۲- ۱۶-۱-۲حسابداری ذهنی (Mental Accounting)

حسابداری ذهنی نیز قسمتی از تئوری چشم انداز است که گرایش افراد را به قراردادن رویدادهای مخصوص به حساب های ذهنی متفاوت ‌بر اساس ویژگی های ظاهری نشان می‌دهد. حسابداری ذهنی می‌تواند به توضیح این نکته کمک کند که چرا سرمایه گذاران از تجدید تطبیق نقطه عطف خود برای یک سهام جدید خودداری می نمایند . statman , 1985) shefrin and )

انسان ها معمولاً رویدادهای خاصی را در بخش های مختلف مغز خود قرار می‌دهند و تفاوت بین این بخش ها گاه بیش از خود رویداد بر رفتار سرمایه گذار ها تاثیر می‌گذارد. برای مثال فرض کنید قصد دارید به تئاتر بروید و قیمت هر بیلت ۲۰ دلار است. هنگامی که به سالن می رسید متوجه می شوید یک اسکناس ۲۰ دلاری گم کرده اید.
آیا در هر صورت یک بلیت ۲۰ دلاری برای رفتن به تئاتر می خرید؟ تحقیقات روی رفتار مالی انسان ها نشان می‌دهد ۸۸ درصد مردم در این حالت چنین می‌کنند. اکنون فرض کنید از پیش بلیت را به قیمت بیست دلار خریده اید. هنگامی که به محل تئاتر می رسید متوجه می شوید بلیت را خانه جا گذاشته اید. آیا برای خرید یک بلیت دیگر ۲۰ دلار پول خواهید داد؟ تنها ۴۰درصد پاسخ دهندگان ‌به این پرسش گفته اند، چنین می‌کنند. دقت کنید که در هر دو حالت شما ۴۰ دلار هزینه می کنید اما چون سناریوهای مختلفی برای این ۴۰ دلار وجود دارد و شما این رویدادها را در بخش های مختلفی از ذهن خود قرار داده اید رفتاری متفاوت نشان می دهید.
یکی از مثال های حساب ذهنی، تردیدی است که درباره فروش یک سهام قبلاً بسیار پرسود و اکنون کم سود شما به وجود می‌آید. طی دوران رونق اقتصادی مردم به سود بالای سرمایه گذاری عادت می‌کنند. هنگامی که قیمت ها تصحیح می شود و سود سرمایه گذاری کاهش پیدا می‌کند سرمایه گذارها درباره فروش سهام خود با حاشیه سود اندک تردید پیدا می‌کنند. در واقع آن ها بخشی از ذهن خود را به سبک سود بالا از سرمایه گذاری اختصاص داده‌اند و مایلند منتظر بمانند همان دوران پرسود بار دیگر فرا رسد.

۲-۱۶-۱-۳- کنترل شخصی (Self-Control)

تئوری کنترل شخصی در واقع ‌به این نکته می پردازد که سرمایه گذاران گزینه هایی را برای سرمایه گذاری انتخاب می آنند که بتوانند شخصاً و در مواقع لزوم محدودیت ها وکنترل های لازم را روی آن اعمال نمایند (خشنود ، ١٣٨٣(

۲-۱۶-۱-۴- دوری از تأسف و پشیمانی یا افسوس گریزی (Regret Aversion)

افراد پس از درک اشتباهاتی که انجام داده‌اند معمولاً دچار درد و پشیمانی می‌شوند و این احساس پشیمانی و ندامت به خاطر نتیجه احتمالی بدی است که یک تصمیم گیر ی نادرست به بار آورده است و افراد در فرایند دوری و اجتناب از این احساس پشیمانی ممکن است رفتارهایی را از خود نشان دهند که خیلی منطقی نباشد. این تئوری همچنین می‌تواند پدیده ضررگریزی را توضیح دهد چون افراد به خاطر اینکه احساس می‌کنند در تصمیم گیری خرید سهام دچار اشتباه شده اند در مرحله فروش سهامی که از قیمتشان کاسته شده تعامل می ورزند چون که می خواهند تا حد امکان این احساس پشیمانی دیرتر به واقعیت تبدیل شود . (Shefrin & Statman ,1985)

