پیامبر گرامى اسلام (ص) به همین مضمون مىفرماید: «کفوا عن اهل لا اله الا الله لا تکفروهم بذنب فمن اکفر اهل لا اله الا الله فهو الى الکفر اقرب»؛[۷۹]
دست بردارید از گویندگان لا اله الا الله و آنها را به خاطر یک گناه متهم به کفر نکنید و هر کسى گوینده لا اله الا الله را متهم به کفر کند، خودش به کفر نزدیک تر است.
-
- ابوجعفر طحاوى در «عقیدهى طحاویه»، که بسیارى از اندیشمندان اهل سنت شرحهاى گوناگونى بر آن نوشتهاند، مىگوید: «اهل قبله را تا هنگامى که به تعالیم پیامبر گرامى اسلام ایمان داشته باشند، مسلمان و مؤمن مىنامیم … و هیچ یک از اهل قبله را بهخاطر ارتکاب گناه، مادامى که آن را حلال نشمارد، تکفیر نمىکنیم».[۸۰]
-
- قاضى عیاض- از علماى بزرگ مالکى در قرن ششم- مىگوید: «اگر کسى چیزى دربارهى خداوند بگوید که با شأن و عظمت خدا منافات دارد، اما دشنام و رد بر خداوند نبوده و قصد کفر نداشته باشد، بلکه سخن وى معلول اجتهاد و تأویل وى باشد، او اهل بدعت مىشود؛ اما این مورد از مواردى است که سلف و خلف نسبت به تکفیر چنین شخصى اختلاف کرده اند».[۸۱]
-
- ابوداود از نافع و او از ابن عمر (رضى الله عنه) نقل مىکند که پیامبر فرمودند:«ایّها الرجل مسلم کفَّر رجلا مسلماًً فان کان کافرا و الّا کان هو الکاف».[۸۲]
- مسلم به نقل از نافع و ابن عمر (رضى الله عنه) روایت کردهاست:«اذا کفّر الرجل اخاه فقد باءبها احدهم؛[۸۳]
هرگاه مسلمانى برادر دینىاش را تکفیر کند گناهاى نسبت را یکى از آن دو بهدوش کشیده است.
- مسلم از عبدالله بن دنیار و او از ابنعمر روایت کردهاست که پیامبر فرمود: «أیّما امرء قال لاخیه یا کافر فقد باء بها احدهما ان کانت کما قال و الا رجعت علیه».[۸۴]
مسلم در کتاب خود مىگوید: «برخى از گناهان باز مانده دوران جاهلیت هستند و هیچ کسى با انجام آنها کافر نمىشود مگر با شرک ورزیدن. از پیامبر روایت مىکند که خطاب به فردى فرمود: در تو آثار جاهلیت هست و خداوند تبارک و تعالى مىفرماید: «انّ اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء».[۸۵]
-
- هنگامى که ذوالخویصره به رسول خدا اهانت نمود و گفت بهعدالت رفتار کن در بین کسانىکه در جلسه حاضر بودند ولولهاى بر پا شد، از آن جلمه خالد بن ولید- رضى الله- بود که به پیامبر گفت: یا رسول الله اجازه دهید گردنش را بزنم، حضرت فرمودند: «لافلعله یکون یصلى فقال: إنه رب مُصل یقول بلسانه ما لیس بقلبه انى لم اؤمران انقب قلوب الناس و لا اشق بطونهم».
