طرح های درآمدزایی و وام

دسترسی به اعتبار)وام، اشتغال، طرح های درآمدزایی (باعث ایجاد تغییرات مهمی در زندگی زنان سرپرست خانوار و خانواده هایشان می شود . ازجمله این تغییرات افزایش استاندارد زندگی خود و خانواده و نیز سرمایه گذاری بیش تر بر سلا متی خود و تحصیلات فرزندانشان است . همچنین موجب کاهش خشونت مردان در خانواده می شود. پول جزء ضروری معیشت خانواده است و کسانی که بر آن کنترل دارند دارای قدرت قابل ملاحظه ای هستند. پروژه های توسعه ای که به دنبال کاهش فقر سطح خانوار و افزایش رشد اقتصادی هستند معمولا از توانمندسازی زنان در ارتباط با افزایش دسترسی زنان به اعتبار و تولید درآمد سخن می‌گویند. ارتباط بین فقر زنان و فقدان کنترل بر منابع و تصمیم گیری امروزه توجه سیاست گذاران، دولت ها و کشورهای علاقمند به توسعه را به خود جلب ‌کرده‌است . تسهیل دسترسی زنان به درآمد از طریق تدارک اعتبارات یا پروژه های درآمدزایی به طور گسترده به عنوان اولین گام در فرایند اطمینان از کنترل زنان بر منابع و تصمیم گیری مطرح می شود. شواهد مختلف حاکی از آن است که چنانچه زنان دارای درآمد باشند خانواده از امنیت بیشتری برخوردار خواهد بود، زیرا زنان بودجه را خردمندانه تر از مردان مصرف می‌کنند و بیش تر صرف رفاه خانواده می‌کنند تا مصارف شخصی خود.

کنترل بر منابع نشانه اصلی توانمندسازی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زنان است .فرایند توان افزایی، توانا نمودن زنان برای مشارکت برابر آن ها در فرایند توسعه برای کنترل بر عوامل تولید در موقعیت برابر با مردان است(لانگه،۱۳۷۲). لانگه پایین ترین سطح توانمندسازی را دریافت منابع ضروری توسط زنان برای اطمینان از رفاه می‌داند و بالاترین سطح توانمندسازی را کنترل منابع در تمام حوزه های اجتماعی یا اقتصادی می‌داند. بسیاری از نویسندگان همکاری را برای توانمندسازی زنان مطرح نموده اند . از طریق تشویق فعالیت جمعی سازمان های زنان می‌توانند به آنان کمک کنند تا اهمیت خود را بشناسند و برای دست یابی به قدرت بیش تر کار کنند . آن ها همچنین فرصت های کسب مهارت های رهبری و مدیریت و توسعه شبکه های کاری برای زنان فراهم می نمایند. برای بسیاری از زنان این گونه سازمان ها مفید بوده است زیرا آگاهی و اطمینان به خودشان را افزایش داده‌اند. با حل مشکلات، کسب تجربه، کار جمعی آن ها از موقعیت پایین تر خود در جامعه آگاه می‌شوند و برای تغییر آن مستعدتر می‌شوند(هیمل استراند[۲۸]،۱۹۹۰٫(

مهارت آموزی به زنان و نیز درگیر کردن آنان در اداره سازمان ها باعث ایجاد اطمینان در آن ها می شود و به توانمندسازی روان شناسانه کمک می‌کند. ‌گروه‌های زنان از طریق ایجاد محیط امن که زنان بتوانند نگرانی های خود را طبقه بندی کنند ، راه حل های خود را برای مشکلات جمعی توسعه دهند و توانایی‌های خود را بکاوند می‌توانند در توانمندسازی اجتماعی و سیاسی همکاری نمایند دسترسی به پول صرف نظر از کنترل بر آن بزرگ ترین چالش اغلب زنان سرپرست خانوار می‌باشد. طبیعتاً اگر زنی قبل از حادث شدن سرپرستی خانواده از حیث مادی وابسته نباشد می‌تواند بر مشکلات اقتصادی فائق آید. از آنجایی که عمدتاًً زنان سرپرست خانوار خانه دار بوده و دارای استقلال و تمکن مالی نمی باشند، پس از حادث شدن سرپرستی، موفق به کسب شغل مناسب و در آمد مکفی نمی شوند و در نتیجه به بخش مشاغل غیر رسمی، ساده و کم ارزش راه پیدا کرده و به تبع آن درآمد بسیار کم تر نسبت به مردان هم ردیف خود دریافت می‌کنند و در نتیجه پایین بودن سطح درآمد خانوار در این خانواد ه ها در مقابل بالا بودن هزینه های زندگی، آنان را به ورطه فقر می کشاند. لذا طرح های درآمدزایی (از جمله بازارچه های خوداشتغالی و ‌گروه‌های همیار ) و نیز وام های بلاعوض و یا کم بهره می‌تواند کمک مؤثری در رفع مهم ترین مشکل این خانواده ها که تأمین معاش می‌باشد، ایفا نماید . البته چگونگی اجرای آن اهمیت فوق العاده ای دارد تا به توانمندسازی منجر شود و نه به وابستگی مجدد.

