در مکتب بازارهای ناقص استدلال می شود که عواملی نظیر هزینه های مبادله ، هزینه تحصیل اطلاعات و مسائل مالیاتی موجب می‌گردد که بازار کامل محسوب نشود و اهمیت سیاست پرداخت سود سهام را مورد تأکید قرار می­دهد برخی از پیروان مکتب مذبور بر این باورند که پرداخت سود سهام کمتر و تامین مالی پروژه های سرمایه ای از منابع داخلی در مقایسه با پرداخت سود سهام بیشتر و تامین مالی از منابع خارجی از نظر واحدهای انتفاعی به مصلحت و مرجح است. در واقع تامین مالی داخلی در مقایسه با تامین مالی خارجی (از طریق انتشار سهام ) ارزانتر و بهتر تلقی می شود زیرا ، سهام‌داران فعلی در آمد خود را از طریق افزایش قیمت سهم تحصیل می‌کنند (به جای دریافت سود سهام ) که از لحاظ پرداخت مالیات بر در آمد به نفع آنان است علاوه بر این در تامین مالی از منابع داخلی ‌می‌توان از هزینه های انتشار اوراق بهادار و امثالهم نیز پرهیز کرد.

برخی دیگر از پیروان مکتب بازارهای ناقص توصیه می‌کنند که واحدهای انتفاعی باید سود سهام نسبتاً زیاد بپردازند حتی اگر ناگزیر از انتشار و فروش سهام جدید باشند. گروه اخیر چنین استدلال می‌کنند که سهام‌داران ممکن است مخارج زندگی خود را از محل در آمد سود سهام اداره کنند و کاهش این در آمد آنان را مجبور به فروش سهام و تحمیل هزینه های مربوط خواهد کرد. علاوه بر این ، بر اساس استدلالهای گروه مذبور واحدهای انتفاعی می‌توانند با پرداخت سود سهام بیشتر توانایی خود را در تحصیل وجه نقد و تامین بازده مناسب برای سرمایه گذاری سهام‌داران نشان دهند به طور خلاصه ، بنابر باور این گروه از پیروان مکتب بازارهای ناقص، دریافت منظم سود سهام نسبتاً زیاد متضمن مخاطره ای کمتر از تحصیل بالقوه سود ناشی از افزایش قیمت سهم توسط سهام‌داران است.

تئوری بازارهای ناقص صرفنظر از توجیه پرداخت سود سهام کم یا زیاد به طور کلی بر این موضوع تأکید می‌کند که به دلیل وجود هزینه های متنوع مبادله اوراق بهادار (بازار ناقص ) بهتر است واحدهای انتفاعی از یک سیاست پرداخت سود سهام با ثبات پیروی کنند.

بر خلاف مکتب و تئوری مطروح شده در بالا، در مکتب بازارهای کامل عقیده بر این است که سیاست پرداخت سود سهام شرکت‌ها اساساً نامربوط و بدون اهمیت است. پیروان مکتب مذبور استدلال می‌کنند که هزینه تامین مالی از منابع داخلی و خارجی (انتشار سهام) یکسان است و ‌بنابرین‏ میزان و نوع سرمایه گذاری های واحد انتفاعی به منبع تامین مالی مربوط بستگی ندارد . در هر یک از دوره های مالی ، واحد انتفاعی می‌تواند سیاست مناسب پرداخت سود سهام را انتخاب و هر گونه وجه لازم مازاد بر منابع داخلی را از طریق انتشار سهام جدید تامین کند تئوری بازارهای کامل که معمولاً بر نتیجه گیری‌های تحلیل مودیلیانی و میلر مبتنی است ، استدلال می‌کند که در بازارهایی که هزینه های مبادله اوراق بهادار و مالیات بر در آمد وجود ندارد ، سیاست پرداخت سود سهام نامربوط است اما در تحلیل مودیلیانی و میلر نیز مخاطره و ابهام موجود در بازار مورد توجه قرار می‌گیرد. پیروان تئوری بازارهای کامل استدلال می‌کنند که هزینه های مبادله آنقدر زیاد نیست و از سایر عوامل موجود در بازارهای ناقص نیز ‌می‌توان صرفنظر کرد به طور خلاصه بنابرباور این گروه ، قیمت سهام شرکت ها در بورس به سیاست پرداخت سود سهام آنان بستگی ندارد.

