۲-۱۱-مدل های هوش معنوی:

۱- مدل زهر و مارشال)۲۰۰۰): مدل زهر و مارشال، مدل گل نیلوفر است، زیرا نیلوفر سمبل غایی از انسانی است که راه آشکاری جهت ترکیب سنن غربی و شرقی است. این مدل بر نوعی روانشناسی خویشتن مبتنی است و دیدگاه های روانشناسی غرب، فلسفه شرق و علم قرن بیستم را به هم پیوند می

زند. در این مدل به منابع پژوهشی گستردهای تکیه شده است، به گونه‌ای که فلسفه شرق و غرب و علم روز را به هم پیوند می زند. ۶ گلبرگ در مدل ارائه شده توسط زهر و مارشال عبارتند از: خدمت ، پرورش ، دانش، تغییر شخصی، برادری و اخوت، رهبری خدمتگذار(کریچتون، ۲۰۰۸).

۲-مدل هوش معنوی از دیدگاه سیندی ویگلسورث (۲۰۰۴/۲۰۰۸) :

ویگلسورث ۱۲ مهارت را برای هوش معنوی در نظر گرفت و بر اساس همین مهارت‌ها مدلی را نیز ارائه نمود.

جدول شماره ۳: مدل هوش معنوی از دیدگاه سیندی ویگلسورث (زارعی متین و همکاران، ۱۳۹۰)

خودآگاهی برتر

٭ آگاهی از مشاهده جهان خویشتن ٭ آگاهی از

هدف زندگی ٭ آگاهی از سلسله مراتب ارزش‌ها ٭

پیچیدگی تفکر درونی ٭ آگاهی از خود/فراخود

آگاهی فراگیر

٭ آگاهی از بهم پیوستن همه زندگی ٭ آگاهی از

جهان‌بینی دیگران ٭ وسعت نظر ادراک فضا/زمان ٭

آگاهی از محدودیت‌ها/نیروی ادراک بشر ٭ آگاهی از

قوانین معنوی ٭ تجارب یگانگی ماوراء

خود والاتر/رهبری فراخود

٭ تعهد نسبت به رشد معنوی ٭ حفظ خود والا در

مسئولیت ٭ زندگی هدفمند ٭ پایداری در اعتقادات

٭ راهنمایی خواستن از معنویت

پیشگاه معنوی/رهبری اجتماع

٭ یک عارف و معلم/مربی معنوی مؤثر ٭ یک عارف

و مامور تحولی مؤثر ٭ غمخواری کردن و داوری آگاه

٭ آرامش، حضور آرام و امن ٭ همتراز بودن با

گردش زندگی

۳- مدل آمرام (۲۰۰۷):

آمرام یک تئوری بنیادی جهانی، در خصوص هوش معنوی ارائه نمود. او با ۷۱ نفر از پیروان سنت های مختلف معنوی (بودیسم، مسیحیت، بت پرست، اسلام، صوفی، هندوئیسم، تائوئیسم، یوگا و…) که از نظر اطرافیانشان هوش معنوی داشتند، مصاحبه کرد. اکثریت آن ها از اساتید مذهبی بودند (شیخ، روحانی، کشیش و…) بعضی نیز متخصصین طب یا رهبران تجاری بودند، به طور یکه معنویت را با زندگی خود آمیخته بودند. او با هر یک از آن ها حداقل چهار مصاحبه انجام داد و از آن ها ‌در مورد سوالات زیر توضیح خواست؛ چگونه معنویت شان را بر اساس اعمال روزانه افزایش می‌دهند؟، معنویت چگونه کار و روابط آن ها را شکل می‌دهد؟، چگونه از معنویت برای انجام وظایف روزانه خود کمک می گیرند؟ و در پایان از شرکت کنندگان خواسته شد انتقادات خود را ‌در مورد موضوعات مطرح شده در مصاحبه های قبلی مطرح کنند. آمرام با بهره گرفتن از تئوری داده بنیاد و از طریق کدگذاری باز ۷ بعد از هوش معنوی و زیر شاخه های آن را استخراج کرد. این ۷ بعد شامل هوشیاری ، متانت ،معناداری ، تعالی، صداقت، تسلیم شدن (تن در دادن) صلح آمیز به خود و هدایت درونی است (آمرام، ۲۰۰۷/۲۰۰۹).

۴- مدل کینگ (۲۰۰۸):

کینگ نیز چهار بعد را برای هوش معنوی ارائه ‌کرده‌است:

تفکر وجودی انتقادی در خصوص مسائل مربوط به هستی، ایجاد معنای شخصی ، آگاهی متعالی، بسط حالت آگاهی(کینگ، ۲۰۰۸).

