دانلود پایان نامه های آماده | تفاوت های کارکردی کارآفرینی مستقل با کارآفرینی سازمانی – 2 |
نیاز به توفیق۴۷ درصد از کارآفرینان نیاز به توفیق بالایی را در خود احساس میکنند که آن را نتیجه دوران کودکی خود و تاثیر شدید والدین خود می دانند و می خواهند به دیگران ثابت کند که دنیا را مطابق میل خودشان ساخته اند.۴۶ درصد از این گروه نیز نیاز به توفیق بالایی را در خود احساس میکنند و به دنبال این هستند که ثابت کنند بهتر از نفر قبلی کار میکنند.نیاز به استقلال۳۲ درصد آن را مهمترین انگیزه خود معرفی نموده اند، چرا که آن ها را به سوی تحقیق رویاهایشان رهنمون میسازد.این نیاز تقریباً در آن ها تعدیل شده است.مخاطره پذیری۷۵ درصد خود را فردی مخاطره پذیر معرفی نموده اند.تنها ۳۲ درصد خود را پذیرای مخاطرات معتدل معرفی نموده اند و اکثریت خود را مخاطره گریز معرفی کردهاند.ترس از شکستشکست مالی را به منزله پایان عمر کار خود می دانند و ترس بسیار بالایی از شکست دارند.شکست اهمیت چندانی در تصمیم گیری هایشان ندارد.خلاقیت۸۰ تا ۸۵ درصد خود را افرادی خلایق می دانند و خلاقیت خود را با رویاها آغاز می نمایند.آن ها خود را کمتر از گروه دیگر خلاق می دانند و خود را مسئول مدیریت و حمایت از خلاقیت کارکنان می پندارند.
(منبع: جنینگز، کاکس، و کوپر (۱۹۹۴) به نقل از یداللهی، ۱۳۸۷)
تحصیلات: اختلاف سطح تحصیلات بین دو گروه امری محرز و طبیعی میباشد. کارآفرینان مستقل از سطح تحصیلات پایین تری برخوردارند و گروهی از آن ها نیز به دلیل مشکلات خانوادگی قادر به تکمیل تحصیلات خود نبوده اند. در مقابل کارآفرینان سازمانی از سطح تحصیلات بالاتری برخوردارند و عده ای نیز در حین کار تحصیلات خود را تکمیل نموده اند چرا که آن را ابزاری جهت ارتقاء در سلسله مراتب شرکت یافته اند. تنها ۲۱ درصد از کارآفرینان مستقل در مقطع کارشناسی ارشد تحصیلات داشته اند، در حالی که ۶۸ درصد کارآفرینان سازمانی تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کردهاند (طلایی،۱۳۹۰).
عدم استقرار در پایگاه اجتماعی: مطالعات نشان میدهد که این عامل بیشتر در مورد کارآفرینان مستقل مؤثر بوده است و عدم استقرار آن ها در پایگاه اجتماعی مورد نظرشان همچون عاملی سرعت بخش بر تصمیم آن ها مبنی بر شروع کسب و کاری مستقل تاثیر میگذارد(طلایی،۱۳۹۰).
الگوی نقش: کارآفرینان مستقل همواره در زندگی خود با فردی برخورد نموده اند که آن را به عنوان الگو برگزیده و تاثیر عمیقی بر روند فعالیت آن ها داشته است. اما کارآفرینان سازمانی در جریان ارتقاء خود بیشتر در حد نصیحت و راهنمایی از افراد ارشد تاثیر میپذیرند. (جنینگز و دیگران، ۱۹۹۴، به نقل از یداللهی، ۱۳۸۷).
تفاوت های کارکردی کارآفرینی مستقل با کارآفرینی سازمانی
پر واضح است که کارآفرینی درون سازمانی بزرگ بسیار مشکل تر از کارآفرینی مستقل میباشد، چرا که کارآفرینی سازمانی در تصمیم گیری، تخصیص منابع و استقلال عمل، دارای محدودیت هایی میباشد. البته این دو دارای جنبههای کلیدی مشترکی میباشند. برای مثال هر دو شیوه به نوآوری توجه دارند. این نوآوری میتواند یک محصول، خدمت، فرایند یا سبک های مدیریتی جدید باشد. هدف هر دو شیوه ایجاد محصولات یا خدمات با ارزش افزوده است. محققین از ابعاد گوناگونی تفاوت های اصلی بین دو شیوه را مورد بررسی قرار دادهاند که در اینجا به سه اختلاف اساسی بین کارآفرینی سازمانی و مستقل پرداخته می شود (علیمردانی، ۱۳۸۸):
اولین اختلاف در این است که اقدامات کارآفرین مستقل، توسعه ای[۲۳] است در حالی که کارآفرینی سازمانی اغلب متوجه بازیابی[۲۴] میباشد. اقدامات بازیابی معمولاً در مواجه شدن با رکود در سازمان های بزرگ صورت میگیرد. کارآفرینی سازمانی میتواند رشد و نوآوری را در یک شرکت سنتی بهبود بخشد. کارآفرینی سازمانی میتواند اصلاحی[۲۵] نیز باشد. چرا که فرهنگ کارآفرینانه را در سازمانی اصلاح میکند که در گذشته، ساختاری کاملاً عمودی و سلسله مراتبی داشته است.
