دانلود پایان نامه های آماده – الف) جهت گیری به مسأله: – 2 |
مطرح شد. اما این نزو و دزوریلا بودند که در سال ۱۹۸۱ با مقاله دوران ساز خود فرایند حل مسأله را صورت بندی کردند.
مفهوم حل مسأله توسط دزوریلا و نزو(۱۹۸۱؛ نقل از پشتیبان،۱۳۸۶) چنین تعریف شده است: فرایند شناختی- رفتاری خودرهنمون[۱۳۰] است که فرد با بهره گرفتن از آن تلاش میکند راه های مقابله مؤثر یا انطباقی با مشکلات زندگی روزمره را بیابد. بر طبق این دیدگاه، حل مسأله اصولا یک فرایند مقابله هشیار، عقلانی، پرتلاش و هدفمند است که میتواند توان فرد را برای درگیری مؤثر با طیف وسیعی از موقعیت های فشارزا بالا ببرد.نزو و رونان[۱۳۱]، (۱۹۸۸؛ نقل از پشتیبان،۱۳۸۶) حل مسأله را شامل یک رشته پاسخ های رفتاری و اعمال شناختی و عاطفی می دانند که به منظور سازگاری با درگیری های درونی و یا محیطی، به سمت هدف خاصی جهت یافته اند. ریچارد[۱۳۲]و داج (۱۹۸۲؛ نقل از نوید،۱۳۸۷) در همان زمان اظهار کردند که علت بسیاری از شکست های تحصیلی، پرخاشگری، آشفتگی های شدید رفتاری یا عاطفی و انزوای اجتماعی نوجوانان از مقابله ناموفق با مسائل و مشکلات روزمره و عدم توفیق در تعامل مثبت با دیگران ناشی می شود. آموزش مهارت حل مسأله برای کمک به کودکان و نوجوانان به منظور مواجهه مؤثرتر با موقعیت های پرتعارض مورد استفاده قرار گرفته است. از شیوه حل مسأله برای درمان بیماران وابسته، افرادی که مشکلاتی در رابطه با سازگاری دارند و افرادی که دست به خودکشی میزنند، افرادی که دارای مشکلات زناشویی هستند و به طور کلی افراد ی که مشکلات ارتباطی و شناختی دارند و بیماران افسرده استفاده شده است که تقریبا همگی موفقیت آمیز بوده است(بل[۱۳۳] و دزوریلا، ۲۰۰۹).
مؤلفه های حل مسأله:
از نظر دزوریلا و نزو(۱۹۹۰ ؛ نقل از پشتیبان،۱۳۸۶) حل مسأله از دو مؤلفه تشکیل یافته است: جهت گیری به مسأله و مهارت های حل مسأله.
الف) جهت گیری به مسأله:
جهت گیری به مسأله مؤلفه انگیزشی توانایی حل مسأله را تشکیل میدهد. به عبارت دیگر مجموعه پاسخ های شناختی- عاطفی (هیجانی)- رفتاری تعمیم یافته ای است ،که فرد آن را به موقعیت مشکل دار کنونی منتقل میکند. به طور کلی این مؤلفه از تجارب مربوط به حل مسأله در گذشته ناشی می شود. جنبه ی شناختی این مجموعه پاسخ ها، در بر گیرنده ی متغیرهایی مانند ارزیابی مسأله( برای مثال اهمیت دادن به سلامت)، اسنادهای علی و انتظارات کنترل شخصی است. جنبه ی هیجانی بر حالات عاطفی مانند اضطراب، خشم و افسردگی متمرکز است و بخش رفتاری به تمایلات گرایش- اجتناب اشاره میکند(دزوریلا و شیدی، ۱۹۹۲؛ نقل از پشتیبان ،۱۳۸۶).
جهت گیری به مسأله خود به دو مؤلفه تقسیم میگردد: جهت گیری مثبت و جهت گیری منفی.
الف) جهت گیری مثبت به حل مسأله: جهت گیری مثبت، به شیوه های زیر فرایند حل مسأله را تسهیل میکند:
-
- ممانعت از بروز هیجان های منفی مانند افسردگی، اضطراب و خشم که ممکن است مانعی در حل مسأله باشند.
-
- افزایش هیجان های مثبت که در فرایند حل مسأله نقش تسهیل کننده دارند.
