فایل های دانشگاهی| کارآفرینی و فرصت – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
دو پژوهشگر برجسته به نامهای مک مولن و شفرد تغییراتی را در مفهوم کارآفرینی ایجاد کردهاند و به عقیده آنان کارآفرینی از دو مرحله تشکیل شده است. مرحله اول افراد با بهرهگیری از دانش پیشین و راهبردهای شخصی خود به شناسایی فرصتهای موجود میپردازند-که الزاماً توسط آنان توسعه نمییابد. در مرحله دوم، با ارزیابی فرصتهای مذکور در مییابند آیا از دانش و مهارت های لازم برای بهرهبرداری از آن ها برخوردارند یا به بیان دیگر، آیا شخصا میتوانند از طریق اقداماتی نظیر راه اندازی کسب وکار جدید از چنین فرصتی سود جویند. در کارآفرینی، به عنوان قلمرویی از کسب وکار، به دنبال درک فرصتهایی هستیم که در زمینهی تولید محصولات و خدمات جدید پدیدار گشته و سپس توسط افرادی خاص کشف یا ایجاد میشوند. این افراد به منظور بهرهبرداری یا توسعه چنین فرصتهایی، از روشهای گوناگونی بهره میجویند که نتایج متفاوتی در پی خواهد داشت
کارآفرینی و فرصت
تاثیر مهمی که یک کارآفرین میتواند داشته باشد، همان عامل توسعه اقتصادی است که شومپیتر از کارآفرین به عنوان عنصر اصلی و قهرمان هر گونه توسعه اقتصادی یاد میکند. آن گونه که وی معتقد بود: علت تغییر منظم و درونی بازار، در بطن کارآفرین نهفته است. به همین دلیل در تبیین نظریه توسعه اقتصادی نقش اصلی را به کارآفرین نسبت میداد با توجه به اهمیت کارآفرینی در توسعه اقتصادی، در این بخش به تعریف کارآفرینی از بعد تشخیص و شناسایی فرصت خواهیم پرداخت.
تعاریف همواره گمراه کنندهاند اما این مسئله در مورد رشتهای جدید همانند کارآفرینی شدت مییابد. به همین سبب جای شگفتی نیست که در حال حاضر، از کارآفرینی، به عنوان رشتهای تحصیلی در حوزه کسب وکار یا فعالیتی که افراد بدان میپردازند، هیچ تعریف جامعی در دست نیست با این همه، شایان ذکر است که تعریف اخیر شین و نکاترامان در مورد این مفهوم، پذیرشی روزافزون یافته است. بر مبنای این تعریف، کارآفرینی فرایند پیدایش فرصتهای گوناگون در زمینه خلق مفهومی جدید و نیز روشهای کشف و توسعه این فرصتها توسط افرادی خاص است که با بهره گرفتن از شیوه های مختلف، برای بهرهبرداری یا توسعه این قبیل فرصتها به نتایج مختلفی دست مییابند. در حقیقت این تعریف به طور ضمنی حاکی از آن است که کارآفرینی به عنوان فعالیتی که توسط افرادی خاص صورت میگیرد. نیازمند اقداماتی اساسی به شرح ذیل است:
۱- تشخیص فرصتها موقعیتهایی که از ارزش بالقوه برخوردارند به طوری که میتوان آن ها را عملا در عرصه کسب و کارهای جدید به کار بست و با سود بالقوه همراهند.
۲- تعیین فعالیتهایی که به منظور بهرهبرداری یا توسعه این قبیل فرصتها صورت میپذیرد. راه اندازی کسب و کارهای جدید، پایان فرایند کارآفرینی نیست بلکه این فرایند، توانایی افراد در اداره موفقیت آمیز این کسب و کارها را نیز در برمیگیرد.
کارآفرینی به معنای تشخیص فرصتها برای ایجاد مفهومی جدید است بلکه مواردی چون بازارهای نو، استفاده از مواد اولیه جدید یا شیوه های بدیع تولید را هم در برمیگیرد. فرایند کارآفرینانه با شناسایی فرصتها توسط فرد یا افراد خاصی آغاز میشود. منظور از فرصت، زمینهی بالقوه برای ایجاد مفهومی جدید است که از الگویی پیچیده از شرایط متغیر نشأت میگیرد.
