با توجه ‌به این که در مقوله مدیریت دانش مدل‏های متنوعی مطرح گردیده است ولی یکی از مدل‏هایی که جنبه بسیار کاربردی و عملی در سازمان‏ها دارد، به نام مدل Roob and Roomhardt probeset (1999) به نام عناصر بنیادی مدیریت دانش است.

۱-شناسایی دانش: شناسایی دانش متخصصان یکی از ضروریات اصلی در زمینه تحقیق مدیریت دانش در سازمان‏های دانشی است، چرا که با شناسایی دانش‏های ذخیره شده در اذهان کارکنان می‏توان ضمن بررسی نقاط قوت آن ها به نقایص و تعدیل دانش تخصصی افراد با دانش مورد نیاز سازمان همت گمارد.یک راه برای شناسایی دانشی که باید در اختیار گرفته شده و کسب گردد، انجام ممیزی دانش است(احمدی،۱۳۹۱،ص۴۲).

۲-اکتساب و جمع‌ آوری دانش: در طول تاریخ بشر، انسان‏ها همواره در جستجوی دانش بوده ‏اند چرا که دانش اندوزی را باعث موفقیت می‏دانستند دانش هم می‏تواند از داخل و هم از خارج سازمان کسب شود(احمدی،۱۳۹۱،ص۴۲).

۳-توسعه دانش: توسعه به طور کلی به مجموعه‏ای از فعالیت‏های سریع و خلاق، نظام یافته و برنامه ریزی شده گفته می‏ شود که در جهت گسترش مرزهای شناخت علمی و گنجینه دانش انسان و جامعه باشددر خصوص تأثیر پیشنهادات کارکنان، سازمان‏ها برای ترغیب کارکنان در حال معرفی ساختارهای جدیدی هستند تا بر پایه پیشنهادات تصمیم گیری کنند، عمل کنند و به آن ها پاداش دهند(احمدی،۱۳۹۱،ص۴۲).

۴-اشتراک دانش و توزیع دانش: وقتی می‏کوییم فردی دانش خود را توزیع می ‏کند، ‌به این معنی است که فرد، فرد دیگری را با بهره گرفتن از دانش، بینش، و افکار خود راهنمایی می ‏کند تا او را کمک کند که موقعیت خود را بهتر ببیند(احمدی،۱۳۹۱،ص۴۲).

۵-بهره گیری از دانش: در این مرحله، تمام توجه مدیریت دانش ‌به این نکته متمرکز است که دانش موجود در سازمان‏ها، کاربردی شود تا به سوددهی سازمان بینجامد(احمدی،۱۳۹۱،ص۴۲).

۶-ذخیره و نگهداری دانش: ذخیره دانش بخش مهمی از مدیریت دانش است؛ با این وجود زمانی که شرکت‏ها دوباره سازماندهی می ‏شوند ارزش حافظه سامانی اغلب دست کم گرفته می‏ شود اما ‌در مورد دور انداختن بخش‏های کهنه شده تجارب گذشته شرکت نباید به سادگی تصمیم گرفت(احمدی،۱۳۹۱،ص۴۲).

۲-۶-رده ‏بندی مدل‏های انتقال دانش

همان گونه که گفته شد، مدل‏های بسیاری راجع به انتقال دانش پیشنهاد شده که دارای فرایندهای متفاوتی هستند. دسته ‏بندی مدل‏ها به دوگونه است؛ یکی از نظر دیدگاهی که زمینه ساز مدل‏هاست و دیگری با توجه به مراحل فرایندی مدل‏های ارائه شده است(اسمیت[۴۱]،۲۰۰۸،ص۱۶۷).

مرور رده ‏بندی‏های مدل‏های دانش ارائه شده توسط “کاکابادسه[۴۲]” و همکارانش،۲۰۰۳،ص۷۵) در مقاله‏ای با نام ” مرور ادبیات انتقال دانش “[۴۳] در مجله مدیریت دانش چهار گروه از مدل‏ها به شرح زیر اشاره دارد:

۲-۶-۱-مدل‏های شبکه‏ای[۴۴]

در این نوع از مدل‏ها، تمرکز بر روی ارتباطات، کسب، تسهیم و انتقال به طریق تبادل اطلاعات افقی است. دانش‏های مهم در شبکه ای متشکل از افراد که به وسیله ابزار مختلف به هم می‏پیوندند، نهفته است و آگاهی از این بینش‏ها و اطلاعات، خارج از گروه ها و تیم‏های رسمی، عاملی کلیدی به شمار می ‏رود. در این نگرش، ساختن روابط اجتماعی، سرمایه اجتماعی و قائل بودن روابط متقابل، به عنوان کار و فعالیت اصلی دانش، مورد توجه قرار گرفته است(اسمیت[۴۵]،۲۰۰۸،ص۱۶۷).

