• محاسبات تولید ناخالص ملی ‌در مورد توزیع تولید یا ثمرات آن هیچ اطلاعی به ما نمی‌دهند.

      • این محاسبات از ماندگاری و پایایی عملکردهای اقتصادی دخیل در تولید هیچ نشانه های به دست نمی‌دهند. برای مثال، نظام مزرعه‌داری آمریکا سودهای هنگفتی (برای برخی از مزرعه‌داران) ایجاد می‌کند، اما از جهت نسبت انرژی به‌کاررفته در نظام و ارزش کالریک خوراک تولیدشده در این نظام، بسیار ناکارآمد است.

  • تولید ناخالص ملی خسارت‌های تولید به‌ویژه خسارت‌های زیست‌محیطی را به‌حساب نمی‌آورد.

با توجه ‌به این انتقادها، این واقعیت که تولید ناخالص ملی هنوز شاخص‌های اصلی سلامت اقتصادهای ملی است، از دیدگاه احزاب سبز نشانه ی نوعی نزدیک‌بینی است که از توجه بیمارگونه به رشد اقتصادی سرچشمه می‌گیرد. (ثلاثی،۱۳۷۷،۱۴۰).

چسبندگی هزینه

شناخت رفتار هزینه، یکی از مباحث مهم حسابداری بهای تمام‌شده و حسابداری مدیریت است. در مدل‌های سنتی رفتار هزینه ها در حسابداری مدیریت، هزینه های متغیر نسبت به تغییرات حجم فعالیت به طور متناسب افزایش یا کاهش می‌یابند. ‌به این معنا که بزرگی تغییرات در هزینه ها تنها به بزرگی تغییرات در حجم فعالیت وابسته است و جهت تغییرات (افزایش یا کاهش) در حجم فعالیت تأثیری روی بزرگی تغییرات در هزینه ها ندارد. در مدل سنتی رفتار هزینه، زمانی که سطح فعالیت تغییر می‌کند، بدون توجه به مسیر این تغییرات در سطح فعالیت (افزایش یا کاهش) هزینه ها عکس‌العمل نشان داده یا تغییر می‌کنند. به عنوان نمونه با ۱% افزایش یا کاهش در سطح فعالیت، هزینه ها نیز با درصد ثابتی افزایش یا کاهش می‌یابند. (سپاسی و همکاران، ۱۳۹۳، ۱۶۴)

اما نتایج پژوهش‌های برخی از پژوهشگران در سال‌های اخیر بیانگر آن است که میزان افزایش در هزینه ها هنگام افزایش در سطح فعالیت، بیشتر از میزان کاهش در هزینه ها هنگام کاهش در حجم فعالیت است، چنین رفتار هزینه ها را چسبندگی هزینه ها می‌نامیم.

چسبندگی هزینه ها یکی از ویژگی­های رفتار هزینه ها نسبت به تغییرات سطح فعالیت است و بیانگر آن است که بزرگی افزایش در هزینه ها هنگام افزایش سطح فعالیت، بیشتر از بزرگی کاهش هزینه ها در هنگام کاهش در سطح فعالیت است. (نمازی و دوانی پور، ۱۳۸۹، ۸۶)

اینگرام و همکارانش[۱۱] نشان دادند که رفتار هزینه ها به طور کامل متغیر و یا ثابت نیست. شواهد تجربی برخی از پژوهشگران در سال‌های اخیر نیز نشان می‌دهد سرعت افزایش در برخی از هزینه ها در هنگام افزایش در سطح فروش، بیشتر از سرعت کاهش در سطح هزینه ها در هنگام کاهش در سطح فروش است. نتایج پژوهش اندرسون و همکارانش نشان می‌دهد که با افزایش ۱% در سطح فروش، هزینه های اداری، عمومی و فروش ۳۵% کاهش می‌یابد.

چسبندگی هزینه ها نتیجه تصمیمات سنجیده مدیران است. هنگامی که فروش کاهش می‌یابد، برخی از مدیران، این کاهش را موقتی تصور کرده و انتظار بازگشت فروش به سطح قبلی را در آینده نزدیک دارند؛ ‌بنابرین‏ در تصمیمی سنجیده، منابع مربوط به فعالیت‌های عملیاتی را در دوره های کاهش فروش حفظ می‌کنند؛ زیرا اگر منابع در پاسخ به کاهش فروش، حذف‌شده و در دوره های افزایش فروش، مجدد تحصیل شوند، هزینه های شرکت در بلندمدت افزایش می‌یابد.

