در مجموع می توان گفت که آن چه از فرهنگ برداشت می شود، مجموعه ای از آداب و رسوم، عقاید و ارزش هاست که در افراد متفاوت است. امروزه سیاست های کلان اغلب کشورها، به دنبال یک فرهنگ تعریف شده و یکسان است که گاها موجب تضاد و شورش هایی هم می شود. به طور کل مفهوم فرهنگ در دو دسته ی کلی مادی و غیرمادی می گنجد که همگی اکتسابی است و از طریق یادگرفتن به انسان ها منتقل می شود.

همان گونه که بیان شد، دیدگاه های مختلف، تعاریف گوناگون از فرهنگ مطرح کرده‌اند. یکی از تعاریفی که از طرف یونسکو درج شده، این است ” فرهنگ به مجموعه ی پیچیده ای از خصوصیات رفتاری، فکری، مادی و غیرمادی اطلاق می شود که شاخص یک جامعه یا گروه اجتماعی است و این نه فقط هنرهای و آثار ادبی، بلکه اشکال زندگی، نوع ساخت و ساز، حقوق و قوانین، نظام های ارزشی اعتقادات را در بر می‌گیرد (پناهی، ۱۳۷۵).

کنار تمام آنچه بیان شد تعریفی که گیدنز و تایلور ارائه کرده‌اند به موضوع این پژوهش نزدیکتر است و به نوعی تمامی ارکان تنوع فرهنگی مدل مفهومی را دربرمی گیرد.

آقای علی اصغر رضوانی در کتاب جغرافیا و توریسم ارتباط فرهنگ و گردشگری را اینگونه بیان می‌کند: ” منظور از فرهنگ پدیده ای معنوی، هنری و علمی است که شناخت آن ها در پیشرفت اقوام و اجتماعات مختلف اثر بسزایی داشته و در عین حال وسیله ای بسیار مؤثری است که توجه گردشگران علاقمند به مشاهده ی این آثار و فرهنگ قومی را به خود جلب ‌کرده‌است. جالب است که بدانیم تنها از راه آشنا کردن فرهنگ با یکدیگر است که دشمنی ها به دوستی تبدیل می‌شوند، این هنر بزرگ از گردشگری یعنی مسافرت به دست می‌آید (رضوانی، ۱۳۸۸: ۵۱ ). همچنین در شرایط فعلی ، آنچه ما در جهان به آن مشکلات و منازعات فرهنگی می گوییم، ناشی از ناتوانی انسان ها برای تغییر دادن افکار و پیش زمینه‌های فکری شخصی شان است؛ زیرا رشد مهارت های چند فرهنگ گرایی در انسان، بدون فهم تفاوت های فرهنگی امکان نمی یابد (Teerikangas & Hawk, 2002: 2-4).