-
- در شرح فقه اکبر عقاید، امام اعظم و در شرح عقاید از قول شیخ ابوالحسن اشعرى مسلک اهل سنت و جماعت اینطور نقل شده است: «ومن قواعد اهل السنه و الجماعه ان لایکفرو احد من اهل القبله».[۸۶]
-
- ملا على قارى در شرح فقه اکبر اینطور مىفرمایند: «اعلم ان المراد باهل القبله الذین تفوق على ماهو من ضروریات الدین کحدوث العالم وحشرالاجساد و علم الله تعالى بالکلیات و الجزئیات و ما اشقبه ذالک من المسائل المهمات فمن واجب طول عمره على الطاعات و العبادات مع اعتقاد قدم العالم و نفى الحشر او نفى علمه سبحانه و تعالى بالجزئیات لایکون من اهل القبله و ان المراد بعدم تکفیر احد من اهل القبله السنه انه لایکفر احد مالم یوجد شئ من امارات الکفر و علاماته و لم یصدر عنه شئ من موجباته و فى شرح مقاصد فلا نزاع فى کفر اهل القبله المواطب طول عمره على الطاعات باعتقاد قدم العالم و نفى الحشر و نفى العلم بالجزئیات و نحوذالک من موجبات الکفر».[۸۷]
-
- در شرح عقاید نفى نبراس چنین مىفرماید: اهل القبله فى اصطلاح المتکلمین مصدق بضروریات الدین الى قوله فمن انکر شیئاً من الضروریات الى قوله لم یکن من اهل القبله و لو کان مجاهداً بالطاعات و کذالک من باشر شیئا من امارات التکذیب کسجود الصنم و الاهانه بامر شرعى و الاستهزاء علیه فلیس من اهل القبله و معنى عدم تکفیر القبله ان لایکفر بهارتکاب المعاصى ولا بانکار الامور الخفیفه غیر المشهوره هذا ما حققه المحققون ولاشک فى تکفیر من انکر ان القرآن کلام الله بل قال انّه کلام محمد او غیره من الخلق ملکان بشراً و لانکفرا حداً من اهل القبله بذنب مالم یستحله ان شاءالله».[۸۸]
- عن النبى: «انّه قال لایحل دم امرء مسلم یشهد ان لا اله الا اللّه و انّى رسول الله الّا باحدى ثلاث».[۸۹]
با توجه به موارد بالا به درستی قابل مشاهده است که علمای فقه اهل سنت نیز از تکفیر اهل قبله امتناع نموده اند که در ذیل به اختصار به بررسی آن می پردازیم.
حرمت تکفیر نزد پیشوایان چهارگانه اهل سنّت:
الف- فقه حنفى:
از ابوالحسن علىّ بن احمد فارسى نقل شده که گفته است: روایت کرده براى ما فقیه، نصیر بن یحیى که گفته است: شنیدم ابو مطیع حکم بن عبد الله بلخى مىگفت: در مورد اصول اهلسنّت و جماعت از ابوحنیفه، نعمان بن ثابت (رضى الله عنه) پرسیدم؛ جواب داد: اینکه هیچ کسى از اهل قبله را به دلیل گناهى تکفیر نکنى، ایمان را از کسى نفى نکنى، امر به معروف و نهى از منکر کنى، بدانى هر چیز که به تو رسیده است، مىبایست به تو برسد، و هر چیز که به تو نرسیده، نمىبایست به تو برسد (ایمان به قضا و قدر الهى) و از هیچکدام از اصحاب رسول خدا تبرّى نجویى[۹۰].
ب- فقه مالکى:
هیچ شخصى به دلیل گناه کافر نمىشود. از آنجایى که در کافر دانستن مرتکب گناه کبیره اختلاف وجود دارد و قول درست این است که او کافر نمىشود. کسى که حکم به اسلام او شده است به واسطه گناه صغیره باشد یا کبیره- از اهل قبله بودن خارج نمىشود. البته به شرط آنکه آن گناه را حلال نداند. مذهب همه اهل سنّت در گذشته و حال همین است؛ به جز خوارج که گفتهاند: هر گناهى، کبیره است و هر گناه کبیرهاى اعمال را حبط مىکند و مرتکب آن کافر است. و به جز معتزله که گفتهاند: هر گناه کبیرهاى حبط کننده عمل است و مرتکب آن جایگاهى ما بین دو جایگاه دارد؛ نه مومن نامیده مىشود و نه کافر؛ بلکه به او فاسق مىگویند. این نظر بنا بر مبناى آنها در حسن و قبح عقلى است[۹۱].
پ- فقه شافعى:
شافعى گفته است: هیچ کس از اهلقبله تکفیر نمىشود؛ به استثناى مجسّمه (قائل به جسمانى بودن خداوند متعال) و منکر علم خداوند متعال به جزئیات[۹۲].
ت- فقه حنبلى:
[سه شنبه 1401-09-29] [ 04:09:00 ق.ظ ]
|