در این تحقیق، ازمعدود کتاب ها و مقالاتی که در باب این موضوع نگاشته شده بهره گرفته شده اما همیشه عیناً نقل نشده بلکه سعى شده آن پس زمینه فلسفى و دیدگاهى نگارنده برآن عرضه شود وآن را با ابزارهایی که فلسفه جهت مصون ماندن از خطا به ما می آموزد همراه کند. قسمت‌هایی نیز در واقع حاصل تراوشات فکری نگارنده در دوره ی کارشناسی رشته فلسفه است . این مبحث یعنی روش شناسی صحیح در امر پژوهش مستلزم آشنایی با مباحث دیگری همچون پدیدار شناسی[۵] یا فلسفه ی علم ویا علم هرمنوتیک (تأویل شناسی )یا پاسخ ‌به این سؤالات، که اصلا ًعلم چیست ؟ پروسه و مکانیزم انتقاش آن برنفس (یا بنا به دیدگاه مختلف ذهن یا حافظه یا … ) چگونه است ؟یا اصلا حقیقتی برای شناخت و پژوهش وجود دارد ؟ و هزار پرسش دیگر که همه این ها مقدّم بر این تحقیق هستند؛ در این تحقیق سعی شده با زبانی ساده مطالب بیان شود تا کسانی که ازمفاهیم بالا، بی اطلاع هستندویا فلسفه نمی دانند، بتوانند بهره مند شوند. از این که بگذریم و موانع دست یابی به حقـیـقـتِ موضوع را را درست طی کنیم ،تازه به مباحث منطقی می‌رسیم و اینکه چه نوع روش استدلالی برای اعلام نتیجه پژوهش می توان متصّوَر شد . روش های استنتاج منطقی از یافته های پژوهش ، خود داستان دیگری است که در این پژ‍وهشِ مختصرنه مى شود و نه مى توان به همه ی آن مباحث به طور مشروح پرداخت.

نگارنده سعی نموده مباحث ‌را بیشتر در وادی حقوق بین الملل مطرح کند اما در برخی موارد برای فهم بهتر موضوع ،ناگزیر از آن است تا مثال هایی از علوم تجربی ذکرنماید تا مطلب برای خوانندگان ملموس تر و گویاتر باشد .

بخش اوّل

کلیّات

فصل اوّل

آشنایی با اصول روش شناسی

چنان که درعلم اُصول ویا اُصول فقه بحث می شود ودانش پژوهان علوم دینی نیزاز این قاعده زیاد استفاده می کنندکه «مقدّمه ی واجب، واجب است». به طور مثال اگربه کسی امرکنندکه بربالای بام رود؛ انجام مقدّمات کار، که همان تهیه نردبان است نیزجزء آن فعل محسوب می شود. لذا در این فصل ناگزیربایدبا اصول روش شناسی آشنا شویم واین دور افتادن از موضوع اصلی نمی باشد. وقتی در ساحت روش شناسی حقوق بین الملل گام می نهیم با اصطلاحات و علومی مواجه می‌شویم که شاید مسقیماً از موضوعات حقوق بین الملل سخن نمی گویند اما برای فهم روش شناسی حقوق بین الملل آشنایی با آن ها لازم است . وقتی سخن از معرفت شناسی و یا هستی شناسی حقوق بین الملل می‌کنیم اگر تصور کلی و صحیحی از این علوم بنیادین نداشته باشیم نمی توانیم ارتباط آن علوم درجه دوم را با حقوق بین الملل درک کنیم.

