اساس فعالیت‌های سازمان موفق از تولید محوری به سمت دانش‌محوری تغییر یافته است. در اقتصاددانشی بر خلاف اقتصاد صنعتی، دانش با سرمایه فکری به عنوان یک عامل تولید ثروت در مقایسه با سایر دارایی‌ها بر کسب مزیت رقابتی و پیشبرد اهداف سازمانی نقش بسزایی ایفا کند. دلایل متعددی مبنی بر اهمیت و ضرورت مطالعه سرمایه فکری، وجود دارد: اول آن که توجه استراتژیک بخش غیرانتفاعی به سوی منابع ذهنی معطوف می‌شود وتوان پذیرش چالش‌های تحمیل‌شده از سوی محیط‌های بیرونی فزونی می‌یابد. دوم آن که سرمایه فکری محرک پیش برنده کلیدی در بهبود عملکرد و رقابت سازمانی است. علاوه بر این، به جای استفاده از مقیاس‌های سنتی، سرمایه فکری به نقطه اتصال دانشگاه‌ها و سازمان‌ها بر اساس یک زبان مشترک قدرت می‌بخشد که این جالب‌ترین دلیل برای اندازه‌گیری سرمایه فکری است. دلیل آخر آنکه سرمایه فکری نقش کلیدی در مدیریت استراتژیک منابع انسانی ایفا خواهد کرد. از سوی دیگر امروزه مدیران در جستجوی دست‌یابی به یک راه حل جامع، قابل‌اعتماد و انعطاف‌پذیر جهت ارزیابی عملکرد سازمان بوده، می‌باشند.

(علامه، شیخ ابو مسعودی،۱۳۹۴، ص ۷۳)

۲_۲_۱۷) ارتباط میان سرمایه فکری و مدیریت دانش:

ارتباط مابین سرمایه های فکری و مدیریت دانش، اهمیت حیاتی برای سازمان دارد. این دو به واسطه هم پوشانی های مهمی که در میانشان است، یکدیگر را تکمیل می‌کنند. این هم پوشانی تا حد زیادی بستگی به طرح‌ها و اولویت‌های سازمان دارد. مدیریت دانش نقش مهمی در فرایند توسعه و بهره وری از سرمایه فکری بر عهده دارد و بر روی تسهیل و مدیریت فعالیت‌های دانش گرا تمرکز می‌کند تا یک محیط دوستانه دانشی برای رشد سرمایه فکری خلق کنند و افزایش سرمایه فکری از طریق مرتبط کردن آن با مدیریت دانش، زمانی مسیر است که فرایندهای دانشی موجود به صورتی سامانمند و هدفمند مدیریت شوند، به منظور داشتن رویکرد سامانمند در مدیریت دانش بایستی آن را فراتر از مرزهای سنتی موجود در دامنه مدیریتی دیده و انواع فاکتورهایی را که در شناسایی سرمایه فکری و اجزا آن و فعالیت‌های مرتبط با اجرای مدیریت دانش مؤثر هستند را به حساب آوریم که نیازمند به وجود آوردن انسجام در میان فناوری‌ها وسیستم ها با تمرکز ویژه بر روی افراد است واین رویکرد مستلزم مدیریت و اندازه‌گیری و هم راستا کردن سرمایه فکری و مدیریت دانش از طریق نوآوری و کشف ایده های مهم به صورت مستمر می‌باشد. محصولات و خدمات باعث ارتباط مستمر و پایدار با مشتریان و سرمایه مشتری می‌شود و مدیریت دانش با تبدیل سرمایه انسانی به دارایی‌های فکری سازمان برای سازمان ایجاد ارزش می‌کند. (جوانمرد، راست خدیو،۱۳۹۳، ص ۸)

۲-۳) نوآوری

۲-۳-۱) تعریف نوآوری:

