مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها | مرحله چهارم: کدگذاری محوری – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
در ابتدای مصاحبه از فرد مصاحبهشونده درخواست میشد تا نظرات خود را درباره شاخصها و استانداردهای یک مدیر مدرسه متوسطه موفق بیان کند؛ از ویژگیهای شخصی و علمی گرفته تا شاخصهای عملکردی فرد. در ادامه نیز با توجه به پاسخ ایشان و برگه راهنما به مطالب عمق کافی بخشیده میشد تا حدی که مصاحبهگر مطمئن گردد که نقطه مغفول و مبهمی در موضوع مطروحه وجود ندارد.
درنهایت از مجموع ۱۵ جلسه مصاحبه از ۱۰ مدیر مدرسه متوسطه، حدود ۱۵ ساعت صوت تهیه گردید؛ که به صورت دقیق و کامل تمامی مطالب ضبطشده پیدا شد و مجموعاً بیش از ۳۰۰ صفحه متن به دست آمد.
مطالعه کتابخانهای
نظریه داده بنیاد بر این اصل استوار است که به جای آزمون فرضیههایی که از ادبیات و پیشینه پژوهشی استخراج میشود، نظریه از خود داده ها تولید شود. این نظریه معمولاً از دلایل شفاهی که بر اساس تجربه های اشخاص مطرح میگردد استخراج میشود. در این روش مرور پیشینه پژوهش بیشتر به عنوان زمینه حوزهای که پژوهشگر در مورد آن پژوهش میکند، مدنظر قرار میگیرد تا به عنوان مجموعهای از یافته ها که پژوهشگر بر مبنای آن توجیه برای صورتبندی فرضیه داشته باشد (خامسان، ۱۳۸۸، نقل در طالبزاده شوشتری، ۱۳۹۰)
بدین ترتیب در حد توان تمامی متون و اسناد کتابخانهای که مرتبط با موضوع استانداردها و یا شایستگیهای مدیران آموزشی بدون در نظر گرفتن مقطع مورد مطالعه قرار گرفت و یادداشتبرداری شد. با توجه به کمبود پژوهشهای صورت گرفته در این موضوع، حتی مطالب مربوط به مدیران گروه دانشگاهی نیز مورد مطالعه اجمالی قرار گرفت و تا حدی مورداستفاده قرار گرفت.
منابع لاتین نیز در حد توان استخراج و ترجمه شده و درنهایت یادداشتبرداریهای لازم از آن صورت گرفت.
مرحله سوم: کدگذاری باز
در این مرحله، بر اساس روش مرسوم در نظریه داده بنیاد، به هر یک از اجزاء، عنوان و برچسبی داده میشود. این عنوان، که اصطلاحاً به آن «کد» گفته میشود، باید گویای محتوای داده باشد، بهطوریکه محقق و خواننده، با مشاهده این عنوان و تیتر، تا حدود زیادی به مفهوم جملات پی ببرند (مایلز[۳۸]، و هوبرمن[۳۹]، ۲۰۰۲)
استراوس و کوربین (۱۹۹۰) در این رابطه میگویند:
«نظریه ها نمیتوانند با پیشامدها یا فعالیتهای واقعی، آنطوری که مشاهده یا گزارششده و جزو «داده های خام» محسوب میشوند، ساخته شوند. پیشامدها، وقایع و اتفاقات، به عنوان نشانه های بالقوه پدیده در نظر گرفته شده، یا تحلیل میشوند، و بدینسان برچسب مفهومی[۴۰] دریافت میکنند. اگر پاسخدهندهای به پژوهشگر بگوید «من هرروز صبح، ریشم را اصلاح میکنم و بعد دوش میگیرم.»، سپس پژوهشگر ممکن است به این پدیده برچسب مفهومی «راه و روش زندگی روزمره» بزند. هنگامی که پژوهشگر، دیگر پیشامدها را بررسی کرده و با پیشامد اول مقایسه میکند، اگر به نظر رسید که همان پدیده را نشان میدهند، سپس این پیشامدها نیز برچسب مفهومی «راه و روش زندگی» دریافت میکنند. تنها با مقایسه پیشامدها و نامیدن پدیدههای مشابه با واژه های یکسان، نظریهپرداز میتواند واحدهای اصلی نظریه را روی هم جمع کند.»