فرایند ارائه خدمات و محصولات جدید ممکن است نتیجه کارآفرینی سازمانی باشد، اما هدف غائی آن بازیابی فرهنگ کارآفرینانه است و این در حالی است که کارآفرین مستقل فرایند یا محصولی را ایجاد میکند که پیش از آن موجود نبوده است.
دومین اختلاف بین کارآفرینی مستقل و سازمانی در دشمنان شرکت است. در مورد کارآفرینی مستقل، دشمن بازار میباشد. کاری که کارآفرین مستقل انجام میدهد، زدودن موانع موجود در بازار برای بقاء و رقابت است. اما در مورد کارآفرینی سازمانی، فرهنگ شرکت، دشمن اولیه است. با توجه به این ارتباط، شرکت میتواند جلوی بسیاری از فرایندهای کارآفرینانه را که به دنبال آن بوده، سد نماید. از این رو علاوه بر غلبه بر موانع بازار، کارآفرین سازمانی باید بر موانع سازمانی نیز غلبه یابد. اختلاف سومی که بین این دو نوع کارآفرینی وجود دارد شاید تناقضی است که درباره مورد دوم وجود دارد. در بسیاری از موارد، شرکت مادر[۲۶] میتواند به جای یک دشمن، یک دوست باشد. چنانچه ارتباط شرکت مادر و واحد تأسيس شده جدید[۲۷]، خوب باشد کارآفرین سازمانی از خزانه شرکت مادر، به سرمایه لازم دسترسی دارد. با وجود اینکه سرمایه شرکت محدود است و گردآوری پول، نیاز به تأیید مدیران در سطوح مختلف دارد، اما چنانچه امکان یا فرصتی برای اقدام به یک فعالیت مخاطره آمیز وجود داشته باشد، کارآفرینی سازمانی از سوی شرکت مادر تامین اعتبار می شود. در حالی که کارآفرین مستقل، یا باید از ثروت شخصی خود استفاده کند و یا تلاش نماید تا سرمایه ای را از منابع مختلف خارجی به دست آورد (فِرأی، ۱۹۹۳،به نقل از علیمردانی، ۱۳۸۸):
در جدول ۲-۲ برخی تفاوت های کارکردی بین کارآفرینی سازمانی و مستقل از دیدگاه «وسپر» (۱۹۸۰) جمع بندی شده است(علیمردانی، ۱۳۸۸):
جدول ۲-۲: تفاوت های کارکردی کارآفرین سازمانی با کارآفرین مستقل
کارآفرین مستقل
کارآفرین سازمانی
شخصی که مسئول فعالیت مخاطره آمیز است هنوز هم به رئیسی که دارای اختیار عزل اوست و میتواند تصمیمات را لغو کند، گزارش میدهد.
شخصی که مسئول شرکت است فاقد مدیر بالادست میباشد، هر چند که تابع تمایلات و خواسته های مشتریان، سرمایه گذاران و احتمالاً همکاران است.
همه مخاطره مالی را شرکت مادر، تحمل میکند.
مخاطره مالی بین کارآفرین مسئول، سهامداران، عرضه کنندگان و وام دهندگان تقسیم می شود.
ظرفیت مالی را شرکت مادر تعیین میکند. منابع خارجی بدون رضایت شرکت ما در مورد استفاده قرار نمی گیرد.
ظرفیت مالی را خود فعالیت تعیین میکند. همه منابع میتوانند مورد استفاده قرار گیرند.
تشریفات اداری در بخش هایی نظیر حسابداری، پرسنلی، قراردادها، روابط عمومی، تبلیغات و خدمات به مشتری به وسیله شرکت مادر تعیین می شود.
تشریفات اداری در حیطه اختیارات مدیر و بسیار کم است.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-09-29] [ 03:42:00 ق.ظ ]
|