بند اول ـ تعاریف

روش شناسی معادل لغت «متدولوژی» به کار می رود . لغت «متد» از واژه‌ یونانی «متدوس» به معنی «روش»است که «متا» به معنای «در طول » و «اودوس» یعنی «راه»، گرفته شده و مفهوم آن در پیش گرفتن راهی برای رسیدن به هدف و مقصودی با نظم و توالی خاص است. [۶] اصطلاح روش، هم به خودِ راه اشاره دارد و هم به قواعد و ابزارهای رسیدن به آن. در زبان عربی روش را «منهج»، و روش‌شناسی را «منهجیه» می‌نامند. روش در معنای خاص خود به عنوان یک اصطلاح تخصّصی عبارت است از فرایند عقلانی یا غیرعقلانی ذهن برای دستیابی به شناخت و یا توصیف واقعیت. در معنای کلّی‌تر، روش هر گونه ابزار مناسب برای رسیدن به مقصود ‌می‌باشد. روش ممکن است به مجموعه راه‌هایی که انسان را به کشف مجهولات هدایت می­ کند، مجموعه قواعدی که هنگام بررسی و پژوهش به کار می­روند، و مجموعه ابزار و فنونی که آدمی را از مجهولات به معلومات راهبری می­ کند، اطلاق شود.[۷]

فیلیپس شاله در تعریف روش‌شناسی می‌گوید: «فلسفه علمی را منطق عملی یا متدلوژی (شناخت روش) نیز می‌توان نامید. این فلسفه قسمت مهم منطق است که خود، مطالعه حقیقت و علم قوانین استدلال است. متدلوژی، یعنی مطالعه‌ نفسانیات عالم با روش صحیح. متدلوژی علمی است دستوری؛ زیرا برای فکر، قواعدی مقرّر می‌دارد و تعیین می­ کند که انسان چگونه باید حقایق را در علوم جستجو کند».[۸]حتّی «روش‌شناسی»، «روش تحقیق»، «نظریه»، «مدل»، «مکتب»، «چارچوب نظری» از نبود اجماع در موردشان رنج می­برند.. دعوای اثبات‌گرایان[۹]و مخالفان ایشان درباره اتحاد یا عدم اتحاد روش‌های علوم تجربی و علوم انسانی به سرانجام مشخصی نرسیده است. [۱۰]

ممکن است مشکلات روش­شناسانه‌ی علوم انسانی و علوم تجربی به حقوق بین الملل نیز وارد شود، در خود حقوق بین الملل نیز به نوبه‌ی خود معضلاتی وجود دارد. حقوق بین الملل در چند دهه قبل، محل نزاع بود که آیا شایسته ملقب شدن به عنوان یک «علم» است یا خیر. اگر امروزه به علم بودن آن می­توانیم تکیه کنیم، باید اعتراف کنیم که حقوق بین الملل، علمی جوان محسوب می­ شود. [۱۱]

بند دوم ـ موضوع روش شناسی

روش‏شناسى، شناخت شیوه‏هاى اندیشه و راه‏هاى تولید علم و دانش در عرصه‌ های معرفت بشرى است . موضوع این دانش، شناخت روش های حصول علم و معرفت است، و روش در ارتباط مستقیم با عواملى نظیر موضوع یک علم ، هدف آن علم و هستى‏شناسى و معرفت‏شناسى‏اى است که معرفت بر اساس آن شکل مى‏گیرد. معرفت، خصوصاًً اگر کاربردى باشد، در روش خود از نظریه‏اى که مبتنى بر آن است نیز تأثیرپذیر مى‏باشد.[۱۲]

بند سوم : انواع روش و روش‏شناسى

برای روش شناسی تقسیم بندی های مختلفی چه از بعد معناشناسی و چه بعد علم شناسی قائل شده اند که در این پژوهش به مهمترین آن ها اشاره می شود:

۱-۳- روش‏شناسى نوع اول و دوم

روش‏شناسى به عنوان یک علم مى‏تواند به نوبه‌ی خود موضوع دانش دیگرى قرار گیرد که آن دانش به مطالعه‌ روش‏شناسى‏ها مى‏پردازد، یعنى مى‏توان روش‏شناسى‏هاى مختلف را که متأثر از دیدگاه‏هاى فلسفى و نگرش‏هاى معرفت‌شناختى مختلف هستند، موضوع یک روش‏شناسى جدیدى قرار داد که نسبت به روش‏شناسى‏هاى پیشین یک علم درجه دوم به حساب مى‏آید. این نوع از روش‏شناسى را مى‏توان روش‏شناسى نوع دوم و روش‏شناسى‏هاى پیشین را که موضوع آن هستند روش‏شناسى نوع اوّل نامید.[۱۳]

۲-۳- روش شناسی در معنای محدود و وسیع درحقوق بین الملل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...