چارچوب نظری توانمندسازی زنان:

در ادبیات توانمندسازی، برای تعریف این مفهوم به مفاهیمی نظیر حق انتخاب، کنترل داشتن و دسترسی به منابع؛ احساس استقلال و اعتماد به نفس بیشتر اشاره شده است. کلر و ام بی وو (۱۹۹۱) توانمندسازی زنان را فرآیندی تعریف می‌کنند که به وسیله آن زنان برای سازماندهی خودشان توانمند می‌شوند و اعتماد به نفس خود را افزایش می‌دهند و از حقوق خود برای انتخاب مستقل و کنترل بر منابع که منجر به از بین رفتن جایگاه فرودستی ایشان می‌گردد دفاع می‌کنند(مالهاترا، ۲۰۰۲). توانمندسازی زنان به معنای کسب قدرت تفکر و اقدام آزادانه، توسعه احساس خود ارزشمندی، اعتقاد به توانایی ایجاد تغییرات مطلوب در خود، حق کنترل زندگی خود، حق انتخاب، قدرت چانه زنی، بالفعل نمودن همه پتانسیل¬های زنان و برابری در جامعه است. به طورکلی توانمندسازی زنان کنترل آن ها بر زندگی خودشان در هر فرایند و فعالیتی است (قلی پور و همکاران ،۱۳۸۷). فارست توانمندسازی را به معنای به چالش کشیدن مناسبات سنتی قدرت بین زن و مرد و تلاشی برای باز توزیع قدرت و منابع جهت یاری به فقرا تعریف می‌کند (فارست،۱۹۹۱).

توانمندسازی به عنوان یک فن مدیریتی در واکنش به نیاز کسب و کار در سازمان ها در سطح جهانی به کار گرفته می شود (باربی و همکاران،۱۹۹۱، کانتر،۱۹۹۷) توانمندسازی را اعطای قدرت به افرادی می‌داند که در نقاط ناکارآمد سازمان حضور دارند. او قدرت را در یک پیوستار تجسم می‌کند که در یک انتهای آن افراد فاقد قدرت و در انتهای دیگر افراد توانمند قرار می گیرند. توانمندسازی با اعتماد، انگیزش، تصمیم گیری و به خصوص شکستن مرزهای درونی بین مدیریت و کارکنان ارتباط دارد. توانمندسازی با شکل های جدید سازمانی نظیر ساختار شبکه ای بیشتر همخوانی دارد.

توانمندی حاوی سه عنصر یا مفهوم مشترک در غالب تعاریف و مفاهیم است. نخستین عنصر، منابع است که شامل متغیرهایی مانند آموزش و اشتغال می‌باشد و به قول کبیر (۲۰۰۲) از عوامل تسریع کننده توانمندسازی به شمار می‌آید. دومین عنصر عاملیت می‌باشد، عاملیت زنان ‌به این موضوع اشاره دارد که زنان را نباید فقط به عنوان دریافت کنندگان خدمات در نظر گرفت، بلکه خود زنان باید به عنوان بازیگران اصلی در فرایند تغییر به ویژه در تدوین انتخاب های مهم زندگی و کنترل بر منابع و تصمیماتی که تأثیر مهمی در زندگی ایشان دارند، در نظر گرفته شوند. این عنصر معرف اهمیت گفتمان از پایین به بالا نسبت به رویکرد از بالا به پایین است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...