تاریخچه معلولیت و نگرش به آن
بدرستی نمی توان گفت انسان از چه زمانی دچارنقص عضو یا معلولیت گردیده ، اما از شواهد چنین برمی آید که معلولیت با سرشت انسان عجین بوده است و در تمام ادوار تاریخ شماری از مردم لااقل به طبیعی ترین نوع معلولیت یعنی معلولیت مادرزادی مبتلا بوده اند (نامداری ، ۱۳۶۸).
از سوی دیگر با مراجعه به تاریخ تمدن بشر متوجه میشویم که موضوع معلولیت قدمتی به موازات حضور بشربرروی زمین دارد. درکتاب پاپی روس که در حدود ۵۰۰۰ سال قبل توسط یک پزشک مصری نوشته شده است و مصرشناس مصری بریستت[۱۱] آن را به انگلیسی ترجمه نموده از معلولی با ضایعه کامل نخاع سخن رفته است که پس ازشکستگی و دررفتگی مهره های گردن ناشی ازحادثه ، از چهاردست و پا فلج گردیده و دربحث پیرامون پیشبینی برنامه درمانی لفظ غیرقابل درمان ذکر شده است. اسپارتها کودکان ناقص را طعمه گرگها می ساختند . مردم هند باستان معلولین را به امواج خروشان رودخانه ها می سپردند. در بسیاری از تمدنهای باستان مرسوم بوده که در سالهای قحطی تعدادی از افراد معلول را قربانی یا سنگسار میکردند. نحوه تلقی سنتی از معلولیت ، قرنهای متمادی ادامه داشته و نخستین توجهات به معلولین را می توان در نقش مؤثر تعلیمات مذهبی درحمایت ازمعلولین دانست (توانگر،۱۳۷۳).
درباره برخورد با معلولین واینکه معلولین چگونه افرادی هستند بررسی تاریخی امری ضروری و قطعی است
از زمانی که انسان خود را شناخت با ناهنجاریهای مادرزادی و نقص عضو یا قطع عضوناشی از امراض مختلف وعوامل طبیعی روبرو بوده است . حوادث مکانیکی و جنگهای کلاسیک نیز درمعلولیت و قطع عضو انسان نقش بسیارمهمی داشته اند. در طی این دوران انسانها همیشه با توجه به امکانات موجود دررفع اینگونه مشکلات جسمی یعنی؛ در حقیقت توان بخشی جسمی خود کوشیده اند، به طوری که در یکی ازنقوش حجاری در دوران گذشته تصویر شخصی دیده شده است که به وسیله پای چوبی و با بهره گرفتن از وسایل بسیارساده نقص پایش را که ازناحیه زانو قطع شده ترمیم نموده است . همچنین مشکلات روانی کلیه افرادی که دچارنقایص جسمانی بوده و درزمره معلولین قراردارند باید بطورجدی مورد توجه قرارگیرند و بر اساس رهنمودهای روان شناختی اخلاقی و تربیتی بررسی شوند . از آنجا که انسان دارای دو بعد جسمانی وروانی است خصوصیات اخلاقی و تربیتی او در پرتو این دو بعد تکامل مییابد . تحقیقات انجام شده ثابت کردهاست که اگر با معلولیت جسمی به طور صحیح و منطقی برخورد نشود در ادامه این روند ، معلولیت ذهنی نیز ظاهر میگردد و عکس آن نیز کاملاً صادق است ، یعنی معلولین ذهنی نیز در صورت عدم توجه به نیازهای جسمانی آن ها ممکن است معلولیت جسمی در آن ها آشکار شود، به عنوان مثال تغییر شکل اندامهای معلولین ذهنی و به دنبال آن فقر حرکتی آن ها ، گوشه گیری و درخودفرو رفتن را به دنبال می آورد ، بنابرین لزوم فعال کردن آن ها از نظر جسمی و روانی امری اجتناب ناپذیر است ( حاج میر فتاح ،۱۳۷۲) .
به این ترتیب ، معلولیت و مشکلات ناشی از آن ، از اولین مراحل تمدن بشری به عنوان مسأله ای اجتماعی و پزشکی مطرح بوده است و نحوه تلقی سنتی از معلولیت که باعث از بین بردن معلولین به طرق مختلف شده قرنهای متمادی ادامه داشته و نخستین توجهات به معلولین را می توان در نقش مؤثر تعلیمات مذهبی در مورد حمایت از معلولین دانست (علیزاده موسوی ،۱۳۷۳) .