-
- بازداری پاسخ های تکانشی
- ایجاد انگیزه برای فرد در جهت حل مشکلات)دزوریلا و نزو،۱۹۹۲ ؛ نقل از پشتیبان،۱۳۸۶).
افرادی که دارای جهت گیری مثبت به مسأله هستند، بدون آن که دچار تنش های شدید روانشاختی شوند، مشکلات روزمره خود را به راحتی حل میکنند. یک چنین جهت گیری باعث استفاده از راهبردهای مقابله ای مؤثر و کارامد می شود(همان منبع).
ب) جهت گیری منفی در برخورد با حل مسأله با عاطفه منفی زیاد و سلامت روانی پایین ارتباط دارد. جهت گیری منفی به مسأله با راهبردهای مقابله ای ناکارآمد و پیامدهای ناخوشایند نیز همراه است و میتواند تمایلات زیر را در بر داشته باشد:
-
- مسأله را تهدیدکننده ی جدی برای سلامت درک کردن.
-
- پاسخ به مسأله با هیجانهای منفی شدید مانند اضطراب و پرخاشگری.
- اجتناب یا کناره گیری از مقابله با مسأله (محمدی و صاحبی، ۱۳۸۰).
بنابرین جهت گیری مسأله به طور نزدیکی با عاطفه مثبت و منفی در ارتباط میباشد. بدین صورت که جهت گیری منفی به مسأله با عاطفه منفی بالا و به تبع آن سلامت روانشناختی پایین مرتبط بوده و از طرف دیگر جهت گیری مثبت به مسأله توانایی فرد را در دور کردن حالات منفی از خود بالا برده و باعث تسهیل حل مسأله و به تبع آن سبب بالا رفتن سلامت روانشناختی می شود. آنچه مسلم است اینکه نوع جهت گیری فرد نسبت به مسأله به طور غیر مستقیم با سلامت روانی فرد در ارتباط است( قلی زاده،۱۳۸۴).
ب)مهارت های حل مسأله:
مؤلفه مهارت های حل مسأله عبارت از فعالیت های اختصاصی هدفمندی است که فرد را قادر میسازد مشکل یا مسأله ای را با موفقیت حل کند. این مؤلفه دارای ۴ مرحله است که برخی از مؤلفان آن ها را مراحل حل مسأله گفته اند. این مراحل عبارتند از:
-
- تعریف و ضابطه بندی مسأله[۱۳۴]
-
- ایجاد راه حل های جانشینی[۱۳۵]
-
- تصمیم گیری[۱۳۶]
- انجام و تصحیح راه حل[۱۳۷] که به معنی توانایی انجام و ارزیابی راه حل ها و پاسخ های مقابله ای به طور مؤثر میباشد.
هر کدام از این فعالیت های هدفمند و ماهرانه، در کشف و ابداع یک پاسخ مقابله ای سازگارانه در برابر موقعیت مسأله آفرین خاص سهم عمده ای را دارند( پشتیبان،۱۳۸۶).
افراد مختلف ممکن است در این مؤلفه های عمده حل مسأله(جهت گیری به مسأله،مهارت های حل مسأله) ، دارای نقاط ضعف و قدرت متفاوتی باشند. بعلاوه ممکن است این مؤلفه ها برای همه مشکلات (برای مثال مشکلات ساده در مقابل مشکلات پیچیده) یا همه پیامدهای سازگارانه( مثلا تنیدگی روان شناختی در مقابل توانمندی رفتاری) از اهمیت یکسانی برخوردار نباشند. برای مثای ممکن است مؤلفه ای از مهارتها برای مقابله با مسأله ای که تقریبا آسان است ، مؤثر و مفید باشد اما در مقابله با مسأله مشکل، کارایی لازم را نداشته باشد (دزوریلا و نزو۱۹۹۰؛ نقل از پشتیبان،۱۳۸۶) .
سبک های حل مسأله:
کسیدی و لانگ (۱۹۹۶) شش سبک برای حل مسأله در نظر می گیرند که عبارتند از: درماندگی یا بی یاوری، مهارگری در حل مسأله، اعتماد به توانایی در حل مسأله، سبک اجتناب، سبک گرایش و سبک خلاقیت.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 05:34:00 ق.ظ ]
|