۲-۲ شهروندی فرهنگی

نظریه پردازان اجتماعی اکنون بر این امر تأکید دارند که «در بستر تنوع فرهنگی و جهانی شدن کنونی، مسائل حقوق فرهنگی شهروندان به همان اندازه حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی آن ها اهمیت دارد» (Stevenson 2003: 7) . از اینرو، این نظریه پردازان استدلال می‌کنند که شهروندان باید علاوه بر حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی از حقوق فرهنگی نیز برخوردار شوند (Tuner 1993; Rosh 1992). از این دیدگاه، مفهوم شهروندی فرهنگی در وهله نخست ناظر به تأمین حقوق فرهنگی است. از دیدگاه ترنر و بسیاری از محققان دیگر، «اکنون شهروندی ناظر به تامین حقوق زنان، کودکان، اقلیت ها، اقوام و دیگر ‌گروه‌های اجتماعی است» (Turner12:1993). این دیدگاهی است پکولسکی از آن به معنای “حقوق فرهنگی” یاد می‌کند و می نویسد حقوق فرهنگی: «به معنای توجه به حقوق ‌گروه‌های اجتماعی مانند زنان، کودکان، معلولان، اقلیت ها، مهاجران و دیگر هویت های اجتماعی است.» پکولسکی استدلال می‌کند که «حقوق فرهنگی در اینجا به معنای پذیرش و به رسمیت شناخته شدن حقوق هویت ها و ‌گروه‌های اجتماعی بدون وجود مانع در راه بازنمایی این هویت ها، ‌به‌رسمیت شناخته شدن آن ها بدون حاشیه ای شدن، پذیرش و ادغام آن ها در جامعه بدون عادی سازی تحریف ها و تحقیرهایی که نسبت به آن ها ممکن است صورت گیرد، می‌باشد. این دسته حقوق متفاوت و ورای از حقوق مربوط به داشتن نمایندگی سیاسی، رفاه و عدالت اجتماعی، بلکه بیشتر معطوف به حق داشتن و بازنما ساختن و اشاعه سبک زندگی و هویت فرهنگی شهروندان است(Pakuliski 1997: 80). برخی دیگر نظریه پردازان “احترام به تنوع فرهنگی” را حقوق فرهنگی می دانند (Kellner 1995 McGuigan 1996) . به اعتقاد رناتو روزالدو (۱۹۹۴) شهروندی فرهنگی در عین برخورداری از حقوق مشارکت و حقوق دموکراتیک دیگر برخوردار از “حق متفاوت بودن” است.

معنای دیگر شهروندی فرهنگی، توجه به عامه مردم و در نظر گرفتن معنایی همه شمول از فرهنگ نه محدود کردن آن تنها به فرهنگ نخبگان است. این توجه به معنای عمومی و عامه فرهنگ ناشی رویکرد دموکراتیک غالب در سنت شهروندی است. همان‌ طور که گروسبرگ می‌گوید: مفهوم شهروندی وابسته به سنت سیاسی است که درصدد درگیر کردن و بسط مشارکت افراد در شکل دادن قوانین و تصمیمات جامعه است. تنها در دوره های مدرن است که این مفهوم شهروندی از مردم تحصیلکرده و نخبه به تمام اعضای یک ملت و عامه مردم گسترش یافته است. « هیچگونه تلاش سیاسی دموکراتیک نمی تواند بدون در نظر گرفتن قدرت عامه به نحو مؤثری سازماندهی شود(Grossberg 1992: 64) . توجه به مفهوم فرهنگ به مثابه شیوه زیست نه صرفا هنرهای والا و فرهنگ متعالی، به معنای پذیرش معنایی دموکراتیک برای فرهنگ است و عامه مردم نیز در این نگاه صاحب فرهنگ هستند.

بعد دیگر شهروندی فرهنگی، حق گفتگو یا حق ارتباط است. کوهن و آراتو استدلال می‌کنند که شهروندی فرهنگی مبتنی بر تحلیل شهروندی و حقوق او بر مبنای زندگی یک “جامعه ی ارتباطات بنیان” است. به اعتقاد آن ها حقوق مربوط به ارتباط و گفتگو از اولویت های ضروری حقوق شهروندی در برابر سایر حقوق اجتماعی و اقتصادی اوست. به اعتقاد آن ها در یک جامعه ی مدنی امروزی عمل روزانه ی ارتباط دموکراتیک باید نهادینه شود (Cohen and Arato 1992).مشارکت در فرهنگ عمومی جامعه و داشتن فرصت برای تغییر آن یکی دیگر از ابعاد مهم حقوق فرهنگی شهروندان است (Bloomfield and Bianchini 2001: 108).

یونسکو نیز مفهوم حقوق فرهنگی را به معنای «حق انسان برای دسترسی به فرهنگ در تمام ابعاد آن» می‌داند. یعنی همه انسان ها حق دارند «از فراورده های فرهنگی استفاده کنند و در امر تولید فرهنگی مشارکت نمایند…رواج و پذیرفتن این مفهوم به عناون یک اصل، دخالت دولت‌ها را تأمین حقوق شهروندان برای دسترسی به فرهنگ را توجیه می‌کند (اجلالی ۱۳۷۹: ۲۹).

۲-۳ تنوع فرهنگی[۱۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...