۸-۲)مکاتب فکری ‌در مورد تقسیم سود

بیش از چندین دهه است که پژوهشگران دانشگاهی وکارشناسان وال استریت و مدیران عالی رتبه شرکت ها تلاش کرده‌اند تاثیر سرمایه گذاری مجدد سود شرکت ها در مقایسه با اثر تقسیم سود بین سهام‌داران را بر ثروت آتی سهام‌داران مورد مطالعه قرار دهند و از آن نتایج مقتضی استخراج کنند نتایج این تحقیقات را می توان به صورت زیر طبقه بندی کرد( بهرام فر ، ۱۳۸۳،۱۲۴).

۱-آن دسته از تحقیقاتی که به بررسی رابطه بین ارزش بازار سهام و سود تقسیمی می پردازد که عمدتاًًمبتنی بر دو نظریه هستند:

الف)نظریه مربوط بودن (تاثیر سود تقسیمی بر ارزش شرکت )

ب)نظریه نامربوط بودن(عدم تاثیر سود تقسیمی بر ارزش شرکت)

۲-آن دسته که به بررسی اثرات علامت دهی (اطلاع رسانی )اعلام سودسهام بر ارزش شرکت می پردازند[۲۴]طبق این نظریه سود تقسیمی محتوای اطلاعاتی دارد

۳-آن دسته که به بررسی تاثیر ترکیب سهام‌داران بر سیاست تقسیم سود می پردازند(تئوری صاحب کار).طبق این نظریه سیاست تقسیم سود تابعی است از ترکیب علائق سهام‌داران

۴-آن دسته از مطالعاتی که رابطه بین سرمایه گذاری ،سود تقسیمی و سود رابررسی می‌کند و با بهره گیری از روش های رگرسیونی سعی در مدل سازی بین متغییر های فوق دارد.

در ادامه به تشریح مطالب ‌در مورد تحقیات دسته اول و تحقیات دسته دوم می پردازیم .

۱-۸-۲)نظریه ارتباط سیاست های تقسیم سود با قیمت سهام

الف) مدل والتر :پروفسور جیمز . ئی والتر چنین استدلال می‌کند که خط مشی تقسیم سود تقریباً همیشه بر ارزش مؤسسه‌ اثر می‌گذارد. مدل وی یکی از نخستین کارهای تئوریکی است که رابطه بین نرخ بازده داخلی مؤسسه‌ ® و هزینه سرمایه آن (k) را در تعیین خط مشی تقسیم سود با هدف به حداکثر رساندن ارزش فعلی ثروت سهام‌داران نشان می­دهد مدل والتر بر فرضهای زیر مبتنی است:( اسلامی بیدگلی ،۱۳۷۰، ۱۴).

    1. تمام عایدات مؤسسه‌ به منزله عایدات قابل تقسیم میان سهام‌داران تلقی گردیده و یا صرف سرمایه گذاری داخلی می‌گردد.

    1. تمام وجوه لازم برای سرمایه گذاری از محل عایدات باقیمانده در مؤسسه‌ تامین می‌گردد و در نتیجه بدهی جدید ایجاد نمی شود

    1. نرخ بازده داخلی مؤسسه‌ ® و هزینه سرمایه آن (k) ثابت است.

    1. عایدات و سود قابل تقسیم هرگز تغییر نمی کند. ارزش عایدات هر سهم (E) و سود قابل تقسیم (D) هر سهم ممکن است به جهت تعیین نتایج تغییر نماید اما هر ارزش داده شده به (E ) و (D) برای تعیین ارزش سهم ثابت فرض می شود.

  1. عمر مؤسسه‌ بسیار طولانی و یا نا محدود است.

مکاتب فکری در تئوری تقسیم سود

مکتب ارتباط تقسیم سود با ارزش سهام

مکتب بی ارتباط تقسیم سود با اررش سهم

تقسیم سود بیشتر = ارزش

سهام کمتر

تقسیم سود کمتر = ارزش

سهام بیشتر

فرمول۱ –۲) P=D/K+[r(E-D)/k]:K

که در آن :

P= قیمت بازار هر سهم

D= سود هر سهم

E = عایدی هر سهم

r = میانگین نرخ بازده داخلی

K= هزینه سرمایه یا نرخ سرمایه گذاری (نرخ بازده مورد انتظار سهامدار) است

معادله بالا به روشنی نشان می­دهد که قیمت بازار هر سهم عبارت است از مجموع ارزش فعلی دو منبع مالی :

    1. ارزش فعلی یک جریان منفعت سرمایه که تا بی نهایت ادامه دارد و فرمول آن برابر است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...