در حال حاضر، نوآوری‌ها مکانیزمی را ارائه می‌دهند که توسط آن نهادهای کسب، بخش زیادی از منابع خود را با نیت کسب منافع آتی، سرمایه‌گذاری می‌کنند. با توجه به مبالغ قابل توجهی که به منظور ایجاد نوآوری در ودرسطح کلان و خرد مصرف می‌شود، سؤالاتی ‌در مورد میزان بهره وری حاصله مطرح می‌گردد. همچنین ممکن است در ارتباط با فرایند نوآوری، هم از کارایی وهم از اثربخشی صحبت شود. (علی‌اکبری رسا، عدالت حقی،۱۳۹۱، ص ۱)

طبق نظرکوپر[۶۰] نوآوری، شیوه چگونگی سازگاری با محیط است. از این نظر نوآوری بدین معنا که نهادهای کسب‌وکار، باید تلاش بیشتری برای سازگار با محیط انجام دهند. این تأثیر می‌تواند هم به عنوان مشوقی برای نوآوری باشد وهم به عنوان مانعی برای نوآوری شناخته شود. (علی‌اکبری رسا، عدالت حقی،۱۳۹۱، ص ۲)

تغییرات از طریق نوآوری در دنیای کنونی از یک سو و بایستگی این تغییرات پرشتاب در محصولات و فرایندها از سوی دیگر شرایطی را به وجود آورده است که نوآوری به عنوان مهم‌ترین عامل رقابت‌پذیری در سازمان‌های امروزی نمود پیدا کند. امروزه دست‌یابی به نوآوری از طریق تحقیق و توسعه درونی با توجه به گستردگی و بین‌رشته‌ای بودن علوم کاری بسیار دشوار است. به همین جهت، رویکرد نوآوری به منظور توسعه ‌و به‌کارگیری ایده های جدید خارج از سازمان به کار می رود و به عنوان راه علاجی برای تغییرات پر شتاب فناوری و افزایش رقابت‌پذیری جهانی پیشنهاد می‌شود. (فیضی و همکاران،۱۳۹۲، ص ۲۳)

نوآوری به عنوان خلق دانش جدید و ایده های کسب‌وکار برای تسهیل محصولات جدید، باهدف بهبود فرآیندهای کسب‌وکار داخلی، ساختار و ایجاد بازار به سوی محصولات و خدمات است. نوآوری ایجاد، قبول و اجرای ایده ها و فرآیندها و محصولات و خدمات جدید است. (چوپانی و همکاران،۱۳۹۱، ص ۳۸)

۲-۳-۲) نوآوری سازمانی:

در نظریه های تکامل اقتصادی، نزدیک به یک قرن است که نوآوری نیروی محرکه رشد و توسعه اقتصادی شناخته شده است. در سال‌های اخیر با ظهور اقتصاد دانش‌محور، نوآوری نقش حیاتی تر در تحول ساختارهای اقتصادی و اجتماعی پیدا ‌کرده‌است، به طوری که در بعضی از مقالات از اقتصادهای پیشرفته امروزی به عنوان اقتصادهای مبتنی بر نوآوری یاد می‌شود. همچنین در نیم‌قرن گذشته سیاست‌گذاران علاقه و توجه افزاینده‌ای به توسعه سیاست‌های نوآوری مبتنی بر دانش به عنوان نیرومحرکه توسعه اقتصادی پیداکرده‌اند. به بیان دیگر امروزه عواملی چون تغییرات محیطی، پیشرفت‌های تکنولوژی و افزایش رقبا باعث شده است که کشمکش و رقابتی بی‌پایان بین سازمان‌ها به وجود آید. این در حالی است که سازمان‌ها با گرایش به پذیرش نوآوری بیشتر، در پاسخ به تغییرات محیطی و همچنین گسترش قابلیت‌های جدید که به آن‌ ها برای دستیابی به عملکرد بالاتر کمک کی نماید، موفق تر خواهد بود. (چوپانی و همکاران،۱۳۹۱، ص ۳۷-۳۶)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...