زمانی که مدیران با کاهش فروش مواجه می‌شوند، ممکن است این وضعیت را موقتی تصور کرده و انتظار بازگشت فروش به حالت اولیه را داشته باشند. ازاین‌رو، برخی از مدیران در دوره هایی که فروش، روندی نزولی دارد، منابع لازم برای انجام فعالیت‌های عملیاتی را کاهش نمی‌دهند. این رفتار ازآنجا قابل توجیه است که حفظ منابع، موجب کاهش هزینه ها در بلندمدت می‌شود، زیرا در صورت کاهش منابع در واکنش به کاهش فروش، اگر فروش در دوره های آتی افزایش یابد، هزینه هایی بابت تحصیل مجدد همان منابع به شرکت تحمیل می‌شود. ازاین‌رو مدیران برای کاهش هزینه ها و در نتیجه افزایش سود شرکت در بلندمدت، اقدام به حفظ منابع می‌کنند (اندرسون و همکاران،۲۰۰۳).[۱۲]

به علت حفظ منابع بلااستفاده در دوره های کاهش فروش، چسبندگی هزینه ها، موجب افزایش هزینه ها و کاهش بیشتر سود می‌شود و کاهش مضاعف سود، نوسان پذیری سود پیش‌بینی شده را افزایش می‌دهد. ازاین‌رو، در دوره های افزایش سطح فعالیت نیز تحلیلگران سود شرکتی را که هزینه‌هایش چسبنده است، کمتر پیش‌بینی می‌کنند. به همین علت، خطای پیش‌بینی سود، هم هنگام افزایش سطح فعالیت و هم هنگام کاهش سطح فعالیت، بیشتر خواهد بود (ویس،۲۰۱۰).[۱۳]

اگر سرمایه‌گذاران چنین تصور کنند که در شرکت‌های با هزینه های چسبنده‌تر، دقت پیش‌بینی سود کمتر است، این رفتار هزینه بر واکنش آن‌ ها نسبت به نوسان‌های سود تأثیر می­ گذارد. با کاهش پیش‌بینی پذیری سود، سودهای گزارش‌شده، اطلاعات مفید کمتری برای ارزیابی‌ها و پیش‌بینی سودهای آتی در اختیار قرار می‌دهد که این امر، موجب کاهش ضریب واکنش سود می‌شود، زیرا شواهد نشان می‌دهد که ضریب واکنش قیمت به سود، با افزایش دقت پیش‌بینی‌ها افزایش می‌یابد؛ ‌بنابرین‏ اگر سرمایه‌گذاران تصور کنند که چسبندگی هزینه ها دقت پیش‌بینی سود را کاهش می‌دهد، اطمینان آن‌ ها نسبت به سودهای تحقق‌یافته نیز کاهش می‌یابد. (کردستانی و مرتضوی، ۱۳۹۱، ۱۵-۱۴)

هامبورگ و ناسو (۲۰۱۰)[۱۴] در مطالعات خود سه عامل مهم مؤثر در عدم تقارن در هزینه ها را به هنگام کاهش فروش شناسایی کردند. عامل اول مربوط به هزینه های ثابت است؛ زیرا هنگامی که بخشی از فروش کاهش می‌یابد، نسبت هزینه به درآمد به سبب اینکه هزینه های ثابت نسبت به تغییر حجم ثابت هستند، افزایش می‌یابد؛ اما عامل‌های دوم و سوم مربوط به هزینه های متغیر و در ارتباط با چسبندگی هزینه است. عامل دوم مربوط به زمانی است که فروش (سطح فعالیت) کاهش می‌یابد. لذا تصمیم مدیر به منظور کاهش سطح هزینه ها یا نگهداری منابع بدون استفاده بستگی به انتظارش از تقاضا در آینده دارد. اگر مدیر انتظار داشته باشد که کاهش در سطح فروش موقتی است و در مدت کوتاه به حالت اولیه بازمی‌گردد، او تصمیم خواهد گرفت منابع بدون استفاده را حفظ کند؛ زیرا اگر مدیران منابع مرتبط با فعالیت عملیاتی را متناسب با کاهش فروش، کاهش دهند، تحصیل و آماده‌سازی دوباره منابع در آینده، نیازمند زمان است؛ ‌بنابرین‏ اگر منابع و هزینه ها متناسب با کاهش فروش کاهش یابد، شرکت فرصت‌های توسعه فروش را از دست می‌دهد؛ در نتیجه هزینه های تعدیل بیشتر از هزینه های ظرفیت بدون استفاده خواهد بود و مدیر تصمیم خواهد گرفت منابع اضافی را حفظ کند. از سوی دیگر، اگر عدم قطعیت در موردتقاضا در آینده و هزینه های کاهش و افزایش دوباره منابع زیاد باشد. مدیر تصمیم خواهد گرفت صبر کند تا قبل از تخمین هزینه های تعدیل، اطلاعات بیشتری به دست آورد؛ ‌بنابرین‏ مدیران ممکن است کاهش منابع مربوط به فعالیت‌های عملیاتی را به تأخیر اندازند تا زمانی که آن‌ ها به دائمی بودن کاهش تقاضا (کاهش فروش) اطمینان حاصل کنند. عامل سوم مربوط به زمانی است که مدیر ظرفیت مازاد را به سبب افزایش تابع مطلوبیت خود و یا ترس از افکار عمومی (تئوری نمایندگی) حفظ کند. (سجادی و همکاران، ۱۳۹۳، ۸۴-۸۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...