جانبازی :
همان گونه که حوادث ناشی از جنگ جهانی دوم هزاران تن معلول را در کشورهای جنگ زده به جای گذاشت جنگ عراق و ایران نیز در زمره این رویدادهاست .
ایران در سالهای (۱۳۶۷- ۱۳۵۹) درگیر جنگ شده بود وهر جنگی نتایج و پیامدهایی دارد که یکی ازآنها تعداد بیشماری جانباز است . جانبازان ، شهدای زنده و یادگاران هشت سال مقاومت ملت ایرانند . این عنوان ایثارگرانی است که درجریان تکوین و شکوفایی انقلاب ایران در طول جنگ و حفظ و حراست از دستاورد های آن، از تعرض و تجاوزعوامل خارجی و یا هر گونه حوادث ناشی از آن به اختلالات و آسیبهای جسمانی وروانی دچار شده و در نتیجه درروند زندگی فردی و اجتماعی با محدودیتهایی مواجه اند .
عنوان جانبازگرچه یادآورتلاشی قطع شده است ، اما آغازمبارزه ای پیگیرو تلاشی خستگی ناپذیربا عزمی راسخ وایمانی استوار به رنگ دیگر است ، به شرط آنکه هیچ گاه سستی به خود راه نداده و اراده را کوتاه نیابد، که این از پای نیفتادن ها مقدمه پیروزی است . اما از طرف دیگر از دست دادن عضو یا اعضایی واقعیتی است که خواه ناخواه از پذیرفتن آن گریزی نیست وبرای ترمیم این ضایعه باید به فعالیت و تلاش جسمی و معنوی و زنده نگه داشتن روحیه امیدواری و ایمان روی آورد و بازگشت به زندگی معنوی و از سر گرفتن فعالیت در جامعه و خدمت در راه پیشرفت و تعالی انسان وقتی برای آن ها میسر است که از آموزشهای مناسب محروم نمانند و از لحاظ روحی شکست و نومیدی به خود راه ندهند .
در ایران به معلولین جنگ “جانباز” اطلاق می شود تا حماسه جانبازی آنان برای همیشه در اذهان باقی بماند..
مسأله جانبازان تقریباً یک مسئله جدید در جامعه ماست ، زیرا تا کنون با این وسعت مواجه با یک جامعه آسیب دیده از جنگ نبوده ایم . این مسئله وقتی جدی تر می شود که توجه کنیم جامعه جانبازان با معلولین که به صورت طبیعی و یا دراثرحادثه ای در حین کار معلول شده اند فرق میکند . اگر از بعد فردی به مسأله نگاه شود ، می بینیم که این افراد زمانی در اوج غرور و سربلندی در میادین جنگ و دفاع بوده اند و الأن با یک چنین مشکلی مواجهند . اگر از بعد اجتماعی وابعاد دیگر به قضیه نگاه شود این مسلم است که نه تنها کشور ما بلکه همه کشورها برای افرادی که در میادین جنگ و مبارزه شرکت کردهاند والأن دارای معلولیت شده اند ، مزایا و امتیازاتی را قائل شده اند و با یک دید خاص به این قضیه نگاه میکنند ( توانگر،۱۳۷۳).
جانبازکسی است که مطابق رأی کمسیون پزشکی وبا توجه به میزان صدمات وارده در یکی ازسه گروه ذیل جای میگیرد.
– گروه جانبازبا صدمه زیر۲۵/۰که کمترین میزان آسیب دیدگی در این طبقه بندی است .
– گروه جانبازبا آسیب بین ۶۹- ۲۵ در صد که آسیب دیدگی متوسط دارند.
– گروه ۷۰/۰( نوع بسیار شدید معلولیت ناشی از جنگ ) دررأس معلولین جنگ قراردارند ومعلولیت میتواند از انواع مختلف مذکور باشد[۱۲].
اگر چه بسیاری از جانبازان به طور همزمان وترکیبی از نواحی مختلف بدن آسیب دیده اند، ولی بسته به عامل مجروحیت یا ناحیه مجروحیت به گروههای زیر تقسیم میشوند:
۱- جانبازان مصدوم شیمیایی که به وسیله گازهای شیمیایی در جنگ یا بمباران دچار مصدومیت شده اند .
[سه شنبه 1401-09-29] [ 04:45:00 ق.ظ ]
|