اصطلاح تعارض از جمله مفاهیمی است که معانی مختلفی از آن مستفاد می­ شود. روانشناسان بیشتر به جنبه روانشناختی آن، یعنی تضاد­های درونی و جامعه­شناسان بیشتر به جنبه اجتماعی تعارض، یعنی تضاد­های میان افراد و گروه­ ها پرداخته­اند. در این میان پژوهشگران و نظریه پردازان علوم رفتاری و مدیریت، به اقتضای مباحث خود، هر دو بعد را مبنای مطالعات خود قرار داده ­اند ( ایزدی، ۱۳۷۹).

پوتنام و پل[۲۹](۱۹۸۷) تعارض را این­گونه بیان کرده ­اند “ افرادی که با یکدیگر ارتباط متقابل داشته و در زمینه اهداف اصلی، اهداف فرعی و ارزش­ها بین آن­ها اختلاف وجود دارد و افراد، دیگران را به عنوان مانعی بالقوه در جهت اهداف خود تلقی ‌می‌کنند. در این تعریف به سه ویژگی تعارض یعنی تعامل افراد با یکدیگر، وابستگی متقابل و اهداف نا­سازگار اشاره شده است.

تعارض فرایند مقاومت و مقابله است که بین گروه­ ها و افراد در سازمان­ها رخ می­دهد. در واقع تعارض استفاده از قدرت در مشاجره و مقابله بر خلاف علائق را شامل می­ شود و زمان زیادی را برای پدیدار شدن، بیشتر از رویدادی که به طور آنی رخ می­دهد و ناپدید می­ شود به خود اختصاص می­دهد. این تعریف اشاره می­ کند که تعارض مشکلی است که مدیران باید قادر باشند آن را کنترل کنند ( وگنر و هالنبک[۳۰]، ۲۰۰۹).

کنتون و پن[۳۱] (۲۰۰۹) دو تعریف از تعارض ارائه داده ­اند که جنبه­ های مختلف آن را نشان می­دهد.

    1. تعارض، نزاع، مخالفت، ناسازگاری، تناقض، دعوا و عدم توافق و تضاد است. این تعریف اشاره دارد که تعارض به نوعی بیرون از خودمان و بین دو یا چند نفر وجود دارد.

  1. یک حالت عاطفی که به وسیله دو دلی، بی قراری، تردید و تیرگی روابط مشخص شده است.

تعارض عبارت است از رفتار عمدی و آگاهانه که به منظور جلوگیری و ممانعت از تحقق اهداف سایر افراد صورت می‌گیرد (مولینز، ۱۹۹۹).

والتون و مک کری[۳۲] که تا حدی بر روی این مشکل سازمانی کار کرده ­اند، تعارض را تعامل عمدی و آگاهانه دو یا چند واحد پیچیده اجتماعی که برای تعریف یا باز­شناسی شرایط و به هم مرتبط بودن خود در تلاش و تقلا هستند تعریف کرده ­اند (ایزدی، ۱۳۷۹).

تعارض فرایندی است که وقتی یک شخص یا گروه، تفاوت­ها و تضاد بین خودشان و افراد یا گروه ­های دیگر را درک ‌می‌کنند آغاز می­ شود. این تفاوت­ها و تضاد­ها ممکن است ‌در مورد علاقه­ها، منابع، باور­ها و ارزش­ها یا فعالیت­هایی که برای آن­ها اهمیت دارد باشد (گلفند و دروا[۳۳]، ۲۰۰۸).

مارچ و سایمون[۳۴] (۱۹۵۸) تعارض را به عنوان شکست و ناکامی در مکانیزم­ های استاندارد تصمیم ­گیری به گونه ­ای که به واسطه آن فرد یا گروه، در انتخاب یک راه­ حل عملی جهت اقدام با مشکلاتی مواجه می­ شود، تعریف ‌می‌کنند (رحیم[۳۵]، ۲۰۰۱).

تعارض نوعی رفتار است که ممکن است دو یا چند قسمت در تضاد یا ستیز باشند که خود از محرومیت از فعالیت-ها یا تاثیرگذاری اشخاص یا گروه­ ها بر یکدیگر ناشی می­ شود (لیترر[۳۶]، ۱۹۶۶؛ به نقل از رحیم، ۲۰۰۱).

۲-۳٫ مدیریت تعارض

مدیریت تعارض شیوه­ای است که تعارضات سازمانی را به استخدام اهداف سازمانی در آورده و از جنبه­ های غیر کارای آن می­کاهد و به جنبه­ های کارکردی آن می ­افزاید. مدیران باید این حقیقت را بپذیرند که تعارض جزء انکار ناپذیر زندگی است و مدیریت سازمانی چاره­ای ندارد جز آنکه به استقبال آن برود و از تعارض برای افزایش اثربخشی سازمان بهره جوید.

مدیریت تعارض فرایند رفع و بر طرف کردن موانع ادراکی موجود، که بر سر راه رسیدن به توافق قرار ‌گرفته‌اند تعریف شده است (گرین ها لف[۳۷]، ۱۹۸۹).

