ب) سیالیت

هِد[۱۹۷] و همکاران (۱۹۸۹) سیالیت را با بهره گرفتن از تکلیف تداعی گفتاری واژه کنترل شده[۱۹۸] (COWAT) بررسی کرده‌اند. در این تکلیف شخص باید با حروف F، A و S بیشترین واژه های ممکن را در یک دقیق برای هرکدام تولید کند. تحقیقاتی که به تحول بهنجار کارکرد اجرایی در کودکی و نوجوانی (وِلش و همکاران، ۱۹۹۱) توجه دارد این تکلیف را به­عنوان شاخص اصلی عامل سیالیت تعیین کرده ­اند. اگرچه هِد و همکاران (۱۹۸۹) اندازه اثر متوسط را برای بیماران OCD در مقابل گروه کنترل به دست آوردند، اما در کنترل مقیاس­های چندگانه شکست خوردند.

کریستِنسِن و همکاران (۱۹۹۲) هیچ اثر اصلی معنا داری برای گروه ۱۸ نفره بیمار بزرگسال غیر افسرده که OCD داشتند و گروه ­های کنترل کاملا همتا شده در طیفی از مقیاس­های کارکرد اجرایی از جمله COWAT نیافتند، هرچند تفاوت میانگین جفت جفت بین گروه­ ها در این تکلیف معنادار بود. بییرز[۱۹۹] و همکاران (۱۹۹۹) هیچ تفاوتی بین ۲۱ کودک دارای OCD و گروه ­های کنترل همتا شده در نمره کل COWAT نیافتند؛ میانگین نمره کل برای گروه OCD بالاتر از گروه کنترل بود.

ج) آمایه تغییر

‌در مورد OCD، تحقیقات اولیه، ماهیت تکراری وسواس­های فکری و عملی را به­ صورت “گیر کردن در مجموعه[۲۰۰]” مدل سازی کردند که بیمار را از پایان دادن به تفکر وسواسی یا رفتار تکراری باز می­دارد. این مدل­ها پیش ­بینی کردند که افراد وسواسی باید در تکالیف نوروسایکولوژی که مستلزم یک تغییر سریع شناختی یا مجموعه حرکتی است، عملکرد ضعیفی داشته باشند. هِد و همکاران (۱۹۸۹) این امکان را با بهره گرفتن از آزمون نقشه راه مانی[۲۰۱] (مانی[۲۰۲]، ۱۹۶۵) که مستلزم تغییر جهت­یابی مستقیم است بررسی کردند (تکلیف این است که نقشه جاده را در شهر دنبال کرده و گزارش شود که آیا یک شخص در هر تقاطع به چپ ­بپیچد یا راست؛ همان‌ طور که جاده به سمت پایین نقشه به طرف شخص دنبال می­ شود، مسیرها باید معکوس شوند یعنی چپ راست می شود و برعکس). اگرچه آن ها تفاوت­های آماری معناداری بین ۱۵ بیمار گروه وسواس بدون دارو با گروه کنترل همتا شده به دست آوردند، با این حال مقایسات چندگانه را کنترل نکردند.

هایمَس[۲۰۳] و همکاران (۱۹۹۱) تحقیقات اولیه­ را مرور کرده و نشان دادند که سه عملکرد شناختی مجزا ولی مرتبط می ­توانند در OCD درگیر باشند: توانایی خالص فضایی، توانایی تغییر مجموعه شناختی، یا سومین مهارت ترکیبی که مستلزم توانایی‌های فضایی و تغییر مجموعه است. آن ها دوباره، با بهره گرفتن از آزمون نقشه راه مانی و تکالیف دیگر که مستلزم تغییر جهت­یابی فضایی است، نشان دادند که آمایه تغییر و توانایی‌های پیچیده تغییر فضایی در زیرمجموعه ای از بیمارانشان با کندی وسواسی مشخص، نسبت به گروه ­های کنترل بهنجار معیوب شدند. از اینرو، همبستگی مثبتی بین نمرات تخریب نوروسایکولوژیک و درجه وسواس که از طریق پرسشنامه وسواس فکری – عملی مادزلی سنجیده شد، وجود نداشت و ‌بنابرین‏ نویسندگان نتیجه گرفتند که یافته ­های نوروسایکولوژیک ضرورتاً مختص OCD نیستند.