بنابرین «مفاهیم»، واحدهای پایهای یا خُرد تحلیل هستند؛ زیرا از تصویر ذهنی و مفهومسازی از دادههاست که نظریه شکل میگیرد، نه بهتنهایی از خود داده های واقعی (پندیت[۴۱]، ۱۹۹۶؛ نقل در داناییفرد، و امامی، ۱۳۸۶).
شکل ۳‑۱: مدل مفهوم- نشانه (گلیسر، ۱۹۷۸)
نشانه
۱
نشانه
۲
نشانه
۳
نشانه
۴
نشانه
۵
نشانه
۶
به شکل ۳‑۱ توجه کنید. همان گونه که در بالا گفتیم، پیشامدها، نشانه های مفاهیم هستند. تطبیق مستمر نشانه ها، تحلیلگر را با شباهتها، تفاوتها و ثبات معنایی که منجر به ساخت یک مفهوم (مقوله) و ابعاد آن میشود، مواجه میکند (فرناندز، ۲۰۰۴).
در پژوهش حاضر بعد از پیادهسازی مصاحبه ها و تبدیل آن ها به متن، تکتک جملات، مفاهیم، کلمات، خاطرات و ایده هایی که مصاحبهکننده به زبان آورد موردبررسی قرار گرفت و کدگذاری آزاد و باز نسبت به قسمتهای موردنیاز صورت گرفت. در پایان بیش از ۶۷۰ مفهوم یا کد اولیه به دست آمد که البته تعدادی از آن ها تکراری بودند؛ راجع به نوع و یافته های مربوط به کدگذاری در فصل چهارم مفصلتر بحث خواهد شد.
مرحله چهارم: کدگذاری محوری
وظیفه محقق در این مرحله، «دستهبندی و مقایسه»[۴۲] عناوین استخراجشده از داده ها است. این کار مستلزم صرف وقت و حوصله بسیار است، چراکه در ابتدا ارتباط بین آن ها، چندان آشکار نیست، در واقع محقق خود را با انبوهی از داده های خام روبرو میبیند که چندان به هم ربطی ندارند اما بهزودی پیوندهای نامرئی هویدا خواهد شد و زیبایی روش نظریه داده بنیاد در این مرحله نهفته است (منصوریان، ۱۳۸۶).
با مقایسه مفاهیم مختلف میتوان زمینههای مشترک بیشتری را میان آن ها کشف کرد که امکان طبقهبندی مفاهیم مشابه در قالب طبقهبندیهای یکسان را، فراهم خواهد سخت. پدیدآورندگان این نظریه، نام این فرایند مقایسه مستمر مفاهیم با یکدیگر را «روش مقایسه پایدار»[۴۳] یا «روش تطبیق مداوم» نامیدهاند (سلدن[۴۴]، ۲۰۰۵).
با بهره گرفتن از فن مقایسه پایدار، زمینه ظهور ابعاد مشترک مفاهیم که همان کدگذاری محوری است، امکانپذیر گردید. حاصل این مرحله از فرایند تحقیق، شکلگیری (مؤلفهها) است.
استراوس در مرحله کدگذاری محوری از چند اقدام اصلی بحث کرده که در جدول زیر نشان داده شده است (استراوس، ۱۹۸۷).
جدول ۳‑۲: اقدامات اصلی کدگذاری محوری
۱
بیان کردن ویژگیهای یک مقوله و ابعاد آن ها؛ اقدامی که حین کدگذاری باز شروع میشود.
۲
شناسایی شرایط گوناگون، کنش یا برهمکنشهای گوناگون و پیامدهای گوناگون مربوط به یک پدیده
۳
ربط دهی یک مقوله به زیر مقولههایش؛ از طریق گزارههایی که چگونگی ربط آن ها به همدیگر را مطرح میکنند.
۴
جستجوی سرنخهایی در داده ها که بر چگونگی ربط دهیهای ممکن مقولههای اصلی به هم دلالت دارد.
در این پژوهش پس از کدگذاری محوری مفاهیم به دستآمده، ۲۷ مؤلفه حاصل شد که مفصل در فصل چهارم بحث خواهد شد.
جدول ۳‑۳: ویژگیهای انتخاب یک مقوله محوری (لی[۴۵]، ۲۰۰۱؛ نقل در داناییفرد و امامی، ۱۳۸۵)
۱
آن مقوله باید محور باشد؛ یعنی اینکه، همه مقولههای اصلی دیگر بتوانند به آن ربط داده شوند.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 04:01:00 ق.ظ ]
|