نتیجه تحقیق امیری و مقدم(۱۳۸۹) نشان داد که بین شاکامی و رضایت زناشویی در زنان رابطه وجود دارد. این ‌به این معنی است که هرچقدر شادکامی بیشتر باشد به همان اندازه نیز میزان رضایت از زندگی زناشویی بیشتر است. زیرا با افزایش شادکامی در زندگی، خلق افراد بالا رفته و دیدگاه­ های آن ها ‌در مورد مسائل زندگی جنبه­ مثبت­تری به به خود ‌می‌گیرد. همچنین در خلق بالا رفتارهای مثبت و منطقی بیشتر است و واکنش­های مثبت دیگران را نیز به همراه دارد و این می ­تواند باعث رضامندی زناشویی گردد.

شاهی و همکاران(۱۳۹۰)، نتیجه گرفتند که میزان رضایت­مندی زناشویی بیشتر به آسیب روانی خود فرد بستگی دارد تا به آسیب روانی همسرش. همچنین نارضایتی به شدت از یک زوج به زوج دیگر سرایت می­ کند، اگر یکی از زوجین در حال حاضر از رضایت­مندی زناشویی برخوردار باشد ولی همسرش از این رابطه رضایتمند نباشد، نهایتاًٌ تاثیرات منفی از زوج ناراضی به وی سرایت می­ کند.

اریس[۸۶] و همکاران (۲۰۱۱) در تحقیق خود بر روی بازماندگان سرطان پروستات پیشرفته و همسرانشان نشان دادند که سلامت جسمی و روانی افراد ارتباط مثبتی با رضایت زناشویی آن ها دارد. رضایت زناشویی بر کیفیت و میزان سلامت عمومی، رضایت از زندگی، میزان احساس تنهایی و میزان لذت جنسی افراد تاثیر دارد (امیریان­زاده و همکاران، ۱۳۸۶). در پژوهش بخشایش و مرتضوی (۱۳۸۸)، رابطه معناداری بین رضایت زناشویی وسلامت عمومی یافت نشد.

عزیزی و همکاران (۱۳۸۹) در تحقیق خود نشان دادند که اکثریت بیماران مبتلا به سرطان از زندگی زناشویی خود راضی نیستند، که داشتن مشکل در زمینه­ زناشویی علاوه بر خود بیماران و همسران آن­ها بر بچه­ها و همچنین، اطرافیان آن ها نیز تاثیرات مخربی خواهد داشت.

شاکری و همکاران (۱۳۸۵) در پژوهش خود بر روی زنان نابارور تحت درمان نشان دادند که ناباروری باعث شیوع اضطراب و اختلال خواب در زنان نابارور و کاهش سلامت روان آنان و در نتیجه عدم رضایت از زندگی زناشویی می­گردد.

گیسر[۸۷] و همکاران (۲۰۰۵) در پژوهش خود بر روی زوج­های مبتلا به کمر درد مزمن دریافتند که مشکلات روحی روانی بیشتر در بین زوج­های مبتلا با رضایت زناشویی پایین­تر همراه است و رضایت زناشویی می ­تواند باعث تسکین دردهای­ مزمن شود. همچنین نتایج تحقیق بالتر و همکاران (۲۰۰۲؛ به نقل از غفاری و رضایی، ۱۳۹۲) به وجود همبستگی منفی بین اختلال وسواسی و میزان رضایتمندی زناشویی دلالت دارد.

نتایج پژوهش نوروزی (۱۳۹۱) نشان داد که رضایت زناشویی پیش ­بینی کننده­ مثبت مؤلفه‌ ادراک افزایش یافته از ارزش زندگی، ادراک افزایش یافته از توانایی‌های خویشتن و ایجاد روابط گرم و صمیمانه با دیگران ‌می‌باشد. البته عوامل فرهنگی و مذهبی دارای تاثیرات زیادی در رضایت­مندی از زندگی زناشویی هستند و نتایج مطالعه به دست آمده از کشورهای مختلف متفاوت بوده است، برای مثال مطالعه انجام شده توسط هنین[۸۸] (۲۰۰۸)، در انگلیس نشان داد که زنان مبتلا به سرطان دارای رضایت کمی از زندگی زناشویی خود می­باشند.

۲-۳-۴- خودکارآمدی

افراد دارای خودکارآمدی بالا به تمام وظایف سخت که چالش برانگیز هستند، نزدیک می­شوند و تلاش­ های خود را برای رویارویی با مشکلات بیشتر ‌می‌کنند. خودکارآمدی بالا مرتبط با نتایج سلامتی بهتر و استفاده از رفتارهای محافظ و افزایش دهنده سلامتی ‌می‌باشد. انتظارات کم خودکارآمدی با بهره گرفتن از عواطف متمرکز بر استراتژی­ های کنار آمدن مثل خودسرزنش کردن ربط دارد (کارادماس و کالانتزی[۸۹]، ۲۰۰۴).