بسیاری از تحقیقات اولیه مربوط به بزرگسالان، از آزمون دسته­بندی کارت های ویسکانین[۲۰۴] (WCST) برای بررسی نقائص­ بالقوه آمایه تغییر در OCD استفاده کردند. از بین متغیر زیاد موجود در این آزمون، یکی از آن ها ، یعنی پاسخ­های درجاماندگی[۲۰۵]، میزانی را که اشخاص پس از اینکه قوانین دسته­بندی کارت ها تغییر می‌کند، به راه ­حل قبلی برمی­گردند را ثبت می‌کند. شواهد به دست آمده از تحقیقات مربوط به صدمه سر نشان می­دهد بیماران با آسیب قطعه پیشانی به طور معناداری خطاهای درجاماندگی بیشتری را نسبت به گروه ­های کنترل همتا شده، نشان می­ دهند. هِد و همکاران (۱۹۸۹) نشان دادند که اشخاص مبتلا به OCD به­ طور معناداری خطاهای درجاماندگی بیشتری را نسبت به گروه ­های کنترل بهنجار نشان دادند، اگرچه تحقیق آن ها در کنترل آماری مقایسات چندگانه موفق نبود. هایمَس و همکاران (۱۹۹۱) نیز به­ طور معناداری میزان فزاینده­ای از نمرات خطای WCST را یافته و نتیجه گرفتند که هر چند نتایج آن ها ممکن است ضرورتاً مختص OCD نباشد، با این حال اختلال می ­تواند با مشکلاتی در فرونشاندن رفتار درجاماندگی در طول جریان عمل هدفمند مرتبط باشد.

در مقابل، کریستِنسِن و همکاران (۱۹۹۲) هیچ اثر مهمی در مقایسه بین ۱۸ بزرگسال مبتلا به وسواس بدون افسردگی و گروه ­های کنترل به دقت همتا شده درطیفی از آزمون­های کارکرد اجرایی از جمله WCST نیافتند. بونه و همکاران (۱۹۹۱) در خطاهای درجاماندگی برای WCST بین آزمودنی های وسواسی با یا بدون سابقه خانوادگی اختلال با آزمودنی­های گروه کنترل هیچ تفاوت معناداری نیافتند. در یک تحقیق جدید که ۲۱ نوجوان دارای OCD که هرگز دارویی دریافت نکردند را با گروه ­های کنترل همتا شده مقایسه می­ کند، بییِر و همکاران (۱۹۹۹) هیچ تفاوتی در مقیاس­های WCST نیافتند.

‌بنابرین‏، تحقیقاتی که از WCST استفاده کردند نتوانستند افزایش شدید پاسخ های درجاماندگی در بزرگسالان یا کودکان دارای OCD، را با بهره گرفتن از این مقیاس نشان دهند. به هر حال، همان‌ طور که تالیس[۲۰۶] (۱۹۹۷) اشاره می­ کند، عملکرد ضعیف در WCST ممکن است به دامنه­ای از ­نقائص­مربوط داده شود و شواهد اخیر نشان می­ دهند که دسته­بندی کارت ها ممکن است آن گونه که قبلا توسط مطالعات اولیه پیشنهاد می شد نسبت به عملکردهای قطعه پیشانی حساسیت افتراقی نداشته باشد.

روی هم رفته، این تحقیقات نشان می­ دهند که شواهد روشن اندکی برای مدل­هایی وجود دارند که به شکست­های تحولی در توانایی‌های برنامه­ ریزی، سیالیت یا آمایه تغییر در OCD اشاره می‌کنند (که تصور می شود توسط مناطق قشر پشتی جانبی پیش پیشانی انجام می شود). اما، مدارهای[۲۰۷] مغزی جدید­تر که شامل قشر حدقه پیشانی[۲۰۸]، هسته‌های قاعده ای و تالاموس (مادِل[۲۰۹] و همکاران، ۱۹۸۹) و همچنین مخچه می‌شوند (باکستِر[۲۱۰] و همکاران، ۲۰۰۰) در مجموعه­ مختلفی از نقائص­های کارکرد اجرایی در OCD درگیر باشند که بازداری معیوب حرکتی و سرکوب پاسخ را منعکس ‌می‌کنند.

د) بازداری حرکتی و سرکوب پاسخ

طرف دیگر درجاماندگی (گیر کردن در دادن نوع خاصی از پاسخ)، ناتوانی در بازداری یا سرکوب پاسخ است و مدل­های نوروسایکولوژی که به شکست در بازداری پاسخ اشاره دارند، به دلیل تبیین بالقوه پدیدارشناسی وسواس­های فکری و عملی، جذاب هستند. هارتسون[۲۱۱] و سووِردلو[۲۱۲] (۱۹۹۹) در یک مطالعه دقیق با بهره گرفتن از مقیاس­های آزمایشگاهی پردازش اطلاعات رقابتی نشان دادند که گروهی متشکل از ۷۶ بیمار بزرگسال دارای OCD (که بیشترشان تحت دارو بودند) در مقایسه با گروه ­های کنترل، سوگیری فزاینده­ای نسبت به هدف دیداری اولیه نشان دادند. آن ها مدلی را پیشنهاد کردند که بر اساس آن نقائص بازداری در OCD مانع می شود که اطلاعات قدیمی و نامربوطی از هشیاری خارج شوند و چنین فرض می‌کند که این نقائص ممکن است در ماهیت خودکار و خودجاویدسازی[۲۱۳] وسواس­های فکری و عملی نقش داشته باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...