دولت ها در برابر تنوع دینی رهیافت های گوناگونی داشته اند . برخی کشورها تنوع دینی را امری طبیعی قلمداد کرده و حقوق شهروندان را از هر دین و مذهبی که باشند محترم می شمارند و در آن کشورها با پیروان دیگر ادیان و مذاهب با گذشت و ‌روا داری برخورد می‌کنند (خوبروی پاک، همان: ۷۸) برخی کشورها، اقلیت های دینی را تحت شرایط خاصی پذیرا هستند یا قوانین تبعیض آمیزی درباره اقلیت های مذهبی به کار می‌برند. اینان به صورت قانونی یا عرفی، عرصه را بر اقلیت ها تنگ نموده ، حقوق آن ها را تضییع می‌کنند؛ به عنوان نمونه ، وضعیت کنونی مسلمانان در انگلستان و فرانسه یا وضعیت شیعیان در عراق در دوران گذشته. در کنار این دو دسته، کشورهایی هستند که به تعلقات مذهبی اهمیت نمی دهند و نسبت به عقاید دینی ساکنان کشور بی تفاوتند ( صالحی، ۱۳۸۸: ۱۵۶- ۱۵۷).

۲-۴-۳ قومیت یا نژاد[۱۶]

قومیت معادل Ethnicity برگرفته از ریشه ی یونای Ethinikos و آن نیز صفت واژه ی یونانی Ethnos است و به گروهی اشاره دارد که با ویژگی های بنیادی از قبیل زبان ، آداب و رسوم و میراث تاریخی ، از سایر ‌گروه‌های اجتماعی که دارای پیوستگی و همبستگی نژادی هستند، متمایزند. از قومیت ها به عنوان اقلیت ها و گاهی در عباراتی صمیمانه تر به عنوان خرده فرهنگ عمومی یک جامعه یاد می‌کنند ( صالحی، ۱۳۸۸: ۳۶). مفاهیم جدید قوم و قومیت در دهه ۶۰ قرن بیستم ظاهر شدند؛ یعنی پس از موج سوم تشکیل دولت های ملی در کشور های مستعمره سابق که پس از جنگ جهانی دوم و کاهش قدرت نظامی اروپای غربی به استقلال رسیده و دولت های مستقل خود را تشکیل داده بودند ( گروه پژوهش های فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۸۷: ۱۵). این واژه اغلب برای اشاره به ‌گروه‌های گوناگون نژادی یا ملی به کار می رود و آن ها را به سبب رسوم، هنجارها و نظام باورهای مشترک شان دسته بندی می‌کنند. هنگامی که گروهی را قومی می نامیم، اغلب بدان معنا است که آن گروه در اقلیت است و گرایش ها یا سنت های آن با گرایش و سنت های اکثریت اعضای جامعه متفاوت است ( ادگار و سجویک، ۱۳۸۸: ۳۹۹).

قومیت عبارت است از گروهی که از نظر زیست شناسی، حداقل چند نسل پایندگی و ماندگاری داشته باشند، ارزش‌های فرهنگی مشترک داشته باشند، فضای ویژه ارتباطی وکنش و واکنش مخصوص به خود را داشته باشند، به عنوان واقعیتی جداگانه از دیگر گرو ه ها، خود را بشناسند و دیگران نیز آ نها را ‌به این عنوان بپذیرند ( نوربخش، ۱۳۸۷: ۶۹). کلی ترین مفهوم قومیت به منزله « سازمان اجتماعی متفاوت فرهنگی» می‌باشد. واژه گروه قومی در ادبیات انسان شناسی معمولاً به جمعیتی اطلاق می شود که دارای خود مختاری زیادی در بازتولید زیستی خود باشد. ارز ش های فرهنگی اساس مشترکی داشته باشد که درون اشکال فرهنگی با وحدت آشکاری گرد هم آمده باشند و یک میدان ارتباطی و کنش متقابل سازنده دارای یک احساس تعلق به یک واقعیت بیرونی باشند که آن ها را از دیگران تفکیک می‌کند ( برتون، ۱۳۸۰: ۱).

“ویکتور کوزلف” قوم شناس می‌گوید ” قوم یا همبودی قومی ، یک سازمان اجتماعی شکل یافته ای است که در پهنه سرزمینی معین قرار دارد و مردمی را که در طول تاریخ با هم پیوندهای اقتصادی ، فرهنگی، خویشاوندی برقرار کرده‌اند، تحت پوشش قرار می‌دهد” ( دژم خوی، ۱۳۸۰: ۲۵).