آمرام (۲۰۰۵) تفکر انتقادی وجودی را ” توانایی برای ایجاد معنا بر اساس درک عمیق از پرسش های وجودی و آگاهی و توانایی جهت استفاده از سطوح مختلف آگاهی در حل مسئله” توصیف می‌کند. مسائل وجودی موضوعاتی مانند مرگ و مسائل پس از آن و همچنین بررسی منشاء و هدف از زندگی را شامل می شود که گاردنر(۲۰۰۶) چنین پرسش های وجودی را «اساسی ترین پرسش های زندگی» می‌داند(هیلدبرانت، ۲۰۱۱).

ایجاد معنای شخصی به عنوان توانایی استفاده از تجارب فیزیکی و روحی جهت ایجاد معنا و هدف زندگی بیان گردیده است (ساغروانی، ۱۳۸۹). زمانی که با یک تنگنا مواجه می‌شویم، تولید معنی شخصی می‌تواند به حل معنی پایه کمک کند و ‌بنابرین‏ به عنوان یک روش حل مسئله هم عمل می‌کند (عبداله زاده، ۱۳۸۸). این نیز مورد بحث قرار گرفته که رویاها می‌تواند از معنی شخصی سرچشمه بگیرند (همان منبع).

آگاهی متعالی نیز ظرفیت تشخیص بعد متعالی خود، دیگران و جهان مادی از طریق هوشیاری است (کینگ، ۲۰۰۷). آمونز (۲۰۰۰) آن را توانایی پیش افتادن از جسم مادی و توسعه آگاهی عمیق تر از یک وجود الهی و یا نفس شخص تعریف می‌کند. در حقیقت آگاهی متعالی توانایی احساس بعد معنوی زندگی را بیان می‌کند (عبداله زاده و همکاران، ۱۳۸۸).

توسعه موقعیت هوشیاری که آخرین مؤلفه‌ از هوش معنوی است به توانایی ورود و خروج از حالت های بالاتر معنوی هوشیاری به صلاحدید خود فرد تعریف می شود (عبداله زاده و همکاران). افرادی که از هوش معنوی بالاتری برخوردارند، موقعیت های اوج هوشیاری را تجربه کرده و جهت حل مسائل از منابع معنوی بهره می‌برند و فضایل اخلاقی از قبیل تواضع، حق شناسی و گذشت را در آنان به وضوح می توان دید (اسمیت، ۲۰۰۵). به عقیده تارت (۱۹۷۵) آگاهی متعالی در حالات طبیعی بیداری پدیدار می شود در حالی که «توسعه موقعیت های هوشیاری» توانایی فراتر از حالات قبلی وورود به سطوح والاتر معنوی می‌باشد (کینگ و دکیکو، ۲۰۰۹).

شکل ۱ : مؤلفه‌ های هوش معنوی (اقتباس از: کینک و دکیکو، ۲۰۰۹)

توسعه موقعیت هوشیاری

تفکر انتقادی وجودی

ایجاد معنای شخصی

آگاهی متعالی

با توجه ‌به این که مدل کینگ (۲۰۰۸) از جامعیت بیشتری نسبت به سایر مدل های هوش معنوی برخوردار است، لذا در این پژوهش، برای معرفی و بررسی شاخص های هوش معنوی از مدل کینگ استفاده گرده است.

۲-۱۲-مفهوم کیفیت :

کیفیت، حاکی از درجه ای است که یک محصول با انتظارات مشتری و مشخصات ارائه شده تطبیق دارد. به هر حال کیفیت ارائه خدمات و تولیدات همواره مورد توجه انسان‌ها بوده است. شاید توسعه نوآوری و صنعت نیز، بر مبنای این اصل استوار باشد که انسان هیچ گاه نست به وضع موجود خود راضی نیست و همواره سعی در بهبود آن داشته است. در همین راستا کیفیت در بخش صنعت در دهه های ۱۹۵۰-۱۹۴۰ مورد توجه قرار گرفت و در علوم پزشکی از سال ۱۹۸۰ مطرح شد (رجبی پور میبدی، ۱۳۸۸).

سازمان بین‌المللی استاندارد (ISO)، کیفیت را مجموعه ای از مشخصات و ویژگی های یک خدمت یا کالا تعریف می‌کند تا بتواند نیازهای تضمین شده مشتری را برآورده سازد. هدف نظام کیفیت تامین اعتماد لازم برای مشتری و مدیریت ارشد سازمان هنگام ارائه خدمات است. در این میان بیمارستان ها جایگاه ویژه ای دارند، زیرا هر اشتباه حتی از نوع کوچک می‌تواند جبران ناپذیر باشد. ‌بنابرین‏ لازم است ارائه خدمات بدون نقص و مطابق با استانداردهای حرفه ای ارائه گردد (درگاهی، ۱۳۸۶)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...