای ذهنی درونی آن ها باشد. این امر مستلزم حساسیت به معنای احساس شده ای است که در درون شخصی دیگر در جریان میباشد(راجرز،۱۹۷۵).
قابلیت ما برای تجربه ی خشم، لذت، ترس و عشق همان چیزی است که به ما امکان ورود به دنیای فرد دیگر را میدهد، حتی اگر شرایط فرد مورد نظر با شرایط خود ما متفاوت باشد. راجرز این نکته را به روشنی بیان میکند که همدلی فرایندی فعال است اما همچنان در ظاهر به عنوان روشی منفعل از آن یاد می شود که خصیصه ی اصلی آن نشستن و گوش دادن است :
“در واقع امکان دادن به خود برای ورود به دنیای درونی فرد دیگر یکی از مؤثرترین، دشوارترین و پرزحمت ترین اموری است که می شناسیم. و همچنان ارزش انجام دادن را دارد چرا که این کار یکی از رهاننده ترین و شفابخش ترین کارهایی است که تاکنون امکان انجام آن را داشته ام” (راجرز ، ۱۹۸۶).
تاثیرات همدلی :
در میان ابعاد هوش هیجانی، همدلی[۱۴۶] و خویشتن داری[۱۴۷] از مؤلفه های اساسی هستند(گلمن[۱۴۸] ، ۱۹۹۵ ). بوربا[۱۴۹] ( ۲۰۰۱ ) همدلی را شناخت احساسات دیگران تعریف میکند. کودکان همدل نسبت به دیگران مهربانی و رفتارهای مراقبتی انجام میدهند. آن ها برای دیگران حساس هستند و در مواقع آسیب دیدن نگران آن ها میشوند؛ آن ها هیجانات مثبتی نسبت به دیگران دارند( خنده، لبخند، هیجان زدگی) ؛ با دیگران تعاملات فیزیکی مثبتی دارند(همکاران، مشارکت، عاطفه) ، تعاملات کلامی مثبت برقرار میکنند( گوش کردن، تحسین، تشویق) و نسبت به تعاملات غیر کلامی(زبان بدن، حالات چهره، تن صدا، اشارات) نیز حساسند (بوربا، ۲۰۰۱ ).
تحقیقات واتسون[۱۵۰] به وضوح برخی رفتارهای ارتباطی در همدلی کردن که توسط مراجعین، حین فرایند درمان تشخیص داده شده است را نشان میدهد. این موارد شامل : ۱) ارتباط مستقیم چشمی برقرار کرده و به صحبت های مراجع توجه کنید. ۲) بالاتنه را به طرف جلو خم کرده و سر را بعلامت تأیید تکان دهید. ۳ ) تن صدا به صورتی باشد که علاقه مندی به ارتباط، اهمیت داشتن را نشان داده، و شدت و میزان عبارتهای احساسی منطبق با تجربیات هیجانی مراجع باشد. ۴) در بیان کلمات وضوح را رعایت کنید. استفاده از کلمات احساسی اغلب ادراک کننده همدلی هستند. در مقابل حالت تن صدایی که القاکننده بی علاقه گی[۱۵۱] است و یا بی حوصله[۱۵۲] به نظر میرسد، وقفه ها[۱۵۳] و تأملات[۱۵۴] و اطمینان طلبی[۱۵۵] ارتباط منفی با درک مراجعین از همدلی توسط درمانگر دارد(واتسون،۲۰۰۲).
به همین دلیل محققان معتقدند همدلی، ساختاری چند بعدی است(کارنیول، گابای، اوچیون و هاراری، ۱۹۹۸؛ویم و وین[۱۵۶] ، ۲۰۰۶). همدلی به عنوان عنصر اصلی روان درمانی(راجرز، ۱۹۷۵ و دادس، هانتر و هاوز، ۲۰۰۸) به وسیله ی دیدگاه های گوناگون شناختی ـ رفتاری، متمرکز بر بیمار، روان پویایی و تجربی استفاده می شود و رضایت بیمار(مرسر، نیومان، ورتز، فیتزپاتریک و ووجت[۱۵۷] ، ۲۰۰۸) را از فرایند درمان افزایش میدهد. فراتحلیلی از ۴۷ مطالعه(با ۳۰۲۶ مراجع) رابطه ی کلی بین همدلی و پیامدهای مثبت درمانی را گزارش میکنند که این همبستگی(۳۲ = r )است(شونر و مونتگومری[۱۵۸] ،۲۰۱۰). یکی از ابعاد مهم همدلی، پاسخ دهی هیجانی[۱۵۹] به احساسات فرد دیگر(هافمن[۱۶۰]، ۲۰۰۱ ؛ شامای-تی سوری، اهارون-پرتز و پری[۱۶۱] ، ۲۰۰۹) است. سال ها مطالعه در حوزه ی مشاوره و روان درمانی اهمیت همدلی را در ایجاد روابط بین شخصی نشان داده است.(کلت ،هامفری و اسلیس[۱۶۲] ،۲۰۰۶).
همدلی نقش اساسی در تعهدات[۱۶۳] بین شخصی و تعاملات اجتماعی(فانتنل، سوارز و میل و دیگران[۱۶۴] ،۲۰۰۹)، کیفیت روابط خانوادگی(لیزاریگا، یوگارت، کاردل-الاوار، آیریارت و باکودانو[۱۶۵] ،۲۰۰۳)، ایجاد دوستی و حفظ آن (های[۱۶۶] ،۱۹۹۴ ؛ دل باریو ، آلوجا و گارسیا[۱۶۷] ،۲۰۰۴)، افزایش سلامت (آفرمن-زاکربرگ[۱۶۸] ،۱۹۹۲)، افزایش احتمال کمک(دیویس[۱۶۹] ،۱۹۸۳)نوع دوستی[۱۷۰] (باتسون و شاو[۱۷۱] ، ۱۹۹۱ ؛لیزاریگا، یوگارت، کاردل-الاوار، ایریارت و باکودانو، ۲۰۰۳)، تنظیم رفتار اجتماعی(فایندلای، گیرردی و کاپلان[۱۷۲] ،۲۰۰۶)، بازشناسی بیانی[۱۷۳] (درنتل ، فاینکلمیر ، تویگار و دیگران[۱۷۴] ،۲۰۰۹)، اکتساب اخلاقیات(دی آمبروسیو ، اولیور ،دایدون و بش[۱۷۵] ،۲۰۰۹)، انسجام[۱۷۶] خانوادگی، حمایت والدینی و پاسخگویی در روابط(هنری، ساگر و پلانکت[۱۷۷] ، ۱۹۹۶)، پیوند های اجتماعی(اندرسون و کلتنر[۱۷۸]، ۲۰۰۲)، و رفتارهای اجتماعی در ایجاد و حفظ روابط بین شخصی(دیویس[۱۷۹]، ۱۹۹۶؛باتسون و شاو،۱۹۹۱ )دارد.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 04:11:00 ق.ظ ]
|