کیم[۹۰] (۲۰۰۲)، از پژوهش خود نتیجه گرفت که بین متغیرهای روان­شناختی و سلامت روانی افراد رابطه معنادار وجود دارد. باورهای خودکارآمدی به صورت نیرومندی با افسردگی و اضطراب رابطه دارند. باورهای خودکارآمدی نشان­دهنده این مسئله هستند که فرد توانایی تغییر حالات منفی روانی خود را دارد. کیم نشان داد افسردگی با سطح بالای نگرش منفی و باورهای ضعیف خودکارآمدی رابطه دارد. خودکارآمدی، نقش میانجی در کاهش نشانه­ های افسردگی ایفا می­ کند و اضطراب و افسردگی افراد بالغ، با افزایش و تقویت باورهای خودکارآمدی کاهش می­یابد.

باورهای خودکارآمدی می ­توانند تاثیرات مثبت و منفی بر روی سلامت افراد داشته باشند. اگر باور داشته باشید که توانایی سازش با موقعیت را دارید، کمتر احساس تنیدگی در آن موقعیت می­کنید. باور مثبت ‌در مورد توانایی‌های خود در ارتباط با بیماری و غلبه بر مشکلات همراه آن تاثیرات منفی بر روند درمان دارد. این باور که باعث تلاش فیزیکی بیشتر می­ شود می ­تواند به صورت کوشش بیشتر و اجرای خوکار درآید. افرادی که خودکارآمدی قوی ندارند در مواجهه با بیماری در آن غرق شده و ممکن است درمان را رها نموده و باعث مشکلات بیشتر شوند (شارف[۹۱]، ۱۹۹۷؛ به نقل از اعرابیان و همکاران، ۱۳۸۳).

شجاع کاظمی و مومنی جاوید (۱۳۹۱)، در پژوهش خود نشان دادند که زنانی که خودکارآمدی ضعیفی دارند، در زندگی احساس ناامیدی، درماندگی و ناتوانی ‌می‌کنند، آن ها تلاش­ های خود را بی­فایده دانسته و یا از تلاش دست کشیده و به نحوه فزاینده­ای نومید و مضطرب می­شوند. در هنگام برخورد با موانع خصوصاًٌ عود بیماری اگر تلاش­ های آن ها مؤثر نباشند، فوراٌ احساس شکست ‌می‌کنند افراد دارای خودکارآمدی ضعیف برای کنار آمدن با مشکلات هیچ تلاشی نمی­کنند زیرا متقاعد ‌شده‌اند تلاش آن ها هیچ نتیجه­ای ندارد.

همچنین نتایج پژوهش اعرابیان و همکاران (۱۳۸۳) نشان داد که بین خودکارآمدی و سلامت روانی رابطه مثبت معناداری وجود دارد. خوشنویسان و افروز (۱۳۹۰) نیز در تحقیق خود نشان دادند بین خودکارآمدی با افسردگی، اضطراب، استرس رابطه معکوس وجود دارد.

بررسی­ها نشان می­دهد که خودکارآمدی بالا با مدیریت استرس، افزایش حرمت خود، بهزیستی، شرایط جسمانی بهتر، سازگاری و بهبود از بیماری­های مزمن( بندورا، ۱۹۹۷؛ بیسچوب[۹۲] و همکاران، ۲۰۰۴)، کاهش نشانه­ های اضطرابی و افسردگی و همچنین با افزایش سطح بهزیستی و سلامت همراه است (کاشدن و رابرت[۹۳]، ۲۰۰۴ به نقل از صابری و همکاران، ۱۳۸۸).

باورهای خودکارآمدی با سازگاری با درد رابطه دارد و جنبه­ های مختلف تجربه درد را تبیین می­ کند (پکونیس[۹۴]، ۲۰۰۹). بر این اساس ‌می‌توان نتیجه گرفت اگر بیماران مبتلا به سرطان به باور خودکارآمدی برسند تحمل بیماری برایشان آسان­تر و به دنبال آن از توانمندی بهتری نیز برخوردار می­شوند و کمتر به مرحله­ عود یا احساس ناکامی می­رسند.

احساس خودکارآمدی باعث کاهش عواطف منفی و برانگیختگی فیزیولوژیک همراه آن می­ شود. خودکارآمدی یک عامل درونی مهم برای کنترل طولانی مدت بیماری­های مزمن است(ناون و وایت[۹۵]، ۲۰۰۰). همچنین نمرات بالای خودکارآمدی با بهبود توانایی سازگاری در بیماران مرتبط ‌می‌باشد و می ­تواند آن را پیش ­بینی کند، سپس این سازگاری بهبود یافته منجر به کاهش ناهنجاری­های روان­شناختی از جمله استرس، اضطراب و افسردگی می­ شود (شنک[۹۶] و همکاران، ۱۹۹۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...