موضوع ترس از تاسف یا به طور ساده تاسف، واکنش احساسی سرمایه گذاران هنگامی است که متوجه می شود در تصمیم گیری خود اشتباه کرده‌اند. هنگامی که موضوع فروش یک سهام پیش می‌آید، سرمایه گذاران همواره از لحاظ احساسی تحت تاثیر مثبتی هستند که با آن این سهام را خریده اند. اگر قیمت پایین تر آمده باشد از فروش اجتناب می‌کنند تا ضرر نکنند و دچار تاسف نشوند. همه ما از اشتباه کردن اجتناب می‌کنیم. پرسشی که سرمایه گذاران هنگام بررسی فروش سهام خود باید از خود بپرسند این است که پیامدهای تکرار این خرید چیست و آیا من بار دیگر به خرید این سهام اقدام خواهم کرد؟ اگر پاسخ منفی است سهام یاد شده باید فروخته شود در غیر این صورت حفظ سهام ضررده و نفروختن آن تاسف بعدی را در پی خواهد داشت. اگرچه پاسخ منفی به معنای اشتباه بودن تصمیم اولیه یعنی خرید سهام است و تاسفی را در پی خواهد داشت اما تاسف حاصل از حفظ چنین سهامی بسیار بیشتر خواهد بود. نظریه تاسف همچنین ‌در مورد سرمایه گذار هایی که سهامی را خریده اند و تصور می‌کردند ‌سود ده باشد اما ارزش آن افزایش نیافته است،صدق می‌کند.برخی سرمایه گذارها برای آنکه چنین تاسفی را تجربه نکنند از رفتار و تصمیمات دیگر سرمایه گذارها پیروی می‌کنند و تنها سهامی را خرند که دیگران هم می خرند. آن ها با این توجیه که «همه در حال انجام این کار هستند» خیال خود را راحت می‌کنند. نکته بسیار جالب اینکه بسیاری از مردم هنگامی که سرمایه خود را در سرمایه گذاری در سهامی معروف که نیمی از مردم جهان نیز در آن ضرر کرده‌اند از دست می‌دهند کمتر ناراحت می‌شوند تا وقتی که در خرید سهامی گمنام ضرر می‌کنند. ظاهراًً اینکه همه سرنوشتی مشترک داشته اند از شدت تاسف آن ها می کاهد.

۲-۱۶-۲- رفتارهای شهودی یا رفتارهای مبتنی بر تجربه و آزمون خطا ( ابتکاری)

واژه (Heuristics) در فرهنگ لغت به معنی رفتار و تصمیم گیری ‌بر اساس تجربه ها و مستندات گذشته است. تعریف دیگری که از این واژه شده ‌به این صورت است :

» فرآیندی است که ‌بر اساس آن افراد رفتارهایی را بر اساس آزمون و خطا توسعه می‌دهند۱

از آنجایی که ظرفیت پردازش اطلاعات در بشر محدود است اشخاص به روش های تصمیم گیری ناقص یا روش های ابتکاری۲ روی می آورند که به تصمیم گیری های نسبتاً خوبی نیز منجر می‌شوند . ‌به این مختصرسازی که در فرآیندهای تصمیم‌ گیری صورت می‌گیرد، ساده‌سازی ابتکاری گفته می شود.

در واقع روش های ابتکاری یک سری قواعد سرانگشتی۳ هستند که موجب سهولت در فرایند تصمیم گیری می‌شوند.

ذهن انسان از این قواعد سرانگشتی به منظور حل تسریع مسایل پیچیده استفاده می‌کند. برای مثال یک بازیکن بیلیارد برای محاسبه زاویه وسرعتی که باید به توپ ضربه بزند از مثلثات و معادلات دیفرانسیل

استفاده نمی کند، بلکه او از یک سری قواعد سرانگشتی بهره می‌گیرد و حتی ممکن است از ریاضیات چیزی نداند.

‌بنابرین‏ روش های ابتکاری ابزاری مفید در حل مسائل هستند. با این وجود برخی رویدادها و الگوهای رفتاری وجود دارند که باعث می‌شوند استفاده از روش های ابتکاری به خطا و تورش در تصمیم گیری بینجامد . ‌بنابرین‏ استفاده از روش های ابتکاری همیشه به یک تصمیم گیری صحیح منجر نمی شود.

بازارهای مالی به طور روزافزونی در حال پیچیده تر شدن است و این باعث افزایش رفتارهای مبتنی بر تجربه و آزمون و خطا ( ابتکاری (می شود.[۱۱]

اما این رفتارها همیشه در بازارهای مالی سودمند نیست. این پدیده ممکن است بتواند توضیح دهد که چرا گاهی بازار غیرعقلانی و غیرمنطقی عمل می‌کند.

۲-۱۷- تاریخچه بورس اوراق بهادار ایران

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...