۲-۶-۲-مدل‏های شناختی[۴۶]

دانش به مثابه دارایی سازمانی است که نیاز به دستیابی دقیق، بیان، ذخیره، اندازه ‏گیری، نگهداری و انتشار کنترل شده دارد. ایجاد ارزش از طریق کاربرد متوالی بهترین روش‏های حاصل و نیز پرهیز از خطاهای ناآشکار ریشه‏یابی شده و کتبی و نیز بهره بردن از درس‏های آموخته شده به دست می ‏آید. در این نگرش بر روی استفاده دوباره، تکثیر استانداردسازی و حذف روش‏های قدیمی که کارایی خود را از دست داده ‏اند، تمرکز می‏ شود(اسمیت،۲۰۰۸).

۲-۶-۳-مدل‏های انجمنی/ارتباطی[۴۷]

در این مدل‏ها درباره ویژگی‏های ‌گروه‌های کاری که باید دارای قابلیت‏هایی چون، خودسازماندهی، فراگیری مستمر و تبادلات غیر رسمی باشند، بحث می‏ شود. دانش در تفکری ایجاد می‏ شود که در یک انجمن گردش می ‏کند؛ جایی که زبان مشترکی وجود دارد، اعتماد اجازه بهره‏برداری از مکاشفه‏ها را می‏ دهد، ممکن است آرایه‏های نهفته به صورت خلاقانه برنامه‏ ریزی شود و نشانه های مهم و راه‏حل‏های کاری متوالی به وسیله بیان داستان‏های کاری منتشر می ‏شوند(اسمیت،۲۰۰۸،ص۱۶۸).

۲-۶-۴-مدل‏های فلسفی [۴۸]

در این مدل‏ها بازارها و فرایندهای داخلی بر پایه گفتگوی دوطرفه در یک زمینه استراتژیک، پرسش ‌در مورد فرضیات و کندوکاو مداوم درباره رفتار رقبا، مورد توجه قرار می‏ گیرد. این دیدگاه، شخصی سازی را مقدم بر کدکردن می‏داند و تکنولوژی کمی را مورد استفاده قرار می‏ دهد. همچنین محرک‏های فرهنگی اصلی برای این کار، حفظ ارتباط آزاد(تبادل نظر)، تشویق، انعکاس نظرات، کنکاش خلاقانه و اثبات عقیده و نظر است.با توجه به تجربیات سازمان‏های پیشرفته در زمینه مدیریت دانش، ترکیب مدل‏های شبکه، فلسفی و انجمنی به همراه استفاده از مدل شناختی، ترکیبی مناسب برای مدیریت دانش در سازمان است و محرک‏های اصلی در این راستا؛ ارتباطات و روابط، اعتماد، همدلی، انجمن گفتگوی دو جانبه عمیق و تکنولوژی برای دستیابی به گفتگو وبرقراری ارتباط با ثبات هستند(اسمیت،۲۰۰۸،ص۱۶۹)..

۲-۷-انواع مدل‏های مدیریت دانش

پس از آشنایی اجمالی با مدل‏های دانش در این بخش چند مدل که هر یک ضمن داشتن مشابهت با دیگر مدل‏ها، بعد خاصی از موضوع را در بردارند بررسی می ‏شوند تا از این طریق امکان مقایسه و شناخت ابعاد گوناگون مدیریت دانش برای یکپارچه‏سازی و به کارگیری بهتر آن ها فراهم شود. تاکنون نویسندگان بسیاری مدل‏هایی را در رابطه با فرایند مدیریت دانش ارائه نموده ‏اند. اکثر این مدل‏ها از نظر محتوایی تقریباً مشابه هستند اما دارای واژه‏ ها و فازهایی با ترتیبات متفاوتی می‏ باشند. در این مدل‏ها، فرض می‏ شود که مرحله‏ها و فعالیت‏ها اغلب همزمان، گاهی اوقات پی در پی و بندرت در یک ترتیب خطی هستند. در ادامه به معرفی چند مدل پرکاربرد و متداول مدیریت دانش پرداخته می‏ شود( افرازه،۱۳۸۲،ص۵۰)

۲-۷-۱مدل “هیسیگ

مدل هیسیگ[۴۹] (۲۰۰۰) از چهار فرایند زیر تشکیل شده است:

    1. خلق کن: این امر به توانایی یادگیری و ارتباط بر می‏ گردد. توسعه این قابلیت، تجربه تسهیم دانش، ایجاد ارتباط بین ایده‏ها و ساختن ارتباط‏های متقاطع با دیگر موضوعات، از این اهمیت کلیدی برخوردار است.

    1. ذخیره کن: به عنوان دومین عنصر مورد نیاز مدیریت دانش است که از طریق آن، قابلیت ذخیره سازمان یافته‏ای که امکان جستجوی سریع اطلاعات، دسترسی به اطلاعات برای کارمندان دیگر و تسهیم مؤثر دانش فراهم می‏ شود، به وجود می ‏آید. در این سامانه باید، دانش‏های لازم به آسانی برای استفاده همگان ذخیره شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...