در سطح آرمانی مدیریت تعارض، یعنی ” مدیریتی که بتواند در شرایطی که تعارض وجود دارد به بهترین شکل سازمان را اداره کند”. ‌بنابرین‏ از این دیدگاه، مدیریت تعارض به معنی ترس، جلوگیری یا سرکوب تعارض نیست؛ بلکه برخورد درست و بهره­ گیری مناسب از آن در جهت تامین نیازها، ایجاد خلاقیت و شکوفایی استعداد ‌ها‌ است (میرکمالی، ۱۳۷۱).

حل تعارض ممکن است به خاتمه دادن، کاهش و حذف تعارض اشاره کند ولی مدیریت تعارض لزوماًً به اجتناب، کاهش یا خاتمه دادن به تعارض اشاره نمی­کند بلکه شامل طراحی استراتژی مؤثر برای کاهش عملکرد نامناسب تعارض و افزایش عملکرد سودمند و بناکننده تعارض و به عبارت دیگر افزایش دادن یادگیری و اثربخشی در سازمان می­ شود (رحیم، ۲۰۰۱).

مدیریت تعارض سعی می­ کند که برای رویارویی با وضع به وجود آمده کوشش به عمل آورد و تعارض را به عنوان یک نیروی خلاق در ایجاد تغییر مثبت به کار گیرد (نایلی، ۱۳۶۴).

۲-۴٫ نگرش­ها نسبت به تعارض

طرز فکر و نگرش جوامع، افراد، مدیران، صاحب­نظران مدیریت نسبت به تعارض متفاوت است. به طور کلی دو نگرش یا طرز تلقی ‌در مورد مدیریت تعارض وجود دارد، نگرش سنتی و نگرش مثبت یا نوین (ایزدی، ۱۳۷۹).

  1. نگرش سنتی

این نگرش بر آن است که بروز کشمکش برای سازمان­ها بد و نامطلوب است و نشانگر نوعی رفتار تخلف­آمیز و انحرافی است که بایستی تحت کنترل قرار گرفته و به رفتار­های مطلوب تر مبدل شود (مولینز، ۱۹۹۹). بر اساس دیدگاه سنتی، شیوه برخورد با کشمکش­های سازمانی بسیار ساده لوحانه، سطحی و خوش بینانه ‌می‌باشد و در واقع تعارض به منزله مسئله­ای قابل اجتناب شناخته می­ شود که ‌می‌توان از بروز آن جلوگیری کرد و استفاده از سپرهای بلا در مقابل تعارضات به عنوان عناصری مسلم مورد تأیید است (لوتانز[۳۸]، ۱۹۹۲).

مدیری که دیدگاه سنتی راجع به تعارض دارد به آن به عنوان یک پدیده غیر ضروری و مضر می­نگرد و از آن می­ترسد و تمامی زمینه ­های پدیدار شدن تعارض را در سازمان از بین می­برد. اگر تعارض رخ دهد، مدیر آن را یک اشتباه و عیب فردی می­شناسد و برای بر طرف کردن آن تلاش می­ نماید (پولنکت وآتنر[۳۹]، ۱۹۹۷).

  1. نگرش نوین

مفروضات افرادی که دارای نگرش مثبت به تعارض هستند درست در قطب مخالف مفروضات مذکور است. بر اساس این دیدگاه تعارض جنبه اجتناب­ناپذیری از زندگی سازمانی است حال چه خوب باشد و چه بد. حتی اگر سازمان­ها توجه و تلاش زیادی برای مقابله با تعارض و اجتناب از آن به خرج دهند باز هم به وقوع خواهد پیوست (مولینز، ۱۹۹۹).

طرز فکری که در حال حاضر بر اندیشمندان مدیریت و سازمان ‌در مورد مدیریت تعارض حاکمیت یافته است مکتب فکری ” تعامل­گرایی” است که مبتنی بر نگرش نوین ‌می‌باشد. این مکتب فکری ‌به این علت که گروه ­های هماهنگ، آرام، صلح طلب و همکار آمادگی این را دارند که به ‌گروه‌های­ایستا و بی­اعتنا به نیاز به تغییر و نوآوری بدل شوند، تعارض را مطلقاً، خوب یا بد دانستن، ناثواب و ساده اندیشانه است (ایزدی، ۱۳۷۹).

نقش عمده دیدگاه تعامل­گرایی این است که مدیران را ترغیب کند که یک سطح حداقل و مداوم تعارض را باقی گذارند. ‌بنابرین‏ مدیر ممکن است حتی اقدام به تحریک برای ایجاد تعارض در موقعیت­هایی نماید که عدم وجود تعارض، احتمالاً مانع ابتکار خلاقیت و اثربخشی در سازمان می­ شود (رحیم، ۲۰۰۱).

۲-۵٫ تعارض از دیدگاه مکاتب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...