احزاب سیاسی ائتلاف تشکیل می‌دهند تا در میان صاحبان منافع متعارض به چانه زنی بپردازند. آن ها در اولویت‌های متنوع و گوناگون حامیان متعصب خویش را جمع نمی کنند. احزاب سیاسی منافع متضاد و متفاوت را در یک کانون جمع کرده و به شکل یک تصمیم عمومی در می آورند که بیانگر نیات و

خواسته های مشترک است.

بیان و تجمیع خواسته ها و تقاضاها، ‌به این معنا که تقاضاهایی که بر اساس بیان خواسته ها جمع گردیده به صورت خط مشی های کلی تنظیم می‌گردد و به عنوان سیاستهایی اعلام می شود.

دانیل لوئی سلر، نویسنده فرانسوی نیز معتقد است که احزاب سیاسی نماینده تضادهای موجود در جامعه اند و نقش میانجی را بین مردم و زمامداران بر عهده دارند.[۶۷]

برای تحلیل نقش احزاب رقابتی در زمینه تجمیع منافع، باید نه تنها تک تک احزاب، بلکه همچنین ساختار احزاب، هیئت رأی دهندگان، قوانین انتخابات، و نهادهای سیاست‌گذاری را که در یک نظام رقابت آمیز حزبی با یکدیگر تعامل دارند مدنظر قرار دهیم. در یک نظام رقابت آمیز حزبی، تجمیع منافع نوعاً در یک یا چند سطح صورت می‌گیرد. مثلاً در درون تک تک احزاب مانند وقتی که حزب، نامزدهایی را برای پیشنهاد تصویب می‌کند؛ از طریق رقابت انتخاباتی مانند وقتی که رأی دهندگان از احزاب مختلف به درجات متفاوتی حمایت می‌کنند؛ و از طریق چانه زنی و تشکیل ائتلاف در مجلس قانونگذاری یا در قوه مجریه.

آلموند و پاول نیز به نقش احزاب در تسهیل ورودی‌ها خروجی های نظام سیاسی اشاره می‌کنند. احزاب وسیله مناسبی برای تجمیع منافع و تبدیل آن ها به شعارهای سیاسی هستند.[۶۸]

گفتار پنجم- حفظ ثبات سیاسی[۶۹]

احزاب سیاسی از ابزارهای توسعه و ثبات سیاسی و تقویت امنیت و مشارکت مدنی، نهادمند، نظم طلبانه و تشکیلاتی را در فضای رقابتی سالم، همراه با قبول قواعد بازی در پی خواهد داشت. هانتینگتون معتقد است که چون نیروهای جدید اجتماعی که طی فرایند نوسازی به وجود آمده اند، خواهان مشارکت سیاسی گسترده هستند از این رو، ثبات جامعه در گرو آن است که بتواند این سطح فزاینده مشارکت سیاسی را جذب نمایند. احزاب به ویژه در صورتی که قبل از گسترده شدن سطح مشارکت به وجود آمده باشند،
می‌توانند به عنوان ابزارهای نهادهای اصلی برای سازماندهی این مشارکت سیاسی به شکلی سازنده و مشروع عمل نمایند. به نظر هانتینگتون، ترکیبی از مشارکت گسترده و سازماندهی قوی حزبی می‌تواند مانعی بر سر راه بروز خشونت و سیاست نابهنجار باشد. در صورتی که احزاب سیاسی ضعیف باشند، خطر مداخله نظامیان در سیاست افزایش می‌یابد. بدین علت، ثبات هر نظام سیاسی در حال نوسازی بستگی به قدرت احزاب سیاسی آن دارد و یک حزب هم زمانی می‌تواند قدرتمند باشد که از حمایت قوی و نهادینه توده ها برخوردار باشد.[۷۰]

مثال مورد بالا ترکیه است که پس از برگزاری همه پرسی تغییر قانون اساسی، قدرت نظامیان تا حدود زیادی کاهش پیدا کرد و این روند ناشی از فعالیت‌ها و تلاش‌های حزب اسلامگرای عدالت و توسعه بود که نه تنها در ترکیه بلکه در منطقه خاور میانه و حتی در سطح بین‌المللی نیز توانست خود را به شکلی فعالانه معرفی نماید و ثبات سیاسی این کشور به میزان زیادی مدیون قدرت و مانور سیاسی و هوشمندانه این حزب است.

در حقیقت، احزاب سیاسی به مثابه روزنه و دریچه اطمینان، مجاری خشونت را به عامل سازندگی تبدیل کرده و هیجانات فردی از طریق روندهای اطمینان بخش احزاب جذب می‌شوند. مسلماًً با این روش، نظام سیاسی دیگر شاهد خشونتهای مخرب و ویرانگر نخواهد بود و ثبات سیاسی و امنیتی را استمرار خواهد بخشید.

احزاب صرفنظر از نوع، نه فقط ابزاری برای جمع شدن نخبگان، بلکه مهمتر از آن ابزاری هستند برای جامعه پذیری سیاسی که به عادات و رفتارها نسبت به حکومت شکل می‌دهند. احزاب با تعیین امور مهم از غیر مهم، مشخص کردن موضوعات معاصر تاریخی برای مردم و با تحلیل و توضیح عامه فهم سیاست‌ها و برنامه های دولتی، می‌توانند به برانگیختن منافع و احساسات در فرایند سیاسی اقدام کنند. حزب به مردم کمک
می‌کند که از دوران کودکی، شماری از ارزش‌ها را ‌در مورد حکومت و شکل مناسب فرآیندهای سیاسی در خود به وجود می آورند. این امر به خصوص ‌در مورد کشورهای در حال نوسازی که اختلاف بین نسلها زیاد بوده و جامعه پذیری سیاسی بسیار متنوع است، اهمیت زیادی دارد.

با نگاهی اجمالی به مواضع حزب کارگر، و نیز تاریخچه احزاب در بیشتر نظامهای پارلمانی ‌به این نتیجه
می‌رسیم که در نظام های پارلمانی احزاب سیاسی، درصدد کنترل دولت و مهار آن بوده و کمتر به فکر انقلاب و دگرگونی در سطح وسیع آن هستند. ‌بنابرین‏ نقشی که احزاب در نظام های پارلمانی برعهده دارند، بایستی در جهت تعادل در نظام سیاسی و ایجاد ثبات سیاسی باشد و در عمل نیز مشاهده می‌گردد که علی‌رغم اینکه به زعم برخی صاحب‌نظران، احزاب سیاسی در مواردی تفکیک قوا را زیر سؤال می‌برند و علاوه بر دست گرفتن اکثریت مجلس نمایندگی در تشکیل دولت هم نقش کلیدی را ایفاء می نمایند؛ لکن در عمل این احزاب این نکته را به اثبات رسانده اند که توانسته اند نظام سیاسی باثباتی را رهبری کرده و ضمانت اجرای آن هم در دست مردم قرار گیرد. بدین ترتیب که در صورت نارضایتی از عملکرد احزاب سیاسی این مردم هستند که وارد عمل شده و تعادل را برقرار می‌کنند.

گفتار ششم- نقش احزاب در تقویت و تثبیت دموکراسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...