” ماکس وبر[۱۷]” گروهی را که اعضایش پیشینه ی تاریخی مشترک، فرم فیزیکی همانند، آداب و رسوم و باور همانند و یکسان داشته باشند، گروه قومی می‌داند. “الکساندر” قومیت را این گونه تعریف می‌کند: “ویژگی های اولیه ی واقعی یا تصویری که باعث پیوند یافتن گروهی از افراد به دلیل وجود نژاد، مذهب و ریشه ی ملی[۱۸] مشترک، به اضافه ی زبان و یا ویژگی های فرهنگی مشترک دیگر می‌گردد که ناشی از سرزمین آبا و اجدادی مشترک است”( صالحی، همان: ۳۸-۳۹). قومیت مفهومی فرهنگی است که بر داشتن هنجارها، ارزش ها، باورها، نمادها و اعمال فرهنگی ( آداب و رسوم، نوع پوشش، غذا و کالاهای مادی) مشترک تمرکز دارد. صورت بندی ‌گروه‌های قومی بر دال های فرهنگی مشترکی تکیه دارد که در شرایط خاص تاریخی، اجتماعی و سیاسی توسعه یافته اند (بارکر، ۱۳۹۱: ۴۴۶).

گرچه مفهوم نژاد از لحاظ علمی مردود است ، اما هزار ان منش اکتسابی و مشترک میان ‌گروه‌های بشری وجود دارد که به گونه های مختلف از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد؛ مانند باورها، روش زندگی، آیین ها و غیره که نامید و به وسیله قوم- فرهنگی مجموعه این منش های مشترک را می تواناین منش هاست که می توان قومی را از قوم دیگر تشخیص داد (خوبروی پاک، همان: ۸۶). قوم و قومیت معطوف به ویژگی های فرهنگی یک مجموعه جمعیتی است؛ به طوری که اکثر کشورهای جهان از تنوع قومی برخوردارند و باور به تفاوت نژاد ها و ملت های گوناگون به ویژه در کشورهای جهان سوم وجود داشته و معمولاً از انگیزه های نژادی – قومی برای بسیج افراد، طرد دیگران و تسهیل مدیریت بهره فراوانی برده می شود (صالحی، ۱۳۸۸: ۱۵۹). عوامل مؤثر در تنوع قومی همان عواملی هستند که سبب مرزبندی آن ها‌ است. این عوامل یا عناصر فرهنگی عبارتند از: نام، زبان، دین، آداب و رسوم، موسیقی و رقص، لباس، احساس تعلق و همبستگی و به طور کلی ، فرهنگ و تاریخ مشترک.گاهی ممکن است علاوه بر عوامل یاد شده، عوامل طبیعی مانند رودخانه، دریاها و کوه ها نیز در مرزبندی اقوام دخالت داشته باشند (بهاروند، همان: ۲۹). فرهنگ کلیه اشکال زندگی یک قوم، از جمله پایه های تفکری آن را تشکیل می‌دهد و این همچنین شامل تمام زمینه‌های فنی موجودیت آن قوم نیز می‌گردد (موهیمان[۱۹]، ۱۹۷۶: ۴۸۰).

ابعاد تنوع قومی

۲-۴-۳-۱ آداب و رسوم[۲۰]

در واقع آداب و رسوم هر قوم و یا ملتی متشکل از جشن ها، بازی ها، نمایش ها، عزاداری ها، مراسم ازدواج، تولد و دفن و هر آنچه که باورهای عامیانه ی مردم آن سرزمین را به نمایش بگذارد، می شود. ملتها با آداب و رسوم و باورهاى خاص فرهنگ و محیط خود پایدارند و به زندگى ادامه می‌دهند. در آثار گذشته ى ایران جسته وگریخته به جنبه هاى مختلف زندگى عوام توجه شده است؛ ازجمله مطالعه ى آداب و رسوم و باورها در مرزبان نامه ى وراوینى و نیز اعتقاد و باورهایى که از نظر برخى خرافى قلمداد شد ه اند، بیا نگر این واقعیت است که این باورها زمانى زندگى انسان‌ها را تحت تأثیر قرار می داده‌اند. گاهى مطالعه ى آثار بازمانده ى فرهنگ عامه، چنان »روشن گر اخلاق و وضع روحى جامعه عصر خویش است که هیچ کتاب تاریخ و جامعه شناسى نمی تواند چنین پرتوى بر زندگانى اجتماعى آن روزگار بیفکند ( محجوب، ۱۳۸۲: ۶۸).

با توجه به تعاریف فوق مشخص می‌گردد که مردمان جهان از زمان‌های دور در پی آن بوده اند که راه های خاص و ملموسی را برای خود انتخاب کنند و خود را از گروه یا اقوام دیگر متمایز سازند. عناصر اصلی و قوی فرهنگ مردمان زبان ، مذهب ، آداب و رسوم و ارزش های آن ها‌ است. مواردی که انسان‌ها را از یکدیگر متمایز ساخته و شاخص ملیت و قومیت آن ها می‌گردد. لذا آداب و رسوم یکی از عناصر ملموسی است گه هر قومی برای نشان دادن باور و احساسات خود به کار می‌برند.

۲-۴-۳-۲ غذا[۲۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...