تعریفی از کارآفرینی: کارآفرینی نتیجه مواجهه افراد خلاق با فرصتهای جدید است. کارآفرینی شیوه تفکر مبتنی بر فرصت است (تیمونس،۲۰۰۷). به گونهای که تشخیص فرصت نقش بسیار اساسی و اجتنابناپذیر در فعالیتهای کارآفرینانه دارد (محمدی الیاسی و همکاران،۱۳۹۰)
هیلز و همکاران(۲۰۰۴) ادعا میکنند کارآفرینان در تشخیص فرصت مهارت دارند. آن ها به دنبال این نیستند که فرصتها را به طور کامل جستجو کنند. به عبارت دیگر مهارت آن ها در تشخیص فرصت هاست، نه جستجو برای به دست آوردن فرصت. یک کارآفرین موفق باید بتواند فرصتها را شناسایی و در جهت استفاده از آن ها تلاش کند علاوه بر این، کارآفرین موفق کسی است که از بین فرصتها، بهترین را شناسایی و انتخاب کند. اما باید توجه داشت که این امر کار مشکلی است کارآفرین باید همواره هوشیار باشند و در عین حال نیازهای بازار را به خوبی تشخیص دهند و این تنها بخشی از فرایند شناسایی فرصت است. کارآفرینان باید به طور دائم موقعیتها را شناسایی و ارزیابی کنند: تا آنجا که یک فرصت مناسب برای یک فعالیت کارآفرینانه انتخاب شوند این درحالیست که برخی از صاحبنظران ادعا میکنند هیچ تضمینی برای اینکه این تلاشها به راه اندازی کسب وکار نوپا منجر شود، وجود ندارد (اردیک ویلی،کاردوزا وری،۲۰۰۳).
کارآفرینی را فرایند ایجاد و یا شکار فرصتها، و پیگیری آن بدون توجه به منابع تحت کنترل نیز تعریف میکنند(فایول،۲۰۰۷)کارآفرینی رفتارهای تقلیدی یک شرکت جدید نیز تعریف شده است(هسلز،۲۰۰۸). شاکله کارآفرینی ایجاد سازمانهای جدید است (هسلز،۲۰۰۸). هر چند کارآفرینی خلق یک سازمان جدید است اما تنها خلق یک سازمان جدید نیست(فایول،۲۰۰۷،ص۲۹-۴۸). از این رو بنگاه نوظهور برآیند نهایی فرایند خلق و سازماندهی یک کسب و کار جدید است که محصولات و خدمات جدید را به منظور پاسخگویی به نیازهای ارضا نشده بازار و با هدف رشد و کسب سود ارائه میکند (جیمزوگودموندسن،۲۰۱۲). همچنین کارآفرینی در ذات خود نوعی نوآوری را در بردارد. البته لازم به ذکر است که کارآفرینی با ایجاد یک فعالیت اقتصادی جدید، صرفا شامل خلق شرکتهای نوظهور نیست: بلکه محققانی مانند دیوسون و همکاران (۲۰۰۶) کارآفرینی را ایجاد فعالیت جدید اقتصادی تعریف میکنند که ایجاد کسب و کارهای نوظهور و فعالیتهای جدید اقتصادی در شرکتهای تثبیت شده را نیز شامل میشود. کارآفرینی عبارت از فرایند خلق و یا شکار فرصت یا فرصتهایی است که میتواند موجب پیدایش یک سازمان جدید، بروز فعالیتهای نوآورانه در بنگاههای تثبیت شده و حتی فعالیتهای تقلیدی بنگاهها به منظور پاسخگویی به نیازهای ارضا نشده بازار شود و ایجاد ثروت و ارزش اقتصادی را به دنبال دارد.
تشخیص فرصت، فرصت کسب و کار به موقعیتی اطلاق میگردد که در آن فرد بر این باور است که با ترکیبی نو از منابع میتواند به سودی نائل گردد (Lumpkin، ۲۰۰۴). بر اساس تعریف مادسن و پیترسون تشخیص فرصت عبارت است از: تصور و درک احتمال کسب سود از طریق تأسيس و ایجاد کسب و کار جدید و بهبود قابل توجه در کسب و کار موجود، براساس این تعریف کلی و وسیع تشخیص فرصت هم قبل از تأسيس یک بنگاه و هم بعد از تأسيس آن میتواند در سراسر حیات کارآفرین و در سراسر حیات بنگاه اتفاق بیفتد (Rae، ۲۰۰۷). شناخت فرصت نشان میدهد که بعضی از نویسندگان، اصطلاحهای ایده و فرصت را با یکدیگر آمیختهاند وبعضی دیگر به طور جداگانه تفاوتهایی را بین ایده وفرصت قائل شدهاند.
نکته هایی در این تعریفها وجود دارد که برای درک بهتر باید به آن ها پرداخت:
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 04:42:00 ق.ظ ]
|